خلاصه
پس شیعه عزیز! اگر شما بخواهید قرآن را غیر از علی از سایر صحابه بگیرید بنابر عقیده شما همه آنها (نعوذ بالله) ظالم و غاصب و خائن و منافق و مرتد هستند. و اگر بخواهید از علیسبگیرید پس کسانی که قرآن را از علی روایت کردهاند، قراء و علمای اهل سنت هستند که طبعا در انکار مهمترین اصل دین که امامت است و انکار شریعت با اسلاف و بزرگانشان هماهنگ و هم عقیدهاند.
پس شیعیان عزیز! شما هیچ آیه و سورهای را نمیتوانید بخوانید و اطمینان کامل داشته باشید که این آیه و سوره بر قلب پاک محمدص نازل شده مگر این که اول کاملا به اهل سنت اعتماد کنید، یعنی در هر صورت چه بخواهید به قرآن کریم با روایت علی دسترسی پیدا کنید و یا روایت سایر صحابه در هر صورت صد در صد محتاج اهل سنت هستید، شما و تمام کسانی که خود را شیعه مینامند، به هیچ عنوان نمیتوانید از اهل سنت مستغنی باشید در حالیکه اهل سنت هیچگونه نیاز و احتیاجی به مذهب شیعه ندارند، حتی اگر در تمام روی زمین یک شیعه امامی هم نمیبود و در آینده نباشد اهل سنت میتواند قرآن کریم را مستقل نقل کنند و بخوانند، اما شیعیان چی؟ اگر نقش صحابهشبویژه ابوبکر و عمر و عثمانشکه به عقیده شیعیان امامی (نعوذ بالله) منافق و مرتد بودند، را در قضیه جمعآوری و حفظ و نشر قرآن نادیده بگیریم، شیعیان چگونه به قرآن دسترسی پیدا میکنند؟! و اگر در تمام روی زمین یک شیعه امامی هم نباشد ذرهای از این کم نمیشود، اما اگر اهل سنت نباشد چی؟ کدام اسلام و کدام قرآن زنده و پایدار را میخواهند در اختیار بشریت قرار دهند؟! در تمام روی زمین هیچ جایی نیست که در آن مسلمانان قرآن بخوانند مگر این که قبل از به وجود آمدن مذهب شیعه مردم حافظ و عالم به قرآن بودهاند، مثلا شهر کوفه و سایر شهرهای عراق را در نظر بگیرید، همه میدانند که شهر کوفه بدنبال سرعت روز افزون فتوحات اسلامی در زمان عمر فاروقسدر سال هفدهم هجری تأسیس و ساخته شد، و معلم و استادی که به مردم کوفه و عراق قرآن و سایر علوم اسلامی را آموخت صحابی جلیل القدر عبدالله بن مسعودسبود که چهار سال پیش از دخول علی بن ابی طالب به کوفه در سال ۳۲هجری وفات نمود، لذا تمام قاریان معروف کوفه یا شاگردان ابن مسعود هستند و یا شاگردان شاگردان ایشان. معروفترین آنها ابوعبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی کوفی است که قبلا به وی اشاره کردیم. یا مثلا ایران را در نظر بگیرید، که فاتح آن عمر فاروقسعدالت گستر بیهمتای تاریخ بشر است، ایشان بود که در دوران طلایی خلافت میمون و برکت خود، کاخهای ستم و استبداد حاکمان ساسانی را در هم شکست، و با اعزام فرماندهان و مدیران مؤمن و عادل و معلمان ماهر قرآن کریم اسلام خالص محمدی و دین عظیم توحیدی، سراسر ایران را گلستان کرد و قرآن کریم زینت بخش هر خانه و مسجد و محراب و تسلی بخش دلهای مؤمنان پاک آن سامان گردید بگونهای که زمزمه قرآن و نسیم ایمان همگان را مشتاق یادگیری و حفظ کلام الله مجید کرده بود و هر کوچک و بزرگ و زن مرد در حفظ و قراءت قرآن کریم از یک دیگر گوی سبقت میربود. همه این جریانات قشنگ و زیبا در زمان خلافت عمر فاروقسخلیفه نمونه و نامدار تاریخ اسلام اتفاق افتاد زمانی که هنوز ملت ایران موجودی به نام امامت را نمیشناخت. پس هر شیعه امامی در هرجای این کره خاکی که بخواهد قرآن بخواند، باید از اهل سنت بیعت کند زیرا به قرآن دسترسی ندارد، در حالیکه اهل سنت نه در نقل روایت قرآن کریم و نه در هیچ مورد دیگری به مذهب شیعه امامی احتیاجی ندارد و آیا دین اسلام و شریعت چیزی جز قرآن کریم هست؟!
