شیعه در دادگاه وجدان و عقل

پس از اینجا شروع می‌کنیم که شما شیعیان عزیز!

پس از اینجا شروع می‌کنیم که شما شیعیان عزیز!

معتقدید که علی بن ابی طالبسبه عنوان امام جانشین شرعی پیامبرصبعد از ایشان از طرف آنحضرت و (طبعا از طرف خداوند) با نص تعیین شده است، و معتقدید که علت و انگیزه تعیین مذکور این بوده است که امت بعد از پیامبرص نیازمند امام معصومی بوده‌اند که شریعت از خطر انحراف و تحریف حفاظت کند، و به دلیل این که شناخت درست و دقیق احکام و مسائل شرعی جز با وجود امام معصوم امکان‌پذیر نبوده است. و علیسبعد از خود امام دیگری یعنی حسن بن علی را با نص تعیین نموده است، و به همین ترتیب هر کدام از امامان دوازده‌گانه امام بعد از خود را تعیین کرده است، تا این که امامت به امام غائب رسید که از هزار و دویست پیش تا کنون شیعیان اثناعشری منتظر ظهورش هستند.

پس این اعتقاد از نظر شما شیعیان اثناعشری اصلی دین و لب مذهب شماست و ویژگی که شما را از سایر فرقه‌ها متمایز می‌کند، و شما عقیده دارید که تمام امت باید دارای چنین عقیده می‌بود، و الزاما باید امت اسلامی بعد از رسول خداص این امامان دوازده‌گانه را به عنوان پیشوا و رهبر برای خود‌شان انتخاب می‌کردند که نکردند. بلکه به عقیده شما بعد از وفات رسول اللهص هنوز جسد مبارک آنحضرتص دفن نشده بود که امت پیمان شکنی کردند و با پیامبر عظیم شانصمخالفت نمود و با ابوبکر صدیقسبیعت نمودند و به این عقیده و باور رسیدند که ایشان از همه شایسته‌تر به خلافت است، و این که ایشان از همه صحابه حتی از علی ابن ابی طالبسبهتر است، پس بدین ترتیب امت اسلامی خلافت و رهبری امت را که حق علی بود از ایشان غصب نمودند و چیزهایی را به خدا و رسولشصنسبت دادند که نه تنها دین نیست که بر خلاف اصل دین است.

تا جاییکه متأسفانه (به عقیده شما) از این کردار زشت و انکار حق و ارتکاب ظلم از میان تمام امت بویژه صحابه‌ای که بیست و سه سال در کنار رسول اللهص به دعوت و جهاد مشغول بودند تا اسلام پیروز شد و مردم گروه گروه به دین الله داخل شدند، جز چند نفر اندک که تعداد‌شان از پنج نفر بیشتر نیست سالم نماندند!! اگر از شما پرسیده شود که طبق ادعای شما پس چرا علی ابن ابی طالبساز امت اسلامی نخواست که حق مسلم او را که خداوند به او عنایت فرموده و او را بدان مکلف نموده بود به او باز گردانند، پاسخ شما این است که ایشان مظلوم بود و شدید در اختناق قرار داشت زیرا غاصبان و ستمگران طوری با هم دست یکی کرده بودند و علیه ایشان سازش نموده و عرصه را بر ایشان تنگ کرده بودند، که هیچگونه مجالی برای ایشان وجود نداشت.

آری شیعۀ عزیز! فکر می‌کنم تا اینجا مذهب و عقیده شما را درست تصویر کرده باشم و شما این مطالب را انکار نخواهید کرد و إلا نمی‌توانید شیعه امامی اثناعشری باشید. پس ما طی دقائق و ساعات آینده‌ای که درخدمت شما خواهیم بود تلاش خواهیم کرد ابعاد مختلف همین عقیده را با هم باز کنیم که احتمالا بخش‌های مهمی از آن بر شما پوشیده مانده است. بخش‌هایی که در صورت باز شدن و روشن شدن تمام ابعاد و زوایای پنهان آن شاید بسیاری از شما به این نتیجه برسند که مذهب امامی از پایه و اساس فرو می‌پاشد، زیرا برج آسمان خراش امامت بدون پایه و ریشه و بلکه بر پایه تخیلات بنا شده است. و مطمئن باشید که ما هیچ مطلبی را در این کتاب از مصادر علمی شما نقل نخواهیم کرد همین عقیده‌ای را که با اختصار ملاحظه فرمودید که به تصویر کشیده‌ایم و قطعا هیچ شیعه امامی آن را انکار نمی‌کند و نمی‌تواند انکار کند برای ادامه بحث ما کافی است.

