شیعه در دادگاه وجدان و عقل

پرسشی درباره معصوم

پرسشی درباره معصوم

شیعیان عزیز! فرض می‌کنیم که امامت ائمه دوازده‌گانه و عصمت آنان ثابت است، مگر نه این است که شما معتقدید از پیروان امام معصومی هستید که اینک در غیبت کبری بسر می‌برد و شما منتظر ظهور ایشان هستید؟ بنابراین از شما می‌پرسیم این حضرت حجت و معصومی که شما عقیده دارید خداوند به شما دستور داده از ایشان اطاعت کنید و اطاعت و اتباع ایشان را مهمترین اصل دین قرار داده و همچنین عقیده دارید که سعادت و رستگاری دنیا و آخرت شما وابسته به ایمان و اتباع و اطاعت از حضرت صحبت بن الحسن عسکری است! درست است؟ اجازه دهید بپرسیم که آیا شما ایشان را دیده اید؟ آیا کسی را می‌شناسید که ایشان را دیده باشد؟ آیا خبر دقیقی از ایشان شنیده اید؟ آیا از سخنان ایشان چیزی در دست دارید؟ طبیعی است که هر انسان عاقل به شما خواهد گفت ایمان و عقیده به چنین امامی چه سودی دارد؟ چگونه تصور می‌کنید خداوند شما را مکلف کرده باشد به امامی ایمان بیاورید و سعادت و رستگاری شما وابسته به ایمان و عقیده امامی باشد که هیچ راهی برای شناخت شخصیت و دستورات ایشان وجود نداشته باشد؟ و عقیده‌ای به مهمی یک آیه در قرآن هم برای اثبات آن وجود نداشته باشد؟!

اگر مکتشفی ادعا کند که یک دستگاه خیلی مهم و پیشرفته ساخته است اما شما نمی‌توانید او را ببینید و نه می‌توانید از آن استفاده کنید فقط از کسانی که با من ارتباط دارند و اطلاعاتی درباره این دستگاه دارند می‌توانید درباره آن بشنوید؟ شما منتظر باشید شاید روزی، هزار سال بعد یا دوهزار سال بعد یا بیشتر این دستگاه بسیار مهم در انظار عموم ظاهر شود؟ شما درباره این ادعا و ادعا‌کننده چه قضاوتی خواهید داشت؟ آیا درباره ذات حکیم و خبیر درست است که (نعوذ بالله) چنین ادعای غیر منطقی مطرح شود؟! شاید یک علت این که اخیرا مسئله ولایت فقیه و جانشینی فقیه برای امام معصوم غائب مطرح شد. حل همین اشکال باشد، طبعا وقتی یک جانشین و ولایت یک فقیه مطرح شد هیچ مانعی وجود ندارد که از تکرار و تعداد ولایت فقیه جلوگیری کند هر فقیه در هرجا و هر زمان می‌تواند ادعا کند که او ولی فقیه است، و بنابراین زود یا دیر آمدن امام غائب و طولانی شدن غیبت ایشان مشکلی ایجاد نمی‌کند!

پرسش اول بحث را می‌توان درباره سایر ائمه نیز تکرار نمود که، شما هیچ امامی را ندیده‌اید و سخنان آنان هم از طریق معصوم به شما نرسیده است بلکه به وسیله علمای مذهب شیعه به شما رسیده که کتاب‌هایشان سرشار از تناقض است یکی مطلبی را ثابت می‌کند دیگری نفی می‌کند، یکی کم بیان می‌کند دیگری بیشتر و با تناقض حتی در یک مورد روایات هم هماهنگ بود فهم و برداشت هر فقیه متفاوت و متناقض است، آنگاه این فهم‌ها به اهل بیتمنسوب می‌شود، خلاصه این که نتیجه این همه ایمان و ارادت به حضرات معصومین این شد که شما عوض معصوم و سخنان معصوم از کسانی اطاعت و پیروی می‌کنید که فرسنگ‌ها از عصمت و صفات معصومین فاصله دارند! و هیچکدام از این علماء و فقهاء و مجتهدین محترم ادعا نکرده‌اند که معصومند. شاید بپرسید که شما اهل سنت هم به مهدی عقیده دارید و بعضی‌ها از این مسئله به عنوان یک مغلطه بزرگ استفاده می‌کنند و آنقدر مبالغه‌آمیز و دامنه‌دار و پر آب و تاب بیان می‌کنند که افراد کم اطلاع باورشان می‌شود که مهدویت واقعا یک اصول مسلم همۀ ادیان آسمان است! و این که اهل سنت هم به مهدویت عقیده کامل دارند! ما در اینجا با اختصار روشن می‌کنیم که تفاوت دیدگاه اهل سنت با شیعه در موضوع مهدی و مهدویت چیست؟

