«یاری رساندن شیعیان به کفار بر علیه اهل سنت»
شیخ مفید در (الاختصاص) ص ۲۵۵ از مسلم مولی ابو الحسن÷ روایت کرده که گفت: مردی از ابو الحسن سؤال کرد و به وی گفت: ملت ترک بهترند یا اینها [۱۸۷]؟ به وی گفت: اگر نزد ترکها رفتید به شما اجازه میدهند که به آئینتان رفتار نمائید؟ مسلم گوید: گفتم: نه بلكه برای كشتن ما تلاش میکنند.
پس ابوالحسن گفت: اگر به نواصب حمله کردند شما هم به همراه ایشان بر آنان حملهور شوید یا آنها را بر علیه آنان یاری رسانید.
پس حمایت از کفار بر علیه اهل سنت به اعتقاد شیعیان از واجبات است، چه عمل کردن به دستور امام معصوم بنا بر باور ایشان واجب میباشد.
و تاریخ هم برخی از حمایتهای شیعیان را از کفار بر ضد اهل سنت ثبت و بایگانی نموده است، و در این رابطه شیخ الاسلام ابن تیمیه (رحمه الله) میگوید: و رافضیها بزرگترین اهل هوی و هوس از حیث نادانی و ستم کاری میباشند با بهترین دوستان خدا پس از پیامبران از پیشتازان نخستین اعم از مهاجرین و انصار ش که به نحو احسن از ایشان پیروی کردهاند، و یار و یاور کفار و منافقین هستند اعم از یهودیها و نصاری و بت پرستان و بیدینان مانند نصیریه و اسماعیلیه و غیر ایشان از گمراهان، اگر دو دشمن بر سر پروردگارشان با هم در افتادند، و مردم در خصوص آنچه که پیامبران آوردهاند با هم اختلاف پیدا کردند، بعضی از آنان بر آن ایمان آورده و برخی نیز بدان کفر ورزیدهاند، خواه این اختلاف قولی باشد و یا عملی مانند جنگهای میان مسلمانان و اهل کتاب و مشرکین میبینی که آنان مشرکین و اهل کتاب را بر علیه مسلمانان اهل قرآن یاری میدهند، همانطور که افرادی از ایشان بیش از یک بار به این کار اقدام نمودهاند، مانند: یاری دادن ترکها و دیگران، علیه مسلمانان در خراسان و عراق و الجزیره و شام و مصر و جاهای دیگر، و حمایت از نصاری بر ضد مسلمانان در شام و مصر و مناطق دیگر در مبارزات متعددی که از مهمترین رویدادهایی هستند که در قرن چهارم و هفتم برای اسلام پیش آمدهاند، چه هنگامی که کفار ترک (مغول) به مناطق اسلامی هجوم آوردند و تعداد بیشماری را از مسلمین به قتل رساندند، که تنها خدا به شمار آنها آگاهی دارد، روافض از تمام مردم بیشتر با مسلمانان دشمنی کردند و کفار را یاری دادند، و همچنین حمایت ایشان از یهودیها مشهور است حتی مردم آنان را درازگوش یهودیها به شمار آوردهاند [۱۸۸].
و دوباره میگوید: اهل تشیع معتقدند که کفر اهل سنت از کفر یهود و نصاری غلیظتر است چه اینها به نظر ایشان کفار اصلی هستند و آنها کفار مرتد میباشند، و کفر ارتداد به اجماع از کفر اصلی غلیظتر و بدتر است، و بدین سبب کفار را بر علیه جمهور مسلمانان یاری میدهند، به قوم تاتار بر ضد جمهور مسلمانان یاری رساندند، و نیز آنها از مهمترین عوامل حملهور شدن چنگیز خان به کشورهای اسلامی بودند، و آمدن هولاکو به سوی عراق و گرفتن شهر حلب و غارت و چپاول صالحیه و شهرهای دیگر به واسطۀ خباثت و حیلهگری آنها به وقوع پیوست، و از این رو بود که ساز و برگ جنگی لشکریان مسلمین را به هنگام مرور بر آنها در زمان برگشتن به مصر در مرحلۀ اول به یغما بردند، و بدین علت راهها را بر مسلمانان میبستند، در میان ایشان به سبب یاری دادن قوم تاتار و قوم فرنگ بر ضد مسلمین در هنگام پیروزی اسلام نگرانی زیادی به وجود آمد، و نیز آنان به خاطر پیروزی فرنگ و نصاری و مقدم شمردن آنها بر مسلمانان اظهار خوشحالی کردند که مردم این شادمانی را از آنان شنیدند و تمام آنچه را که توصیف نمودم تنها بخشی از کارهایشان بود والا قضیه بزرگتر از اینهاست، و آگاهان به اوضاع و احوال اتفاق نظر دارند مبتنی بر اینکه قسمت اعظم شمشیرهایی که بر اهل قبله از جانب اهل قبله کشیده شده است تنها از طرف گروههای وابسته بدانها بوده است، و از نظر ضرر و زیان بر اسلام و مسلمانان و دوری از دستوارت اسلام از خوارج حروریه هم بدتر میباشند... [۱۸۹].