شیعیان عزیز! خلاصه عقیده امامت که ما با اختصار آن را ذکر کردیم این بود که:

۱- علی ابن ابی طالبسأبو الأئمة امام معصومی است که امامت و عصمت (و طبعا خلافت) ایشان با نص تعیین و تأیید شده است.

۲- این تعیین امامت و عصمت یک ضرورت شرعی بوده است، زیرا بعد از وفات پیامبرص فهم درست دین بدون امام معصوم ممکن نبوده است.

پس عقیده شما همین است، اما واقعیت چیز دیگری بوده است یعنی عملا خلیفه و امامی که بعد از پیامبرص با تأیید و بیعت تمام امت زمام امور مسلمانان را بدست گرفته اول ابوبکر صدیق سپس عمر فاروق، سپس عثمان ذی النورین و چهارم علی مرتضی رضی الله عنهم أجمعین بوده است، که تمام امت اسلامی این خلفای راشدین را به همین ترتیب با میل، رضایت خودشان و طبق حکم خداوند و سنت رسول اللهص انتخاب کرده و به امامت‌شان راضی بوده‌اند. کما این که این امت بزرگ اسلامی و در رأس آن تربیت‌یافتگان مکتب رسول اللهص از پیامبر گرامی‌شان ثنا و ستایش فراوان شنیده و نقل کرده‌اند، که طبق این روایات صحیح و تواتر و شهادت و گواهی پاکترین انسان‌های روی زمین پس از پیامبرانیعنی شاگردانی که بیست وسه سال در مکتب آن معلم بی‌همتای بشریت آموزش عملی دیده‌اند: ابوبکر صدیق از همه صحابه آنحضرت بدون استثناء افضل و بهتر است. و همچنین قرائن و اشاره‌هایی می‌رساند ایشان را بعد از خود امام و خلیفه تعیین کرده‌اند، و این که خداوند و پیامبر گرامی‌اشص و مؤمنان جز خلافت ابوبکر صدیق به چیز دیگری راضی نیستند.

پس وقتی تمام امت هم عصر با آن جریانات، یعنی نسل اول اهل سنت اینگونه عملی کردند و با پشتیبانی قرآن و سنت صحیح و اجماع تمام امت بر خلاف ادعای شما عمل کردند، و با رضایت و در حضور علی بن ابی طالب ایشان را امام معصوم و خلیفه واجب الاطاعت انتخاب نکردند و ایشان همچنین چنین ادعایی نکرد، آیا می‌دانید که اگر ادعای شما را مبنی بر امام بودن و معصوم بودن علی بن ابی طالب از یکسو، و کردار عملی تمام امت را از سوی دیگر با هم بسنجیم به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟! قطعا مشخص است و شما هم به همین نتیجه رسیده‌اید و آن را اعلان هم کرده‌اید!! و آن این که جز چند نفر انگشت شمار این امت اسلامی باهم به توافق رسیده و دستی جمعی علیه دین خدا سازش کرده‌اند!! آری شما می‌فرمایید: آن‌ها سازش کرده‌اند که بزرگترین شهادت دروغ بزرگترین بهتان تاریخ را همه با هم دسته‌جمعی بگویند، و بدین ترتیب اصلی دین بزرگ الهی را انکار نمایند!! آری! همه با هم بزرگترین حقوق نایب پیامبر را یعنی امامت تعیین شده از طرف خدا را غصب کنند!! همه باهم! همه شاگردان و تربیت شدگان دامان پیامبر که بیست وسه سال با نظارت ذات خدا زیر تربیت بودند به یکباره همه چیز را زیر پا بگذارند و نه یکی دوتا و چند تا و صدتا بلکه همه با هم تصمیم بگیرند اصل دین را که امامت است انکار کنند، و دسته‌جمعی دین الله را به فساد بکشند و بشریت را از راه راست دور کنند.

به انحراف وادار نمایند!!

پس شما شیعیان عزیز می‌فرمایید: تمام امت جز چند نفر همه و همه توطئه کردند و سازش نمودند، توطئه برای چی؟ برای دروغ گفتن! برای شهادت زور و گواهی دروغ! بزرگتر‌ها این کار را کردند بقیه هم از آن‌ها متابعت نمودند و به کردار زشت و سازش و خیانت آن‌ها راضی شدند، پس همه این‌ها گواهان دروغگویی هستند که شهادت و گواهی‌شان هیچ ارزش ندارد چه تنهایی و چه دسته جمعی! پس نظر و عقیده شما شیعیان عزیز این است درست است؟!

(۳)

شما خواننده گرامی اگر چنین عقیده‌ای ندارید، بلکه معتقد هستید که بیعت امت با ابوبکر صدیقسدرست بوده پس شما امامی اثناعشری نیستید روی سخن ما با شما نیست.

