«اهل سنت از دید شیعیان پلید هستند»
شیعیان دوازده امامی بر این باورند که اهل سنت از یهودیان و نصاری بدترند، بله آنان همانند سگها و گرازها و سایر نجاستهای حسی کثیف هستند.
و بعضی از کسانی که از حقیقت اندیشۀ منحرف شیعی اطلاع ندارند. متعجب گشته و شاید بگویند: که در این سخن زیادهروی هست و نیز اینکه آن سخن قولی است که به صحت نیازمند است چه رسد به اثبات آن. و ما میگوییم این را از نوشتههای دشمنانشان نقل نمیکنیم بلکه آن را از کتابهای مورد اعتماد خودشان بیان میداریم، و اکنون برخی از این نصوص را بنگرید:
کلینی در کافی از خالد قلانسی نقل کرده که گفت: به ابا عبدالله÷ گفتم: به شخصی در حال ذمه میرسم با من دست میدهد، من باید چکار کنم؟ گفت: دستت را با خاک و دیوار پاک کن، گفتم: ناصبی چطور؟ گفت: باید آن را بشوئی. [۱۴۸]
بلکه از این هم تجاوز نموده و اهل سنت را به بدتر از سگها توصیف میکنند، فیض کاشانی در کتابش (الوافی) ۱/۱۴۳ فصل (ناصب و همنشینی با آن) بیان کرده: ابن یعفور از ابا عبدالله÷ روایت میکند که گفت: با آب چاهی که آب چرک حمام در آن جمع شده باشد غسل مکن، زیرا در آن آب چرک ولدالزنا وجود دارد و آن هم تا هفت چاه پاک نمیگردد و در آن آب چرک ناصبی هست که او از هر دو بدتر میباشد.
خداوند مخلوقی را بدتر از سگ نیافریده است و ناصبی نزد خدا از سگ هم بیارزشتر میباشد.
نعمت الله الجزائری در کتاب خویش (الأنوار النعمانية) جزء دوم ص ۳۰۶ میگوید: او [۱۴۹] پلید است و از یهودی و مسیحی و مجوسی بدتر است، و نیز او به اجماع دانشمندان امامیه کافر و کثیف میباشد، و در همان صفحه اضافه میکند و میگوید: و دانشمندان در باب طهارت و نجاست و کفر و ایمان و درستی و یا نادرستی ازدواج برناصبی با توجه به این معنی حکم داده و ابواب را تنظیم نمودهاند.
و شاید چنین به نظر بعضی از خوانندگان برسد که آن سخنان از غلاه شیعه صادر شده است و این قول، جلوهگر عقیدۀ شیعیان نیست و اینکه شیعیان قرن بیستم در این نظریه در رابطه با اهل سنت با پیشینیانشان اختلاف نظر دارند.
ولی من میگویم: این سخن را تنها کسی ابراز میدارد که به حقیقت مذهب اهل تشیع از حیث اصل و منهج آگاهی ندارد، بدین دلیل که عقیدۀ ایشان از زمانی که بزرگترین رئیسشان عبدالله بن سبأ سنگ بنیادین آن را قرار داده تا به امروز تغییر نکرده است. و آنچه در کافی آمده که یکی از کتابهای موثق و مورد اعتماد همگی شیعیان دوازده امامی است کافیست.
و فرض بر اینکه صحت این قول نمایانگر عقیدۀ اهل تشیع در مورد اهل سنت نیست، پس سخن دربارۀ شخصیت خمینی رهبر انقلاب ایران چیست که برجستهترین شخصیت در آن میباشد، او از دیدگاه اهل تشیع نائب و جانشین افسانهای که چشم به راه آن هستند میباشد و یکی از آیت اللهها و مراجع بزرگ و مورد اعتماد ایشان است.
خمینی این عقیده را مقرر میدارد بلکه اعتقاد بدان را بر مقلدینش واجب مینماید. و ما بر وی دروغ نمیبافیم و به وی افترا نمیزنیم بلکه این عقیده را از دو کتاب از کتابهای مورد اعتماد پیروان و مریدان وی نقل مینمائیم.
یک: تحریر الوسیله جلد اول ص ۱۱۸ فصل بیان نجاسات: و اما نواصب و خوارج خداوند متعال لعنتشان کند هر دو گروه پلیدند، بدون بستگی این موضوع به اینکه جحود ایشان به انکار رسالت بر میگردد. [۱۵۰]
دوم: زبدة الاحکام ص ۵۲: اما نواصب و خوارج لعنت خداوند متعال بر آنان باد هر دوی آنها پلید و کثیفند.
و با توجه به اعتقاد اهل تشیع به این قضیه، شاه عباس صفوی جنایتکار از قبر امام ابو حنفیه/ جایی برای قضای حاجت (دستشویی) قرار داده است و در این جنایت پدر بزرگ وی شده اسماعیل از او سبقت گرفته است هنگامی که استخوانهای امام ابو حنیفه را بیرون آورده و سگی سیاه رنگ را در جای آنها گذاشته است.