و بر کسی که کمترین اطلاع از سابقۀ تاریخی شیعیان داشته باشد، نقش وزیر ابن علقمی خیانت کار، در سقوط بغداد، پایتخت خلافت اسلامی در آن زمان، و آنچه بر مسلمین واقع شد اعم از قتل و جنگ و ذلت و خواری به واسطۀ ملحق شدن به هولاکو و تحریک وی به لشکرکشی به عراق، و مهیا کردن ظروف تسلط و اشغال آن بر وی پوشیده نیست.
و ابن علقمی در برنامهریزی برای این کار این گونه عمل کرد، به خلیفۀ وقت مستعصم پیشنهاد کرد که برای کاهش دادن سنگینیهای مالی بر بودجۀ عمومی بیشترین عدد ممکن از سربازان را اخراج نماید، پس خلیفه در این مورد با وی موافقت کرد، در حالی که نمیدانست که پیشنهاد وزیر تنها تضعیف لشکر خلافت در رویارویی با هجوم قوم تاتار میباشد، تا جایی که وضعیت اجتماعی و مالی لشکریان فرو ریخت، به نحوی که آنان را ناچار کرد که حتی در جمعآوری و پاک کردن آلودگیها به کار گماشته شوند.
و به خاطر جمع آوری برخی از جوانب این خیانت علقمی بخشی از سخنان تاریخدانان را در خصوص روشن نمودن هویت ابن علقمی و همکاری نمودن وی در سقوط خلافت اسلامی ارائه مینمائیم:
۱- جلال الدین سیوطی میگوید: ابن علقمی با تاتار مکاتبه کرد و ایشان را به تصرف نمودن بغداد تشویق نمود [۱۹۰].
۲- ابو شامه شهاب الدین بن عبدالرحمان بن اسماعیل میگوید [۱۹۱]: تاتار (مغول) با توطئهای که با وزیر خلیفه چیدند بر بغداد تسلط یافتند [۱۹۲].
۳- قطب الدین یونینی بعلبکی گفته است: و وزیر ابن علقمی با تاتار مکاتبه کرد و ایشان را درآن تطمیع نمود، و یکی از نوکرانش را به سوی آنان فرستاد، و تسلط و عراق را برای آنها هموار کرد، و از ایشان درخواست نمود که وی را در کشور، نایب خویش قرار دهند، پس این وعده را به وی دادند، و خود را برای لشکر کشی به قصد عراق آماده نمودند، و برای بدر الدین لؤلؤ صاحب موصل نوشتند که آنچه را که از وی درخواست میکنند از ساز و برگ جنگی برای ایشان ارسال نماید، پس آنها را بر ایشان فرستاد، و موقعی که هدفشان را بر آورد کرد، پی برد که آنان اگر عراق را تصرف کردند در آنجا باقی نمیمانند، لذا بصورت مخفیانه برای خلیفه نامه نوشت و وی را از آنان بر حذر داشت تا برای جنگ با ایشان خود را مهیا سازد، ولی وزیر مانع رسیدن فرستادگان وی به خلیفه میشد و کسی که از آنان بدون اطلاع وزیر نزد خلیفه میرسید، خلیفه وزیر را از موضوع آگاه میساخت. بعلبکی به توصیف لشکریان گسیل داده شده به بغداد ادامه میدهد و بیان میدارد که پس از اینکه به شکست دادن حامی ضعیف از جلوگیری حمله دست یافتند، در آن هنگام ابن علقمی وزیر به خلیفه سفارش نمود که با فرماندۀ تاتار مدارا کند، و با وی به توافق برسد، و از او خواست که به سوی وی بیرون رود و طی پیمانی دختر فرماندۀ تاتار را به نکاح پسرش امیر ابوبکر در آورد، و گفت: تو را در منصب خلافت باقی میگذارد همانطور که پادشاه روم را در سلطنت روم باقی گذاشت و این هم تأثیری جز مطیع بودن تو برای وی نخواهد داشت کما اینکه نیاکانت با شاهان سلجوقیه