اول: این که مهدی شیعه متولد شده و ابتداء غیبت صغرا و سپس به غیبت کبرا رفته که از سال ۳۲۹هـ تا کنون یعنی هزار و صد سال پیش تا کنون در غیبت کبری بسر می‌برد و شیعیان در تمام این مدت در انتظار ظهور ایشان بسر می‌برده و هنوز و تا بی‌نهایت همچنان منتظر ظهور فرج خواهند بود! اما مهدی اهل سنت که از علامات نزدیکی قیامت و یک مصلح عادی است همان زمان متولد خواهد شد.

دوم: مهدی شیعه برایش انتظار کشیده می‌شود لذا انتظار ظهور مهدی از بهترین عبادات است، اما اهل سنت نباید منتظر مهدی بنشینند چون هیچ بخشی از دین وابسته به وجود مهدی نیست، فقط به عنوان یک حادثه از حوادث قیامت که اخبار و روایات صحیح از پیامبرص آن را ثابت کرده به آمدن آن ایمان دارند مانند نزول حضرت عیسی÷و خروج دجال، اما به هیچ عنوان نباید منتظرش بنشینند و دعای فرج بخوانند.

سوم: مهدی شیعه انتظار و ظهور آن به مهمترین اصل دین یعنی امامت بستگی دارد. لذا بسیاری از احکام شریعت به ظهور مهدی وابسته است، اما مهدی اهل سنت فقط یک مصلح است که مشخصات آن را از مجموع روایات صحیح در کتب اهل سنت چنین می‌توان جمع بندی کرد: «لا تنقضي الدنيا حتی يلي أمر هذه الأمة رجل من أهل بيتي يواطي اسمه اسمي ویواطي اسم أبيه اسم أبي يملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلمًا وجورًا»«این جهان به پایان نخواهد رسید تا این که امر این امت را مردی از اهل بیت من بدست گیرد که اسمش مطابق اسم من و اسم پدرش مطابق اسم پدر من است، زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد چنانکه از ظلم و جور پر شده بود».

پس طبق مجموع روایات صحیح اهل سنت این شخصیت یک حاکم عادل خواهد بود که فضیلت و ویژگی‌اش در عادل بودنش است و هیچ بخشی از دین به وجود او مرتبط و وابسته نیست، ما عقیده کامل داریم که قبل از این‌که رسول گرامیص وفات کنند، خداوند دین ما را بدست مبارک ایشان کامل کرده و نعمتش را بر ما تمام نموده و اسلام را به عنوان بهترین و کاملترین دین برای ما برگزیده و پسندیده است، بنابراین اگر در عصر خود مهدی هم یک مسلمان اصلا درباره مهدی چیزی نشنود و ایشان را نبیند و چیزی از دین و دینداری‌اش کم نمی‌شود.