(۶)
شیعیان عزیز! حال که این موضوع روشن شد اجازه بدهید که نحوه رسیدن قرآن کریم بدست ما و این که چه مراحل مختلفی را طی کرده است خدمت شما به عرض برسانم تا این واقعیت بیشتر باز شود و آشکار گردد که متهم کردن اهل سنت و امت اسلامی بویژه پیشگامان افتخار آفرین آنان، صحابه بزرگوار -رضی الله عنهم أجمعین- را به ظلم و ستم و غصب و دروغ و نقال و ارتداد راه رسیدن و دسترسی شما به قرآن کریم را کاملا مسدود میکند: پس باهم مرور میکنیم.
قرآن کریم در آغاز بعثت نبوی در مکه مکرمه بر پیامبر گرامیص نازل شد، سپس این نزول تدریجی همچنان ادامه یافت تا این که پس از بیست و سه سال در آخرین روزهای زندگی پر برکت آن رسول مکرمص نزول آخرین و کاملترین کتاب الهی تکمیل گردید.
در تمام این بیست و سه سال عمر نزول قرآن کریم عادت شریف آنحضرتص این بود که هرگاه آیه یا آیاتی نازل میشد هرکس سواد نوشتن داشت و حاضر بود دستور میدادند آن را بنویسد و طبعا کم بودند کسانی که سواد داشتند و برای نوشتن هم امکانات زیادی در دسترس نبود هرچه میسر میشد پوست و استخوان و چوب و غیره بر روی آن مینوشتند، اما دائره حفظ و تکرار قرآن کریم خیلی گستردهتر و پر رونقتر بود، صحابه و شاگردان آنحضرتص آیات نازل شده را ابتدا از خود رسول اللهص دریافت میکردند و میآموختند و تکرار مینمودند و سپس به همسران و فرزندان و دوستان و همسایگانشان آموزش میدادند، البته همه صحابه در زمان پیامبرص حافظ قرآن کریم نبودند، بعضیها حافظ بودند و بعضی دیگر بعد از وفات پیامبرص حفظشان را تکمیل کردند، بعضی هم کامل نکردند، بعضی هم بودند که بخشهای اندکی از قرآن را حفظ داشتند، به اندازهای که نمازشان را بتوانند بخوانند، اما هنگامی که پیامبر گرامیص وفات کردند تمام قرآن کریم کامل در اختیار مجموع امت محفوظ بود، بعد از وفات پیامبر گرامیص در زمان خلافت ابوبکرصدیقس و بدنبال شهادت عده زیادی از حفاظ قرآن کریم در بعضی فتوحات اسلامی با مشورت عمر فاروقس حضرت زید بن ثابتس از سوی ابوبکرصدیقس مأموریت یافت قرآن کریم را که در زمان رسول اللهص به طور پراگند نوشته شده جمعآوری شود تا کل قرآن در یکجا و یک مجموعه وجود داشته باشد، علت انتخاب زید برای این مأموریت این بود که ایشان از بارزترین کاتبان وحی بود، و راستی که بخوبی از عهده این مسئولیت بزرگ بدر آمد ایشان با دقت کامل با همه افراد مورد نظر که احتمال میرفت بخشی از آیات قرآن کریم را در اختیار داشته باشد میرفت و لوحهای نوشته شده اعم از پوست و استخوان و چوب یا هرچیز