چنین وضعیتی داشتند، و اگر این امر را بپذیری لشکریانش را از تو منصرف میسازد، چه این موجب جلوگیری از ریختن خون مسلمانان میشود، و پس از آن ممکن است طبق خواست تو عمل نماید، پس رفتن به سوی وی را برایش مهم جلوه داد، و او به همراه جمعی از بزرگان اصحابش در خیمهای فرود آمد و سپس وزیر وارد شد، و فقهاء و طرفدارانشان را فرا خواند تا در مجلس عقد نکاحی که ظاهرسازی کرده بودند حضور یابند، پس همه بیرون رفتند و کشته شدند، و بدین ترتیب گروه گروه بیرون میرفتند و به قتل میرسیدند [۱۹۳].
۴- شمس الدین ذهبی بیان میدارد: بغداد، مقر خلافت تضعیف شد و از اخبار لشکری که به قصد کمک بسیج شده بود بیآگاه شدند و کاروان عراق از هم گسیخت تمام اینها کار وزیر ابن علقمی رافضی بود که کوشید حکومت بنی عباس را از هم بپاشد و حکومت علوی را به جای آن برپا نماید [۱۹۴]، و مکاتبة با تاتار را آغاز کرد و آنان نیز برای وی نامه مینوشتند، در حالی که خلیفه به این امور اطلاعی نداشت، و چندان هم پاسدار مصلحت نبود [۱۹۵].
۵- ابن شاکر کتبی گفته است: و شروع به مکاتبه با تاتار نمود تا اینکه به هولاکو جرأت داد و وی را به تصرف در آوردن بغداد فراخواند [۱۹۶].
۶- عبدالوهاب ابن تقی الدین سبکی میگوید:
و او (علقمی) شیعۀ رافضی، در قلبش دشمنی و عداوت اسلام و مسلمانان بود، بنابر این، گردآوری ثروت و کم کردن لشکریان را برای خلیفه ضروری جلوه داد، پس سربازان به دنبال کسی بودند که آنان را برای تمیز کردن زبالهها به کار گیرد، و بعضی از آنها برای امرار معاش اسبشان را به عنوان اجاره به مردم میدادند [۱۹۷].
سپس سبکی توطئه ابن علقمی را در رابطه با به قتل رساندن خلیفه و دانشمندان و فقهاء، و تصرف کردن بغداد و ریختن مشروبات در خانههای خداوند متعال را برای ما توصیف میکند و میگوید: و هولاکو به قصد تصرف بغداد از سمت شرق از خشکی آمد سپس دیواری برای لشکریانش ساخت و بغداد را محاصره نمود، وزیر به خلیفه پیشنهاد توافق و سازش با آنها را داد، و گفت: من به سوی آنها بیرون میروم و با آنان پیمان صلح میبندم، پس بیرون رفت و به نفع خودش از تاتارها اطمینان حاصل کرد و به سوی مستعصم برگشت و گفت: ای سرور ما امیر المؤمنین فرماندۀ تاتار، دوست دارد که دخترش را به نکاح پسر شما امیر ابوبکر در آورد، و تو را بر منصب خلافت باقی گذارد، همانطور که پادشاه روم را بر سلطنت رها نمود، و این تأثیری جز فرمانبرداری تو از وی نخواهد داشت، کما اینکه وضعیت نیاکان تو با پادشاهان سلجوقی اینگونه بوده است، و لشکریانش را از تو منصرف مینماید پس ای سرور ما امیر المؤمنین، اگر این کار را انجام دهی موجب جلوگیری از خونریزی مسلمانان خواهد شد، و از این به بعد میتوانیم هر چه بخواهیم انجام دهیم، و بهتر است که به سوی وی بیرون بروی، پس امیر المؤمنین خود شخصاً و به همراه گروهی از اشخاص برجسته به سوی در هولاکوی ستمگر و درندهخو بیرون رفتند، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظیم.
