دیدگاه اهل تشیع در مورد اهل سنت

فهرست کتاب

حسین عصفور و بررسی واژه ناصب

حسین عصفور و بررسی واژه ناصب

وی در کتاب خویش (المحاسن النفسانية في أجوبة المسائل الخراسانية) از ص ۱۴۵ به بعد می‌گوید: «و اما در رابطه با واژۀ ناصب قیل و قال زیاد گفته شده است و در مورد آن میدان وسعت یافته و سخنان پراکنده‌ای بیان گشته است و اینجا مجالی برای مطرح نمودن آن نیست زیرا می‌دانی که مخالف مطلق، کافر است، چه رسد به ناصبی، که آیات و روایات بیان داشته‌اند که وی مشرک و کافر می‌باشد، بلکه هر آیه‌ای از کتاب خدا که در آن از مشرک سخنی به میان آمده مراد و مقصود آن «ناصبی» بوده است.

و اما مفهوم ناصبی که روایات بر آن دلالت دارند و ما قبلاً آن را بیان داشتیم عبارتست از مقدم شمردن غیر علی÷، بنابر آنچه که ابن ادریس در (مستطرفات السرائر) به نقل از کتاب (مسائل الرجال) با اسناد به محمد بن موسی بیان می‌دارد که گفته است: برای وی (علی بن محمد ÷) در رابطه با «ناصب» نوشتم: که آیا در آزمایش کردن آن به بیشتر از این نیاز است که او جبت [۶] و طاغوت [۷] را مقدم دانسته و به امامت آن‌ها معتقد است؟ جواب را فرستاد: کسی که چنین اعتقادی داشته باشد آن شخص ناصبی است.

و در شرح راوندی برای نهج البلاغه آمده است که از پیامبر ج در خصوص ناصب سؤال شد، او فرمود: ناصب کسی است که غیر علی را بر وی مقدم می‌دارد.

و اما تفسیر آن به کسی که دشمنی را برای اهل بیت اظهار می‌دارد - کما اینکه بیشتر دانشمندان متأخر ما بر این باورند – دلیلی بر آن اقامه نشده است، بلکه در روایات چیزهایی هست که آن را نفی می‌کند، در (عقاب الأعمال) و (العلل) و (صفات الشیعة) با سندهایی به عبدالله بن سنان و معلی بن خنیس نقل شد که از ابوعبدالله÷ روایت می‌کند که گفت: ناصب کسی نیست که دشمن ما باشد زیرا تو کسی را نمی‌یابی که بگوید: من از محمد و آل محمد کینه در دل دارم، ولی ناصب کسی است که با شما دشمنی کند در حالی که می‌داند که شما ولایت ما را قبول کرده‌اید و از شیعیان ما هستید!.

بله به نظر می‌رسد که این روایات با دو روایتی که در السرائر و شرح نهج آمده در تضاد باشد زیرا این‌ها دشمنی شیعیانشان را شرط می‌کنند و آن دو روایت تنها مقدم دانستن دیگری بر آن‌ها ‌ را کافی می‌دانند، اما آن‌ها برایمان واضح گشته این است که هیچ منافاتی میان این دو گروه روایات نیست زیرا دلایل عام و خاص بیانگر ارتباط تنگاتنگ میان مقدم دانستن و اظهار دشمنی با شیعیان، می‌باشد.

و به صورت کلی کسی که به احوال و اوضاع آنان بیندیشد و از بعضی از صفات و ویژگی‌ها و راه و روش زندگی آن‌ها اطلاع یابد، آنچه ما گفتیم برای او آشکار می‌گردد.

و در کل هر کس در اوضاع آن‌ها نگریسته و از برخی از صفاتشان و روش آن‌ها در دوستی آگاهی یابد، آنچه گفتیم برایش آشکار می‌شود.

پس این انکار سر سختانه به علت اقتضای عادتشان می‌باشد، بلکه روایات اماماناعلان می‌دارند که ناصب همان کسی است که نزد آنان بدان سنی گفته می‌شود. در کافی و العلل آمده است که حسن بن اذینه از ابوعبدالله÷ روایت کرده که گفت: این ناصبی چه چیزی روایت می‌کند؟ گفتم: ای جانم بفدایت، در چه موردی؟ گفت: در مورد اذان و رکوع و سجودشان... .

و بدون شک مقصود از ناصبه در این روایت همان اهل سنت است که می‌گویند: اذان را ابی بن کعب در حال خواب رؤیت نموده است. پس برای تو روشن شد که منازعه و اختلاف میان صاحبان این سه نظریه – یعنی محض مقدم شمردن دیگران بر علی÷، و دشمنی کردن با پیروان امامان همانطور که محمد امین نیز در فوائد المدینه بر آن اعتماد نموده، و کینه‌توزی با امامانکما اینکه در روایات مشهور آمده است – به علت تناسب و همخوانی میان آن‌ها، اختلافی لفظی بیش نیست.

و گروهی از متأخرین بدان تصریح کرده‌اند از جمله: پژوهشگر سید نور الدین ابوالحسن موسوی در (فوائد المکیة)، و استاد منصف ما علامه شیخ یوسف در (الشهاب الثاقب) این را انتخاب کرده است، و همین سخن از خواجه نصیر الدین طوسی [۸] نیز منقول است، و به عنوان گواه بر قوت این سخن تناسب آن روایات با هم و گواهی مرسوم بودن آن همانطور که از احوال ایشان نمایان است برای تو کافیست.

و چون اینجا جای تحقیق معنی آن نیست، و تنها آن را به عنوان ضمیمه و پیوست ذکر کردیم، به آنچه که در تحقیق آمده بسنده کردیم، و گرنه این بحث دامنۀ گسترده‌ای دارد.

[۶] منظورش ابوبکرس است. [۷] منظورش عمرس است. [۸] طوسی همان قهرمان قتل عام بغداد است که قربانیان آن به (۸۰۰۰۰۰) نفر از مسلمانان رسیده است، و خدا داناتر است.