ما با شیعیان عزیزی سخن می‌گوییم که عقیده‌شان همین عقیده‌ای است که آن را کمی باز کردیم، پس شما عزیزان که دارای چنین عقیده‌ای هستید و ادعا می‌کنید که خلافت غصب شده با همین تفاصیلی که عرض کردیم اگر چنین است پس بدانید که:

اول: این شاهدان دروغگو که همه با هم دسته‌جمعی سازش کردند که اصل دین را انکار کنند بعد از این که مچ‌شان باز شد و شناسایی شدند دیگر در هیچ موردی نباید حرف این‌ها را گوش کرد کسانی که برای ساختن بزرگترین دروغ در تاریخ با هم توافق رسیدند! و آن حقایق روشن را زیر پا گذاشتند! دیگر انسان نباید گول آن‌ها را بخورد و در هیچ موردی به آن‌ها اعتماد کند، بویژه در مسائل دین و عقیده اصلا قابل اعتماد نیستند حتی اگر بر امری اجماع و اتفاق کنند اجماعشان قابل قبول نیست.

دوم اینکه: این‌ها اگر از پیامبرص چیزی نقل کنند، یا حدیثی روایت کنند حرف و نقل و حدیث‌شان قابل قبول و اعتماد نیست، کسانی که هنوز جسد مبارک روی زمین است به ایشان دروغ می‌بافند بعدها چه خواهند کرد!

خواننده گرامی! شما و همه عقلا می‌دانید که آنچه انسان به آن عقیده دارد دین است، و دین رابطه بین بنده با خداست، پس این دین باید سند داشته باشد و سندش با درجه عالی و معتمد و مطمئن ثابت باشد تا بتوان به دین و محتویات آن اعتماد و اطمینان کرد. خوشبختانه درباره دین خداوند این امر محقق است زیرا خداوند متعال وعده داده است که دینش را حفاظت کند، پس اگر انسان از این راه مطمئن علم یقینی حاصل نمود این امکان را به او می‌دهد که به عقیده خودش پایبند باشد و به آن عمل کند، در این صورت اصلا هم برایش مهم نیست که شاهدان و گواهان دروغگو با او هماهنگ باشند یا مخالف، چون هدفی که او داشته محقق شده است.

اما این که ایشان در مسائل دینی و عقیدتی به نقل و روایت افراد خائن و دروغگو اعتماد کند این اصلا قابل قبول نیست نه شرعا و نه عقلا. چطور ممکن است که من شما را در عمده‌ترین مسائل دینی به دروغ و خیانت متهم کنم اما در عین حال در بخش دیگری از مسائل دین و عقیده به شما اعتماد کنم!! این مطلب را داشته باشید. شیعیان عزیز! امامیان خوب! اثناعشری‌های گرامی! حالی که شما چنین عقیده‌ای دارید و برای اثبات آن دلیل و برهان هم اقامه می‌کنید، یعنی مدعی هستید که نسل اول اهل سنت یعنی همان امتی که در هنگام وفات رسول گرامیص در هرکجای جامعه اسلامی حضور داشتند جز تعداد اندکی که کمتر از ده نفر بودند بقیه همه در توطئه و سازش و خیانت و دروغ پردازی و غصب خلافت و ظلم و ستم و غیره شریک بوده‌اند، پس مخالفان این عقیده از شما پرسش‌های دارند که برای آن باید پاسخ قانع‌کننده داشته باشید، پرسش از اصول دین است و نه از فروع و جزئیات فقهی.

پرسش اول: نبوت پیامبر گرامی حضرت محمدص را چگونه ثابت می‌کنید؟! پیامبرص شخصی از میان خود مردم است که از طرف خداوند به ایشان وحی نازل می‌شود و ایشان وحی نازل شده و مطالب و محتویات آن را به آگاهی مردم می‌رسانند. پس کسانی که در خدمت پیامبرصبوده و ایشان را زیارت کرده‌اند برای اثبات صداقت و نبوت ایشان دلائلی مشاهده می‌کنند، سپس این شاهدان عینی خبر نبوت و دلائل صدق نبوت ایشان را به کسانی که حضرت را زیارت نکرده‌اند می‌رسانند پس بدین ترتیب نبوت برای همه اعم از کسانی که پیامبران الله را دیده یا ندیده‌اند برای همه ثابت می‌شود.