دیگر را جمعآوری مینمود، گاهی به شخصی میرسید که یک آیه یا دو آیه در اختیار داشت، بعضی یک سوره در اختیار داشتند اما هیچ چیزی را از کسی به عنوان بخشی از قرآن کریم نمیپذیرفت مگر این که دو نفر عادل و شناخته شده حاضر شوند و گواهی بدهند که هنگام نوشتن این آیات در حضور پیامبر گرامیص شاهد بودهاند، البته حضرت زید و دهها صحابه دیگر کل قرآن کریم را حفظ داشتند اما هدف از این کار جمعآوری نوشتههای بود که بدستور و در حضور رسول گرامیصنوشته شده بود. نتیجه تلاش حضرت زید با همکاری و نظارت سایر صحابهشاین شد که تمام نوشتههای قرآن کریم در یک جا جمع گردید البته به همان شکل پراگنده. این لوحها که در واقع یک نسخه مرتب نشده از قرآن کریم بود تا زمان وفات ابوبکرصدیقسنزد ایشان محفوظ و سپس تمام مدت خلافت عمر فاروقس نزد ایشان و سپس نزد أم المؤمنین حفصهلمحفوظ بود. در تمام این مدت امت اسلامی با کمک و نظارت معلمان ماهر قرآن کریم از میان صحابه و تابعین و علماء که قرآن کریم را بدرستی آموخته بودند میخواندند و یاد میگرفتند. بعضیها حفظ میکردند و بعضیها در حد امکان محدود آنزمان آنچه یاد میگرفتند برای خودشان مینوشتند، طبعا این نوشتهها قرآن معتمد نبود بلکه تلاشهای شخصی بود که هرکس برای استفاده خودش آن را تهیه میکرد.
هنگامی که عثمان ذی النورینسبه خلافت انتخاب شد با مشورت بعضی صحابه پیامبرص تصمیم گرفت همه امت را بر یک نسخه معتمد از قرآن کریم متحد کند تا این که بعدها که فاصله زمانی مردم از عصر پیامبرصو صحابه و شاگردان ایشان بیشتر میشود بتوانند به آن مراجعه کنند و درباره قرآن دچار اختلاف نگردند، لذا حضرت عثمان ذی النورینسکمیسیون چهار نفرهای را با دقت فراوان برای این مأموریت انتخاب نمود. اعضای این کمیسیون چهار نفره عبارت بودند از: ۱- زید بن ثابتس که در زمان ابوبکرصدیقس مسئولیت ابتدایی جمعآوری قرآن را به عهده داشت، ایشان از عالمترین شخصیتهای صحابهشبود و یک از کسانی که قرآن را به طور کامل در زمان رسول اللهص حفظ کرده بود. ۲- سعید بن العاص اموی که از لحاظ لهجه شبیهترین قریش به رسول اللهص بود، ایشان عالم به قرآن نبود اما زبان عربی و زبان فصیح قریش را مانند رسول اللهص با همان طبع فطری خود خیلی واضح و طبیعی صحبت میکرد. و دو جوان قریش دیگر به عنوان همکار که یکی ۳- عبدالله بن زبیر و دیگری ۴- عبدالرحمن بن الحارث بن هشام مخزومی بود.
سرپرستی و نظارت این کمیسیون به عهده خود حضرت عثمان ذی النورین و دیگر علمای صحابهشکه در مدینه حضور داشتند، بود.