الجزائری این را در کتابش (الأنوار النعمانية) ۲/۳۲۴ نقل کرده و میگوید: فرمانروای بزرگ، شاه عباس اول هنگامی که بغداد را فتح نمود امر کرد که قبر امام ابو حنیفه، به دستشویی تبدیل گردد، و دو قاطر را وقف شرعی کرد و دستور داد که آنها را در آغاز بازار مهار کرده و به چیزی ببندند تا اینکه هر کس خواست قضای حاجت کند بر آنان سوار شده و برای انجام دادن قضای حاجت به قبر امام ابو حنیفه برود، و روزی خدمتگزار قبر او را احضار کرد وبه وی گفت: در این قبر چه چیزی هست که آن را خدمت میکنی در حالی که ابو حنیفه حالا در پایین دوزخ میباشد؟ پس او گفت: در این قبر سگ سیاهی وجود دارد که پدر بزرگ تو شاه اسماعیل هنگامی که قبل از تو بغداد را فتح کرد استخوانهای ابو حنیفه را بیرون آورد و سگی سیاه رنگ در جای آنها گذاشت من خدمتگزار آن سگ هستم.
[۱۴۸] الکافی ۲/۶۵۰ فصل سلام کردم بر ملتها، و الشافی ۷/۲۵۲، و کاشانی در (الوافی) ۲/۴۴۳ فصل پاک سازی و تطهیر از تماس حیوانات، پس نگاه کن ای برادر خواننده که چگونه مسلمان سنی را در ردیف حیوانات قرار میدهند. [۱۴۹] یعنی ناصبی. [۱۵۰] آنچه در خور شأن وی است خداوند به وسیله امامت و ولایت او را مجازات نماید، چون نزد اهل سنت یک حدیث هم درباره تثبیت امامان دوازده گانه و عصمت آنها به اثبات نرسیده است، که این مورد نظر وی است، و اما اینکه بر اهل سنت افتراء کند مبنی بر اینکه آنان رسالت محمد مصطفی ج را انکار میکنند، اهل سنت بالاتر از این افتراهاست و کتابهایشان بهترین گواه بر این حقیقت هستند، و دوستی با اهل بیت پیامبر ج نزد ایشان از نشانههای ایمان میباشد، و اما گستاخی کردن بر خاتم انبیاء و مرسلین÷ از عادات شیعیان است، و این گستاخی بر زبان شخص خمینی آمد هنگامی که مهدی افسانه را بر رسول اکرم ج برتری داد، و آن هم در موقع برگزار کردن جشن میلاد مهدی افسانهای، در پانزدهم ماه شعبان سال ۱۴۰۰ ه. ق. و آژانسهای خبری آن را بازگو نمودند، و از سوی حکومت ایران تکذیبی برای بیهوده گوییهایی که خمینی بر زبان راند صادر نشد، آنجا که گفت: پیامبران همگی به خاطر ترکیب پایههای عدالت در جهان آمدهاند، ولی آنها موفق نشدهاند، و حتی پیامبر اکرم محمد ج که خاتم الانبیاء است و برای اصلاح بشریت و اجرای عدالت ارسال گشته، در دوران خود به پیروزی در این مورد دست نیافت، و آن کسی که در این میدان پیروز میشود و پایههای عدالت را در اطراف و اکناف جهان تحکیم میبخشد، و انحرافات و کجرویها را اصلاح میکند همان امام مهدی موعود میباشد، و مسأله غایب شدن امام مهدی÷، جانمان به فدای ایشان، مسألهای با ارزش است که چیزهای زیادی را به ما میآموزد، از جمله اینکه: در دنیا به جز وی کسی برای اجرای عدالت به معنی حقیقی آن یافت نمیشود و خداوند متعال وی را به عنوان ذخیرهای به خاطر بشریت باقی گذاشته است، امام مهدی÷ عدالت و داد پروری را در سراسر دنیا منتشر میکند، و پیروز خواهد شد، و انبیاء و اولیاء به سبب مشکلاتی که بر سر راه ایشان بوده نتوانستهاند بدان تحقق بخشند، و علتی که خداوند پاک و منزه و متعال بخاطر آن عمر امام مهدی÷ را طولانی نموده این است که در میان بشریت کسی وجود نداشته که بتواند چنین کار بزرگی را انجام دهد، حتی انبیاء و اولیاء و نیاکان امام مهدی÷ در محقق نمودن آنچه که به خاطر آن آمدهاند پیروز نشدهاند و اگر امام مهدی÷ به جوار پروردگارش میپیوست، برای بر پایی عدالت و اجرای آن در دنیا، در میان انسانها کسی وجود نداشت، امام مهدی÷ به عنوان ذخیره برای انجام این وظیفه باقی مانده است، و بدین علت جشن میلاد وی جانمان فدایش باد از بزرگترین جشنهای مسلمین و بزرگترین جشن برای بنی آدم میباشد، چه او زمین را از دادپروری و عدالت پر میکند، و بدین خاطر واجب است که بگوییم جشن میلاد و مهدی÷ بزرگترین جشن بشریت است، تا جایی که گفته است: این عید که عید بزرگیست به نسبت مسلمانان از جشن میلاد پیامبر ج بزرگتر است. و پس از این مزخرفات کدام یک از دو گروه به امنیت سزاوارتر میباشد؟ آیا آن کسی که پیامبر اکرم ج را دوست دارد و به وی ارج مینهد؟ یا کسی که افسانهای را قرار میدهد که وی را از تمام بنی آدم برتر میداند؟