خلیفه را در چادری اقامت داد سپس وزیر داخل شد و فقهاء و شخصیتهای برجسته را فرا خواند تا اینکه در مجلس عقد حضور یابند، آنها از بغداد بیرون آمدند و گردنشان زده شد و بدین شیوه دسته دسته بیرون آمدند و به قتل میرسیدند، سپس اطرافیان خلیفه را احضار کرد و گردن همه را زد، آنگاه فرزندانش را نیز پیش خواند و گردن ایشان را هم زد ... و اما خلیفه را گفت که وی را شب هنگام احضار کند و در مورد چیزهایی از وی پرسوجو نمود و سپس دستور داد که او را نیز به قتل برسانند، پس به هولاکو گفته شد: اگر خون خلیفه ریخته شود دنیا تاریک میگردد و خرابی و ویرانی را برای مملکت به بار میآورد، چه او پسر عموی رسول خدا ج و خلیفۀ خدا در زمین میباشد، پس ابلیس آشکار نصیر الدین طوسی [۱۹۸] حکم داد و گفت: کشته میشود ولی خونش ریخته نمیشود، و نصیر از بدترین مردم بر مسلمانان بود. و گفته میشود که وی را با یک قالی پوشاندند و به وی لگد زدند تا این مرد، هنگامی که آمدند وی را به قتل برسانند بانگ بلندی سر داد، و تمام فرماندهانش را یکی پس از دیگری به قتل رساندند، پس از آن پل را نصب کردند و شمشیر کشیدند و به قتل عام بغداد پرداختند و این کشت و کشتار در بغداد سی و چند روز ادامه داشت و هیچ کس رهایی نیافت مگر آن کسی که خود را مخفی کرده باشد، و گفته شده که این کشتار سی روز ادامه پیدا کرده است، و گفته شده که پس از این هولاکو دستور داده که مقتولین را سرشماری کنند، پس یک میلیون و هشتصد هزار نفر بودند که نصف این عدد، نهصد هزار نفر از آنها به حساب نیامدند، آنگاه اعلان اماندهی کردند، پس کسانی که خود را پنهان کرده بودند بیرون آمدند و بسیاری از آنان به سبب بلایای گوناگون زیر زمین تلف شدند و آنانی هم که بیرون آمدند انواع پستی و ذلت و خواری چشیدند، سپس منازل حفر شدند و گنیجنهها و دارائیهای بی حد و حسابی از آنها بیرون آورده شد، و آنان وارد خانهای میشدند و نهفتههایی مییافتند که صاحب منزل قسم میخورد سالهای زیادی در این خانه سکونت داشته و خبر نداشته که در آنجا گنجینهای پنهان بوده است. پس از آن نصاری درخواست کردند که باورشان را آشکار نمایند و شراب بنوشند و گوشت خوک بخورند و مسلمانان نیز به همراه ایشان در ماه مبارک رمضان این کارها را انجام بدهند، مسلمانان مجبور به افطار در ماه رمضان و خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب شدند ... و هولاکو لعنت خدا بر وی باد به حالت سواره داخل منزل خلیفه شد، و همچنان سوار بر اسبش بود تا اینکه به تخت خلیفه آمد، آن مکانی که شیرها همه در برابرش کوچک میشدند، استهزاء کنان و بهبهکنان از آن بالا رفت، و مقدسات منازل دیگر را هم مورد اهانت قرار داد. و منزل خلیفه را به شخص مسیحی داد و مشروبات داخل مسجد جامع و مساجد دیگر ریخته شد، و مسلمانان از آشکار کردن و اعلان اذان منع گردیدند (ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظیم). این بغداد است که هرگز دارالکفر نبوده، مصیبتی بر سر وی آمد که از زمان بر پایی دنیا هیچ وقت چنین بلایی رخ نداده است، خلیفه به قتل رسید و با وجود اینکه بزرگتر از قتل وی هم در دنیا واقع شده است، ولی ذلت و زبونی دین اسلام و مصیبتی که به خلیفه وارد آمد فقط منحصر به او نبود بلکه سایر مسلمانان را فراگرفت [۱۹۹].
