شیعه در دادگاه وجدان و عقل

اسلام مبهم است یا روشن؟

اسلام مبهم است یا روشن؟

کدام انسان عاقل می‌تواند احتمال بدهد که خداوند متعال قرآن عظیم آخرین و کاملترین کتاب آسمانی‌اش را نازل کند و خاتم پیامبران و بهترین مخلوقاتش محمد مصطفیص را به عنوان مکمل تمام شرایع آسمانی مبعوث کند، و درباره اهمیت و عظمت دین و توحید و یکتاپرستی و خطر شرک و کفر و بی‌دینی و ابعاد و مظاهر مختلف آن با این همه تفصیل و با این همه وضوح و روشنی سخن بگوید اما گفته شود: عمده‌ترین و مهمترین اصل دین مبهم مانده و بیان نشده است؟! چنین ادعایی نه تنها پوچ و بی‌معنی است که خنده دار هم هست، خداوند حکیم و دانا و قادر و توانا چگونه ممکن است که مهمترین اصل دین را گنگ و مبهم بگذارد دینی که برای تبلیغ آن در طول تاریخ بشر بیش از صد و بیست و چهار هزار رسول و پیامبر مبعوث شده و بیش از صد کتاب و صحیفه آسمانی نازل گردیده، و ده‌ها پیامبر در راه دعوت آن جان عزیزشان را از دست داده و شهید شده‌اند، دینی که آسمان‌ها و زمین و همه کائنات برای تحقیق آن بویژه لب و خلاصه آن یعنی توحید و یکتاپرستی آفریده شده است، آیا می‌توان ادعا کرد که در آخرین مرحله، در زمان قرآن آخرین و کاملترین کتاب آسمانی، و در زمان تاج انبیاء و سرور پیامبران محمد مصطفیص دین خدا ناقص مانده و عمده‌ترین اصل و هدف آن محقق نشده است؟! یا ادعا کرد که مهمترین و عمده‌ترین اصل دین، امامت یک گروه دوازده نفری از خانواده آخرین پیامبرصبود که آن‌هم با دخالت (نعوذ بالله) منافقین و مرتدین و غاصبین و ظالمین محقق نشده است؟!

هیچ شک و تردیدی وجود ندارد که خداوند دانا و با حکمت تمام کارها و اداره این جهان را از روی علم و تدبیر و با دقت و ظرافت بی‌انتها انجام می‌دهد و به همه جزئیات گذشته و آینده آن آگاه است، طبیعی است که چنین ذات حکیم و مقتدری عبث و بی‌فایده و بدون در نظرداشت پیامدهای هرکار، عمل انجام نخواهد داد، خداوند خطاب به پیامبرگرامیص می‌فرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ٦[النمل:۶]. «و یقینا تو قرآن را از جانب ذات حکیم و دانا دریافت خواهی کرد». چنین ذات حکیم و دانایی چگونه ممکن است که دین و توحید و یکتاپرستی را اصل و محور تمام کائنات و اساس دین و شریعت قرار دهد و همۀ پیامبرانش را بخاطر تبلیغ همین محور مبعوث کند و تمام کتاب‌های آسمانی‌اش را برای نهادینه کردن همین اصل نازل کند، و سعادت و رستگاری و کامگاری هر دو جهان را به این تنها گوهر ارزنده جهان هستی وابسته و مشروط کند، اما مردم جهان و دینداران را حیران و سرگردان بگذارد که درباره بیان و تفسیر این لب هستی با هم نزاع و شقاق و اختلاف کنند؟! چنین چیزی نه تنها قابل درک و فهم عقلا نیست که با روح این دین عظیم و با حکمت و قدرت و صفات کمال ذات الله متعال ناسازگار است. آری قدرت و حکمت و صفات کمال آن ذات پاک تقاضا می‌کند که شرح و بیان و توضیح و تفسیر دین عظیمش را خودش عهده دار باشد و قطعا چنین است ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ ١١٥[التوبة: ۱۱۵]. «و خداوند بر آن نیست که گروهى را پس از آنکه هدایتشان کرد، بیراه بگذارد تا آنکه آنچه را که [باید] از آن بپرهیزند برایشان روشن نماید. بى‌گمان خداوند به همه چیز داناست».

﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ٥٩[الأعراف: ۵۹].

«نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس گفت: اى قوم من، خدا را بپرستید. جز او هیچ معبود [راستینى‏] ندارید. به راستى من بر شما از عذاب روزى بزرگ بیمناکم».

﴿۞وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٦٥[الأعراف: ۶۵].