چهارم: شیعیان عقیده دارند که مهدی حق بیعت و طاعت برگردنشان دارد، اما مهدی اهل سنت هر زمانی که اداره امور امت را بدست گیرد اطاعت از ایشان مانند اطاعت از سایر اولیای امور مسلمین است، یعنی مقید به اطاعت خدا و رسولش است، به عقیده اهل سنت حتی ابوبکر و عمربهم بیعت و اطاعتی بیش از این نداشتند چه رسد به کسی دیگر. پس به عقیده اهل سنت تا زمانیکه مهدی متولد نشود و عملا زمام امور مسلمین را به عهده نگیرد هیچگونه بیعت و طاعتی بر گردن برای ایشان واجب نیست، زیرا در اسلام جز پیامبر الهی هیچکس دیگری اطاعت غائبانه ندارد.

پنجم: شیعیان امامی معتقدند که مهدی مانند پیامبرانو پیامبرگرامی‌مان محمد مصطفیصواجب الاطاعت است، اما مهدی اهل سنت یک مرد و حاکم عادل بیش نیست و به هیچ عنوان از اطاعت و اتباع پیامبر گرامیص بی‌نیاز نیست لذا وقتی حضرت عیسی÷در ضمن سلسله علامات بزرگ قیامت از آسمان فرود‌آید حکومت و ولایت عامه ندارد، در صحیحین و سایر کتب آمده است: «يُوشِكُ أَنْ يَنْزِلَ فِيكُمْ ابْنُ مَرْيَمَ حَكَمًا مُقْسِطًا يَكْسِرُ الصَّلِيبَ وَيَقْتُلُ الدجال وَيَقْتُلَ الْخِنْزِيرَ وَيَضَعُ الْجِزْيَةَ وَيَفِيضُ الْمَالُ وتکون السجدة واحدة لله رب العالمين»«نزدیک است که عیسی بن مریم به عنوان حاکمی عادل فرود خواهد آمد خواهد آمد، دجال را می‌کشد، خوک را می‌کشد، صلیب را می‌شکند جزیه را لغو می‌کند، و مال را با سخاوت خرچ می‌کند، سرانجام سجده فقط برای یک الله پروردگار جهانیان خواهد بود».

پس عیسی÷وقتی فرود بیاید حاکم خود ایشان خواهد بود، و جزیه را ایشان لغو و منسوخ خواهد کرد، زیرا جزیه حکم شرعی است و حکم شرعی را جز پیامبر کسی نمی‌تواند منسوخ کند نه امام و نه هیچ کس دیگر و اما این که عیسی÷پشت سر مهدی نماز می‌خواند، چنانکه در حدیث صحیح مسلم و غیره آمده است «مکرمة لهذه الأمة»چون مهدی فردی از این امت است این امتیازی به این بهترین امت است.

ششم: شیعه معتقد است که مهدی مورد نظر‌شان معصوم است، اما مهدی اهل سنت معصوم نیست بلکه صحابه رسول اللهص که بهتر از مهدی بودند، هیچکدام عصمت نداشتند نه خلفای راشدین و نه دیگران، زیرا بعد از پیامبرص امت نیازی به معصومی ندارد.