حالا فرض کنید یهود و نصارا یا بت‌پرستان یا سایر کسانی که نبوت پیامبر گرامی‌مان حضرت محمدص را قبول ندارند از جنابعالی که مسلمان ناب و شیعه علی (که جانم فدایش باد) هستید می‌پرسد که شما نبوت محمدص را چگونه ثابت می‌کنید؟! آیا شما شیعیان عزیز با همین مذهب مثلا جعفری اثناعشری و با همین عقیده نابی که دارید می‌توانید ثابت کنید که پیامبرص واقعا رسول و فرستادۀ خدا بوده است؟! چگونه ثابت می‌کنید؟!

دوم: این که با توجه به تصویری که شما از امامت ترسیم کرده‌اید و با داشتن چنین عقیده‌ای امامت علی بن ابی طالبسرا چگونه ثابت می‌کنید، هر مسلمانی که به امامت علی بن ابی طالب با تعریف شما عقیده ندارد این پرسش را مطرح می‌کند و از شما دلیل و برهان قانع‌کننده می‌خواهد که درستی ادعا خود را ثابت کنید، شما چگونه می‌خواهید او را قانع کنید، یعنی بگونه دلیل و برهان قاطع اقامه کنید که مذهب و عقیده شما را با تعریف مشخص شما نقض نکند؟!

سوم: این که قرآن کریم معجزه همیشه جاوید الله و پیام زنده و پایدار خداوند به جهانیان است، نور آشکار و صراط مستقیم، دستور العمل و منشور زندگی امت اسلامی، کتابی که تصدیق‌کننده کتاب‌های پیشین و غالب و پیروز بر آن‌ها است، کتابی که از دیدگاه تمام امت اسلامی مقدس‌ترین مقدسات است، اهانت به قرآن و پیامبرص مانند هم است، و کسی که به قرآن ایمان نداشته باشد محال است که به پیامبرص ایمان بیاورد. شما شیعیان عزیز! بدون این که مذهب و عقیده خود را نقض کنید آیا می‌توانید قرآن کریم را ثابت کنید که کلام خداست؟! شیعیان عزیز! این پرسش‌های که مطرح کردیم خیلی پرسش‌های مهمی است به سادگی از کنار آن رد نشوید، و نگویید این مسائل تخصصی است و به علما مربوط است علماء باید پاسخ بدهند ما درباره مسائل کوچک و فروع فقهی بپرسیدیم، مسائل مطرح کردیم که پایه و اساس دین اسلام را تشکیل می‌دهد، اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که مسئله‌ای به اهمیت قرآن و پیامبر گرامیصچیزی نیست که انسان مسلمان آن را به دیگران موکول کند.

پس اجازه دهید این پرسش مهم و اساسی را خدمت شما شیعیان عزیز مطرح کنیم که، وقتی شما نمی‌توانید عقیده امامت را ثابت کنید چرا همه امت اسلامی را به دلیل این که به امامت عقیده ندارند گمراه می‌دانید؟! عقیده‌ای که برای ثابت‌کردن آن همه مسلمات دین یعنی قرآن کریم و پیامبر گرامی و صحابه اخیار را (نعوذ بالله) باید زیر پا بگذارید، این چه عقیده‌ای است و چه ارزشی دارد؟!

شیعیان عزیز! انتظار ما از شما این است که عقل سالم و فطرت پاک و وجدان انسانی که خداوند عنایت فرموده را کمی به فعالیت وادار کنید، این نعمت‌هایی که خداوند با لطف و کرم خودش به ما بخشیده تا این که با استفاده از آن خود را به درجات عالی انسانی و کمال بشری برسانیم باید از آن استفاده کرد، شما دقت کنید درباره آنچه عرض کردیم بیندیشید، آیا تا کنون این پرسش‌ها به ذهن شما خطور کرده است؟ آیا باور می‌کنید که عقیده امامت همه راه‌ها را به روی شما بسته است؟! به گونه‌ای که عقل و فکر و اندیشه و حواس شما در محاصره قرار داده است که با داشتن عقیده امامت قادر به اثبات قرآن کریم و پیامبر گرامیص و صدق و پاکی صحابه رسول اللهص و امت اسلامی نیستید، و بر عکس همه این مقدسات به نظر شما ناقص و متهم جلوه می‌کند، چون کلید عقل و اندیشه شما در طلسمگاه امامت محبوس شده است، پس به خود باز گردیم و برای نجات خود و عزیزانمان جدی بیندیشیم که فردا همه باید پیشگاه خداوند حاضر شویم و پاسخ بدهیم، نه از طریق وکیل و مرجع تقلید و با رشوه و پارتی‌بازی، خیر شخصا و مستقیما باید خود‌مان پاسخ بدهیم و هیچگونه رشوه و پارتی و کلکی هم کارگر نخواهد بود.