زید بن ثابتس در خواندن نوشتهها دقت و مهارت فوق العاده داشت، و سعید بن العاص تخصصش این بود که با فطرت لغوی سالم خود که همان لسان «عربی مبین» بود که قرآن، کتاب الله متعال به آن نازل شده بود آیه و سورهها را میخواند، تا این که نوشتن قرآن مطابق با نطق او باشد و براساس املاء موجود در اصل زبان بدون تحولاتی که بعدها حادث شده بود. بنابر این کمیسیون مذکور براساس نسخه ابتدایی و البته پراگنده قرآن کریم که نزد أم المؤمنین حضرت حفصهلبود نسخهای از آن باز نویس کردند که این نسخه معتمد به نام «المصحف الأم»یعنی نسخه اصلی شهرت یافت. سپس از روی این نسخۀ اصلی پنج نسخه دیگر نوشتند، این کار دقیق و بسیار سنگین و مهم سالها طول کشید و علم هر روز فزونی مییافت و رونق بیشتری میگرفت و علماء حضور فعال تری مییافتند، در تمام این مدت آن عده زیادی که از صحابه رسول اللهص در مدینه حضور داشتند در کنار این متخصصین بر کار جمعآوری نسخه برداری از قرآن کریم اشراف و نظارت و مشارکت داشتند، و طبعا همه آنها یعنی نخبگان امت اسلامی این کار بزرگ را تأیید کردند، بعد از اتمام، حضرت عثمان ذی النورینس به هر کدام از شهرهای بزرگ اسلامی در آن زمان نسخهای از این قرآن کریم فرستاد، مکه مکرمه، بصره، کوفه، و شام و با هر نسخه یک استاد ماهر به قرآن کریم هم اعزام نمود، یک نسخه به اضافه نسخه مادر هم در مدینه گذاشت و به سراسر جهان اعلان نمود که همه از روی همین پنج نسخه برای خودشان نسخهای از قرآن بنویسند، یعنی چند سال پیش از این که امیر المؤمنین علی بن ابی طالبس و چهارمین خلیفه راشد زمام خلافت را بدست بگیرند، قرآن کریم به تمام جهان اسلام رسیده بود.
بنابراین، ما امروز هرچه قرآن کریم در سراسر جهان و جود دارد از روی همان نسخه مادر یا مصحف الأم که بعدها به «الرسم العثمانی»شهرت یافت نسخه برداری شده و در هر عصر و زمان علماء و قراء متخصص خود را داشته است و طبعا این علم، یک علم سنی محض است که عزیزان امامی هیچگونه نقشی و حتی اطلاعی از آن نداشته و ندارند. فقط امروز قرآن آماده در اختیار دارند، و نمیدانند که چگونه به آنها رسیده است.
یکی از معجزات قرآن کریم و شگفتیهای این کلام الهی این است که: از آن زمان تا کنون که حدود چهارده قرن میگذرد هرچه علم و دانش رشد کرده و قواعد املاء و دستور زبان پیشرفت نموده جز نقطه گذاری و ضبط یعنی زیر و زبر و سایر علاماتی که به خواندن قرآن کمک میکند در سایر نو آوریها علمای قرآن همواره خود را ملزم دانستهاند که از همان رسم الخط عثمانی تبعیت کنند، یعنی هیچ کلمهای در قرآن کریم نیست که چه موافق با قواعد املاء و دستور زبان روز و چه مخالف با آن مگر این که به همین شکل و رسم الخط کنونی در نسخۀ مادر یا مصحف الأم معروف به رسم الخط عثمانی وجود دارد، و طی قرون متمادی و عصرها و نسلهای مختلف هرچه زمان گذشته و هرچه ادبیات عرب و دستور زبان و املاء تغییر کرده رشد نموده قرآن کریم همچنانکه از لحاظ محتوا محفوظ مانده از لحاظ ظاهر نیز در عمر هزار و چهارصد سالۀ خود هیچگونه تغییر و تحولی بخود ندیده است و تا امروز و إن شاءالله تا روز رستاخیز و پایان این جهان هستی ما و امت اسلام و بشریت آینده همچنان شاهد آثار پر نور و برکت انگشتان بجا مانده از صحابه اولین و خلفای راشدین و علمای تابعین در هر آیه و سوره از قرآن کریم خواهیم بود.