۷- حسن دیار بکری میگوید:
ابن علقمی رافضی در دسیسهای برای فرماندۀ تاتار نوشت که تو به بغداد بیا و من آن را به شما تقدیم مینمایم، و كفر وارد قلب آن ملعون شده بود ... هولاکو برای او نوشت، لشکریان بغداد زیادند و اگر تو در آنچه گفتهای راستگو باشی و از ما اطاعت کنی لشکریان بغداد را متفرق بساز و ما حاضر میشویم ... وقتی که پیغام هولاکو به وزیر رسید، نزد مستعصم رفت و گفت: دستور اخراج پانزده هزار نفر از سپاهیانت را صادر کن و حقوق [۲۰۰] آنان را جمعآوری نما، پس مستعصم برای این کار سخن وی را پذیرفت و بدان عمل کرد ... وزیر فوراً بیرون رفت و نام آن کسانی را که در دفتر ثبت شده بودند حذف نمود، آنگاه آنان را از بغداد تبعید کرد و مانع اقامتشان در آنجا شد، سپس بعد از یک ماه همان کار اولش را تکرار نمود و نام بیست هزار نفر از سپاهیان را از دفتر حذف کرد... پس از آن کارهای انجام دادۀ خود را برای هولاکو نوشت و وی را از آن کارها مطلع ساخت، و هدف وزیر از آمدن هولاکو چند چیز بود از جمله: او یک رافضی کثیف بود و میخواست خلافت را از بنی عباس به علویها انتقال دهد، که به علت قدرت زیاد بنی عباس و سپاهیانشان چنین کاری برای وی امکانپذیر نبود، او فکر کرد که هولاکو مستعصم و پیروانش را به قتل میرساند سپس وضعیت آرام خواهد شد در حالی که قدرت بنی عباس از بین رفته و او همچنان بر قدرت و عظمت و سپاهیان و برنامهریزی و کارسازی مملکت خواهد ماند، و در آن هنگام به سبب ضعف لشکریان خلیفه و به وسیلۀ قدرت وی بدون ممانعت به دعوت علویهای رافضی خواهد پرداخت، و آنگاه با شمشیر به جان اهل سنت میافتد، هدف او این بود لعنت خدا بر وی باد.
و وقتی که هولاکو از کارهای انجام شده در بغداد به دست وزیر مطلع گشت، به قصد آنجا رهسپار شد تا اینکه بدانجا رسید و مستعصم سپاهیان را فراخواند و برای جنگ با هولاکو تدارک میدید، و مردم بغداد جمع شدند و برای جنگ با هولاکو با هم پیمان بستند، و به بیرون بغداد رفتند، و با سپاهیانش بر سر آنان تاخت، جنگ سختی میان ایشان در گرفت و هر دو گروه ایستادگی چشمگیری از خود نشان دادند، و زخمیها و کشتههای زیادی در میان هر دو گروه به وجود آمد، تا اینکه خداوند والامقام پیروزی را نصیب سپاهیان بغداد گرداند و هولاکو شکست سنگینی را متحمل گشت، و مسلمانان افراد خود را جابهجا نمودند و جماعتی از دشمن را نیز به اسارت گرفتند، و اسیران و سرکشته شدگان را با خود به حومۀ بغداد آوردند، و در حالی که به فرار دشمن اطمینان داشتند در چادرهایشان فرود آمدند .... وزیر، ابن علقمی در همان شب دستهای از یارانش را فرستاد و بند دریای دجله را شکستند پس آبش بر سر سپاهیان بغداد در حال استراحت فرو ریخت، پس چهار پایان و چادرها و اموالشان را غرق نمود و کسی خوشبخت بود که اسبی پیدا کند و سوار آن شود و خود را نجات دهد، و از وی خواست که به بغداد باز گردد، پس سپاهیانش را به بغداد باز گرداند و به جان مردم افتادند، و از هیچ گونه درنده خویی و خونریزی دریغ نورزیدند... [۲۰۱].
استاد حسن سودانی دانشمند معاصر میگوید:
ابن العلقمی و طوسی با ملت کفر بر علیه خلافت اسلامی همدستی کرده و توافق نمودند، بدلیل دفاع از دوستان و شیعان علیس.