تازه خود کلمه «مهدی» در حدیث پیامبرص نیامده، بلکه اصطلاحی است که بعضی علما مانند سعید بن مسیب/و دیگران استفاده کرده‌اند، و علت استعمال این اصطلاح به عنوان یک لقب برای حاکم عادل که در آخر خواهد آمد این است که، ایشان در عمل کار دعوت و هدایت مردم را انجام خواهد داد، و مهدی یعنی هدایت کننده، دعوت و هدایت کردن مردم در واقع پس از پیامبرص کار هر مسلمان بویژه علماست که وظیفه دارند مردم را به قرآن و سنت صحیح پیامبرصکه سرچشمه هدایت است دعوت کنند مهدی هم یکی از دعوتگران به هدایت قرآن و سنت است در بعضی روایات ضعیف گویا استعمال صفت هدایت به پیامبرص نسبت داده شده اما درستش این است که پیامبرص وی را به ملک و خلافت و عدالت توصیف کرده‌اند، پس این شخصیت مصلح و حاکم عادل را مهدی نامیدن اشکال ندارد اما آنچه به عقیده ما اهل سنت نادرست است غلو و افراط و مبالغه درباره وجود و صفات و توانایی‌هایی است که به ایشان نسبت داده می‌شود، غلو و افراط و درباره مهدی به حدی رسیده که ده‌ها آیه قرآن کریم را به کسی نسبت می‌دهند که سیصد سال پس از نزول قرآن متولد شده (اگر فرضیه تولد ایشان پذیرفته شود) معلوم نیست که قرآن چرا و براساس چه نیازی سیصد سال پیش از وجود موقت این شخصیت و سپس اختفای حداقل تا کنون هزار و صد سالۀ ایشان حضرتش را بقیت الله می‌نامند و به این امت خطاب می‌کند که بقیت الله برای شما بهتر است، معلوم نیست بقیت الله غائب که در عمر هزار و چهار صد ساله قرآن فقط چند سال آن‌هم به چشم دید چهار نفر (نواب أربعه) در جهان مشهود بوده از نظر قرآن چگونه «خیر مطلق» قرار می‌گیرد، و شگفت انگیز این که آیت الله ناصر مکارم شیرازی صاحب کتاب معروف فلیسوف نماها که تفسیر نمونه زیر نظر ایشان گرد آوری شده در اولین آیات سورۀ بقره، حضرت مهدی بقیت الله را از مصادیق غیب می‌داند که مؤمنان به آن ایمان می‌آورند ﴿ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ[البقرة: ۳]. این غلو و افراط درباره اصل تصور مهدی است و اما درباره اختیاراتش که موضوع خیلی گسترده‌تر و پیچیده‌تر است، ایشان در همه جا حیَّ و زنده و حاضر است، در تمام ذارت این جهان تصرف دارد، هیچ ذره‌ای در این جهان پهناور از دید و علم ایشان پنهان نیست! با شیعیان رابطه دارد، در عراق از طریق غار سامرا و در ایران از طریق چاه جمکران به نامه‌ها و پیام‌های مردم با دستخط و امضای خودش پاسخ می‌دهد. مریضان را شفا می‌دهد و مشکلات را بر آورده می‌کند، هیچ کاری در جهان بدون خواست و اراده و تصریف ایشان انجام نمی‌گیرد، غالبا سال ۸۳ بود که یک روحانی محترم در برنامه زنده‌ای از شبکه عربی سحر در پاسخ یک بیننده که پرسید ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ[النمل: ۶۲]. کیست؟ ایشان فرمود: منظور امام زمان است، مضطر بودن و بیچارگی که ضرر نیست، منظور حاجی آقا این بود که «مجیب» یعنی اجابت‌کننده فریاد و فغان مضطر بی‌چاره که به مشکل گیر کرده امام زمان است! حتما ادامه این آیه کریمه را استحضار دارید، ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚپس دائره اختیارات امام زمان خیلی گسترده‌تر از آن است که ما بتوانیم تصور کنیم، البته صفاتی از قبیل تقسم بهشت و دوزخ «قسيم الجنة والنار»و حسابرسی مخلوقات «إياب الخلق إليکم وحسابهم عليکم وفصل الخطاب عندکم- دعای جامعه کبیره» و «مردن اختیاری» و غیب و شفا دادن و مشکل‌گشایی و غیره، صفات مشترک ائمه اطهار است که صفات و اختیارات حضرت بقیت الله الأعظم مهدی موعود قطعا بیش از سایر ائمه است. ما فقط به عنوان جمع بندی درباره عقیده اهل سنت عرض می‌کنیم که هیچ سنی به چنین مهدی عقیده و باور ندارد، پس این ادعا درست نیست که مهدویت نقطه مشترک تمام ادیان و مذاهب است حد اقل اهل سنت اگر در اصل موضوع تشابه اسمی وجود داشته باشد در واقع چنین نیست زیرا که این چیزی فراتر از مهدویت است.