آری! این کتاب الله متعال و معجزه همیشه جاوید پیامبر گرامیص است، حتی اگر تمام نسخه موجود قرآن که امروز در دست بشر همه از بین برود و یک نسخه نه چاپی و نه خطی باقی نماند بازهم این کلام خدا همچنان باقی خواهد بود، زیرا که امت محمدص از همان هزار و چهارصد و چند سال پیش که این کلام الهی را حفظ کرده و در سینههای فرزندان خودش محفوظ نگه داشته تا امروز و تا روز قیامت سینه به سینه منتقل شده و باقی خواهد ماند، هر جایی و در هر کوه و برزن و روستایی که نام اسلام رسیده قرآن نیز در آنجا حضور یافته و نقش خودش را ایفا کرده است، در هر گوشهای از جهان که امام جماعتی در نماز آیهای را اشتباه بخواند حتما کسی به او گوش زد خواهد کرد که اشتباه خواندی، و اگر آیهای اشتباه به چاپ برسد از بچههای مکتب هم پنهان نخواهد ماند.
آری، عزیزان شیعه! تمام این دستاورد عظیم و ماندنی ممزوج با اعجاز قرآنی در عصور طلایی خلفای راشدین ابوبکر و عمر و عثمانشتحقق یافته است که اسلاف و پیشگامان اهل سنت هستند. یعنی تمام این افتخار بزرگ از اول تا آخر طی همان بیست و پنج سال تحقق شده که به ادعای شما شیعیان عزیز، علی ابن ابی طالبسدر سکوت و انزوای مطلق بسر میبرده، بلکه در نهایت مظلومیت زندگی میکرده و بدترین صفحات ستمکاری و حق تلفی و حق کشی علیه ایشان رقم میخورد و ظالمین و غاصبین و منافقین و مرتدین بشدت مشغول توطئه و سازش علیه اسلام بودند و میخواستند ریشه اسلام را از بیخ و بن بشکافند. خلاصه این که شیعیان امامی هیچ نقشی در این افتخار عظیم نداشتهاند. پس قرآن اینگونه نوشته و جمعآوری شده و حفظ گردیده و بدست ما رسیده است، و چنانکه شما عزیزان شیعه ملاحظه میفرمایید تمام این دستاورد بزرگ و همیشه جاوید نتیجه تلاش و زحمات بزرگان و پیشگامان علمای اهل سنت است، و سپس توفیق پروردگار متعال به آنان که این نعمت میسر شد. راستی که این طلیعه داران و نخبگان جامعه بشر به حق امانت داران وحی الهی بودند که خداوند به وسیله آنان کلام پر نور خود و معجزه عظیم پیامبرگرامیاشص را محفوظ و مصون داشت و به ما بندگان ناچیز توفیق عنایت فرمود که از طریق این کلام همیشه جاویدش با ذات متعال او سخن بگوییم و برای همیشه دستور و منشور زندگی در اختیار داشته باشیم که از برکت زحمت و تلاش و اخلاص و ایمان و صداقت و امانت داری آنان امروز شیعیان عزیز نیز به قرآن کریم و کلام الهی دسترسی دارید و چنان کامل و سالم و با اطمینان آن را تلاوت میکنید که گویا از خود پیامبرگرامیص میشنوید، آیا حق آنان نیست که امروز ما و شما ممنون و سپاسگذار این خدمت بزرگ آنان باشیم، براستی آیا هیچ سند و مدرک دیگری داریم که به وسیله آن به ادیان تحریف شده الهی افتخار کنیم جز قرآن کریم، آنهم با اعتماد و تکیه به امانت داری و صداقت (به ادعای بعضیها) همان ظالمان و غاصبان و مرتدان و منافقان؟! آیا بازهم بعضیها مصر هستند که این مؤمنان الگو و شاگردان صادق مکتب رسالت (نعوذ بالله) منافق و مرتد و دروغگو و خائن بودهاند؟! قضاوت را به عاقلان میسپاریم.