و مشهور است طوسی که به استاد بشریت و عقل یازدهم و زمامدار پژوهشگران و استاد فیلسوفان و متکلمان نامگذاری شده است ... و او در طوس به دنیا آمده که از توابع شهر قم میباشد ... و طوسی به عنوان موجب فخر فرزانگان و حامی برجستگان و یاری رسان ملت و دین به حساب میآید، و نمیدانیم که آیا هولاکو از آن برجستگانی میباشد که طوسی از آنان پشتیبانی کرده است؟
و آیا تاتار آن ملتی است که طوسی آن را بر مسلمین پیروز گرداند که آبرو و ناموس مسلمانان در آن هتک حرمت شد و مرکز تمدن اسلامی ویران گشت؟ طوسی و علقمی که از اطرافیان هولاکو بودند در حالی که هولاکو مزار امام موسی کاظم را تخریب کرد آنان چیزی ظاهر نساختند که نام اعتراض بر آن نهاد... منابعی که از شکافهای دورۀ پایانی از حیات خلافت عباسی اسلامی بحث میکنند اتفاق نظر دارند مبنی بر اینکه هولاکو قبل از آغاز حمله با یکی از اخترشناسان نظرخواهی کرد، و آن اخترشناسان حسام الدین مسلمانی غیرتمند بر مسلمانان و زندگی آنان بود، پس آنچه در ذیل میآید برای وی قرائت نمود: هر کسی که بر خلفیه گستاخی کرده و به سوی بغداد لشکرکشی نموده باشد، نه تخت سلطنتی برای وی باقی ماند و نه زندگی، و اگر فرمانروا به پند و اندرز من گوش فرا ندهد و به رأی خویش تمسک جوید، شش تا مهلکه به بار میآورد: اسبان میمیرند، و سپاهیان مریض میشوند، و خورشید طلوع نمیکند و باران نمیبارد، و سپس پادشاه بزرگ میمیرد... ولی مشاورین وی به هجوم به بغداد و بیتوجهی به رأی اخترشناس نظر دادند ... هولاکو علامه نصیرالدین طوسی را فرا خواند و او آنچه را که حسام الدین گفته بود نفی کرد و به هولاکو اطمینان داد که موانعی شرعی برای اقدام وی به حمله به وجود نخواهد آمد ... و طوسی به این حد هم اکتفا نکرد، بلکه فتوایی صادر نمود که در آن دیدگاهش را با دلیل عقلی و نقلی تأیید میکند، و نمونههای زیای از یاران رسول خدا را مطرح کرد که به قتل رسیدند و بلایی هم به وقوع نپیوست ... و هولاکو با فتوی طوسی و معلومات ابن علقمی که دو وزیر فارس وی بودند به بغداد حمله کرد: و مستعصم تسلیم نشد و بعضیها به وی پیشنهاد کردند که با کشتی به بصره برود و در جزایر آنجا اقامت گزیند تا اینکه فرصتی پیش میآید و یاری خدا به وی میرسد، ولی وزیرش ابن علقمی وی را فریب داد که اگر با هولاکو ملاقات کند و با وی توافق نماید اوضاع و احوال چنان که خلیفه میخواهد پیش میرود.
مستعصم بیرون رفت و در حالی که هزار و دویست نفر از شخصیتهای بزرگ اعم از قضات و چهرههای سرشناس و دانشمندان به همراه وی بودند، پس هولاکو یک باره تمام آنها را به قتل رساند... و مستعصم را در کیسهای از پارچه گذاشت و با سم اسبها لگد کوبی نمود، و شمار کشته شدگان بغداد طبق آنچه منابع معتبر ذکر میکنند هشتصد هزار نفر مرد و زن مسلمان بوده است، که این هشتصد هزار نفر قربانیان ابن علقمی و طوسی به شمار میآیند، و هنگامی که هولاکو از کشتن مستعصم متردد بود طوسی فتوای جواز قتل وی را صادر کرد ... طوسی به هولاکو تفهیم نمود که برای شخصی که از خلیفه بهتر بود دنیا قطرهای خون فرو نریخت.
و بغداد در روز دهم ماه شباط (فوريه) از سال ۱۲۵۸ م تصرف شد و این روز آخرین مصیبتی نبود که توسط وزیران و عمامه پوشان فارسی بر سر امت اسلامی آمد [۲۰۲].