«و به [سوى قوم‏] عاد برادرشان هود [را فرستادیم‏]. گفت: اى قوم من خداوند را بپرستید. هیچ معبود [راستینى‏] جز او ندارید. آیا پروا پیشه نمى‏کنید؟».

﴿۞وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٞ مُّجِيبٞ ٦١[هود: ۶۱].

«و به سوى ثمود، برادرشان صالح را [فرستادیم‏]. گفت: اى قوم من، خدا را پرستش کنید. معبود [راستینى‏] جز او ندارید. او شما را از زمین پدید آورد و شما را در آن به آباد کردن گمارد، پس از او آمرزش بخواهید، آن گاه به درگاه او توبه کنید. که پروردگارم نزدیک [و] اجابت کننده است».

﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗا فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱرۡجُواْ ٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ٣٦[العنکبوت: ۳۶].

«و به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم و گفت: اى قوم من خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امید دارید و در این سرزمین در تباهى مکوشید».

و امثال این آیات که در قرآن کریم فراوان است، و خداوند متعال بیان می‌کند که دعوت پیامبرانیکی بوده است خدای واحد و یگانه را به یکتایی پرستیدن، و هر آنچه غیر اوست در گذاشتن و می‌فرماید: ﴿لَمۡ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡبَيِّنَةُ١[البینة: ۱]. «کافران از میان اهل کتاب و مشرکان [از آیین خود ملزم‏] به جدایى نبوده [و نیستند] تا وقتى که براى آنان دلیل آشکار بیاید». تا این که می‌فرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥[البینة: ۵]. «و فرمان نیافتند جز آنکه خدا را- در حالى که پرستش را براى او خالص ساخته‏اند با پاکدلى (دین ورز به آیین ابراهیمى) بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین راستین». یعنی پیامبرانامت‌هایشان را جز به این امر دعوت نکردند. و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ ٣٦[النحل: ۳۶]. «و به یقین در [میان‏] هر امتى رسولى را بر انگیختیم، [با این دعوت‏] که: خداوند را بندگى کنید و از طاغوت بپرهیزید. از ایشان کسى بود که خداوند [او را] هدایت کرد و از آنان کسى بود که گمراهى بر او محقق گشت. پس در زمین بگردید، آن گاه بنگرید، سرانجام تکذیب کنندگان چگونه شد». و طاغوت اسم همۀ آن معبودان باطلی است که آن‌ها جز خدا پرستش می‌کردند. و می‌فرماید: ﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١٣٠ إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٣١ وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ بَنِيهِ وَيَعۡقُوبُ يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢[البقرة: ۱۳۰-۱۳۲]. «و چه کسى از آیین ابراهیم روى بر مى‏تابد، جز کسى که خود را به سبکسرى افکند. و او را در دنیا برگزیدیم و به یقین او در آخرت از شایستگان است. آن گاه که پروردگارش به او فرمود: فرمان پذیر. عرض کرد: براى پروردگار جهانیان فرمانپذیرم. و ابراهیم فرزندانش را به آن (فرمانپذیرى پروردگار) سفارش کرد. همچنین یعقوب [نیز فرزندانش را به آن سفارش کرد]: اى فرزندان من، خداوند این دین را برایتان برگزیده است. پس جز در مسلمانى نمیرید».

سپس خداوند متعال این اسلام بزرگ که رابطه مشترک تمام پیامبرانبود را بیان و تفسیر می‌کند: ﴿أَمۡ كُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ يَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِيۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِكَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٣[البقرة: ۱۳۳]. «آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرارسید، حاضر بودید؟ آن گاه که به فرزندانش گفت: پس از من چه مى‏پرستید؟ گفتند: معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، آن معبود یگانه را مى‏پرستیم و ما فرمانبردار او هستیم». پس خلاصه اسلام و توحید الهی دو چیز است: ۱- پرستش خداوند، ۲- این که این عبادت خالص و تنها برای ذات پاک او باشد.

پس دین تمام انبیاءبر این اصل عظیم بنا شده است که مشتمل بر دو چیز است: پرستش الله یگانه، و این پرستش را خالص و تنها برای او انجام دادن. پس کسی که این مهترین اصل دین را بپذیرد و تحقق بخشد راه درست و صراط مستقیم را انتخاب کرده است، راه کسانی که خداوند بر آنان نعمت هدایت بخشیده است. و کسی که از عبادت خالصانه برای خداوند سرپیچی کند از گروه غضب‌شدگان است، و کسی که او را بپرستد اما به بهانه‌ای برایش شریک قائل باشد به گمان این که این شرکاء او را به خدا نزدیک می‌کنند از گمراهان است.