پس ای خوانندۀ گرامی منابعی که قبلاً برای تو ذکر کردیم اجماع دارند مبنی بر اینکه در حمله به بغداد و تصرف دارائیها و جانها ابن علقمی بازوی دست راست هولاکو بوده است، و در خصوص قتل خلیفه هنگامی که هولاکو از قتل وی خودداری کرد نصیر الدین طوسی به واسطۀ صادر نمودن فتوا به جواز قتل وی با هولاکو همکاری کرد، و با وجود اینها روحانی بزرگ ایران خمینی میگوید: و نیز مردم با از دست دادن خواجه نصیر الدین طوسی و امثال وی از کسانی که خدمات شایانی به اسلام نمودهاند احساس خسارت و زیان میکنند [۲۰۳].
و ما از جانشین افسانۀ موعود سؤال میکنیم چیست آن خدماتی که طوسی به اسلام و مسلمانان تقدیم کرده غیر از کشتار و ترور و خشونت؟ و اما اگر منظورش خدماتی است که به ستمگر و درنده خوی تاتار یعنی هولاکو، مبذول داشته در حالی که خود را نمایندۀ اسلام میدانسته، ملاحظه میگردد به اعتقاد کسی که هم و غمش همکاری کفار بر علیه اهل سنت باشد وجهی دیگر دارد و بصورتی دیگر مطرح میشود.
و در حکومت صفوی، شاه طهماسب فرزند شاه اسماعیل صفوی با پادشاه هنکاریا بر علیه حکومت عثمانی اسلامی بر خلاف اجماع فقهی در مورد منع هم پیمانی با کفار، پیمان همبستگی بست، و این هم پیمانی با فتوای که شیخ کرکی مجتهد بزرگ دینی صادر کرد به اجرا در آمد.
و در قرن هشتم هجری غیاث خدابنده محمد مغولی (آن کسی که به مذهب تشیع گرویده بود) با یهودیان و صلیبیان پیمان بست و کشتار و ترور و خشونت در میان اهل سنت به راه انداخت. و هرگز جریمۀ تاریخی بزرگ معاصر که در آن یحیی خان شیعی سرزمین مسلمانان را در شرق پاکستان تسلیم هندوستان کرد فراموش نمیکنیم، که طبق امیالشان با آن رفتار نمودند تا جایی که دولت غیر طبیعی (بنگلادش) در آنجا بر پا کردند.
و در لبنان ما همه به خوبی به یاد داریم که شیعیان چگونه مسلمانان را رها کرده و با مارونیها پیمان همبستگی بستند و آنان را دوست حقیقی خود قلمداد نمودند. و در افغانستان شیعیان به جز طعنهزدن به تلاش مجاهدان و به دفاع پرداختن از مهاجمین ملحد چه چیزی را تقدیم آنها (مجاهدین) نمودهاند.
و در دانشگاه کویت به چه علتی پهلو به پهلو به همراه کمونیستها و چپیها بر علیه دانشجویان مسلمان از اهل سنت در انتخابات دانشجویی در سال ۱۹۸۱ ایستادگی کردند؟
و اخیراً این همبستگی نامبارک میان ایران و انقلاب نصیری در سوریه چیست؟ و میان ایران و هر کدام از لیبی و الجزائر و یمن جنوبی؟ آیا بدین علت است که اینها همگی در خصوص انکار و مجازات اهل سنت با اهل تشیع اشتراک دارند، یا هرگز چنین نیست؟ آیا آنچه از آنان انتظاری میرفت این نبود که از انقلاب مستضعفین در سوریه حمایت کنند؟ و آیا این پاداش احسان و خیرخواهی است؟ آری پاداش حمایت مجاهدین سوری از انقلاب ایران، بیگانه شدن از آنها اولاً و طعنه زدن به جهاد ایشان در مرتبۀ دوم میباشد، و گرنه تصریح خلخالی را بر علیه مجاهدین و سپس تکفیر نمودن آنان را از جانب خمینی در لندن در سال ۱۹۸۰ به چه چیزی تفسیر مینماییم.
و تازگی به چه خاطر اعضاء پارلمان کویتی از شیعیان در رأی گیری به نفع حافظ اسد و بر علیه مجاهدین رأی دادند که چهل و هشت ملیون دینار برای نیروهای دفاع سوری ارسال شود [۲۰۴].
و در پایان امیدوارم که این بررسی موضوع پشتیبانی و حمایت شیعیان از کفار به خاطر نابودی اهل سنت را برای خوانندگان ارجمند روشن کرده باشد، چه اعتقادشان آنان را به این حمایت کردن ملزم مینماید.
در ادامه گزارشی کامل از همکاری ایران و اسرائیل در زمینهی تأمین سلاح ایران توسط اسرائیل را در پیش روی خواننده قرار میدهم و اگرچه این گزارش را در کتابم «نقد ولایة الفقیه» آورده بودم اما به خاطر اهمیت موضوع تصمیم گرفتم آن را اینجا نیز ذکر کنم تا مسلمانان حقیقت انقلاب ایران و حجم همکاری روافض با یهود را مشاهده نمایند.
[۱۸۷] یعنی اهل سنت. [۱۸۸] منهاج السنة ۱/۵. [۱۸۹] الفتاوی ۲۸/۴۷۸-۴۷۹ با اندکی تغییر. [۱۹۰] تاریخ الخلفاء: ص ۴۶۵. [۱۹۱] شرح حال شخصیتهای قرن ششم و هفتم ص ۱۹۸. [۱۹۲] مقصود وی ابن علقمی است. [۱۹۳] ذیل المرآة الزمان ۱/۸۵-۸۹. [۱۹۴] تا اینکه بازیچهای در دست وی باشد و هر چه را که بخواهد انجام دهد بدون هیچ قید و بندی. [۱۹۵] دول الإسلام: ۲/۱۱۸. [۱۹۶] فوات الوفیات: ۲/۱۳۱. [۱۹۷] طبقات الشافعیه: ۵/۱۱۰. [۱۹۸] آن کسی که خمینی برای وی از خدا طلب رحمت مینماید و از وی با مدح و ثناء یاد میکند و از فقدان وی احساس خسارت میکند، و تعجبی هم ندارد، چه پرندگان نزد همنوعانشان مینشینند، اگر مخرب الدین طوسی با تاتار (مغول) همکاری نمود، خمینی هم در راه نابود کردن ملت برادر و دوست عراقی با یهودیهای صهیونی دست به دست هم داده و هم پیمان آنان گردید. [۱۹۹] طبقات الشافیعة: ۵/۱۱۴-۱۱۵. [۲۰۰] یعنی وزیر به خلفه پیشنهاد کرد که پانزده هزار نفر از سپاهیان را به خاطر کاهش هزینهها در بودجه عمومی اخراج نماید. [۲۰۱] تاریخ الخمیس فی زوال أنفس نفیس: ۲/۴۲۰-۴۲۱. [۲۰۲] دماء علی نهر الکرخاء از ص ۱۲۴ به بعد. [۲۰۳] الحکومة الإسلامية – خمینی – ص ۱۲۸. [۲۰۴] سراب فی إیران – دکتر أحمد أفغانی، ص ۲۸-۲۹. البته هنگامی که مؤلف محترم این کتاب را تألیف مینمودند حملهای آمریکا بر افغانستان و عراق رخ نداده بود، و طوریکه بر همه معلوم است در این دو حملهای ظالمانه آمریکا، شیعیان رافضی شانه بهشانه در کنار آمریکاییهای ظالم و غاصب ایستاده علیه ملت مسلمان افغانستان و عراق جنگیدند و میجنگند و حکومت صفوی ایران کاملا با آمریکا همکاری نمود و مینماید و تاهنوز ائتلاف شوم رافضی- صلیبی بر این دو کشور مسلمان ادامه دارد، و این ائتلاف شوم در یک صف ایستاده بر علیه مسلمانان میجنگند. و طوریکه یکی از مسؤلین بلندپایه جمهوری اسلامی! ایران اظهار میداشت که اگر همکاری ایران نمیبود آمریکا توان اشغال کابل و عراق را نداشت!. زمانی که نویسنده این مطالب را مینوشت هنوز دفاع از بشار اسد خونخوار برای کشتار ملت مظلوم سوریه و فرستادن نیروهای سپاه و بسیج برای جنگ علیه مسلمانان سوریه و تشویق روسیه به حمایت از بشار اسد و پاکسازی مناطق اهل سنت عراق با همکاری رژیم آخوندی صفوی اتفاق نیفتاده بود. (مُصحح)