دیدگاه اهل تشیع در مورد اهل سنت

فهرست کتاب

«خدای اهل سنت با خدای شیعیان یکی نیست»

«خدای اهل سنت با خدای شیعیان یکی نیست»

چه بسا خوانندۀ ارجمند از این سخن شگفت زده می‌شود و شاید تصور کند که من گویندۀ این قول هستم، در حالی که حقیقت اینست که یکی از دانشمندان اهل تشیع این عبارت را بر زبان آورده است و من به خاطر بیان حقیقتی که ذهن بسیاری از اهل سنت از آن غافل مانده است، آن را در اینجا نقل کرده‌ام.

نعمت الله الجزائری می‌گوید: ما با آنان (اهل سنت و جماعت) نه بر خدا و نه بر پیامبر و نه بر هیچ امامی هرگز توافق نمی‌کنیم، و این هم بدین خاطر است که ایشان می‌گویند: پروردگارشان کسی است که محمد ج پیامبر وی بوده و جانشین پیامبرش ابوبکر بوده است، و ما به چنین پروردگار و پیامبری اقرار نمی‌نمائیم، خدایی که جانشین پیامبرش ابوبکر باشد پروردگار ما نیست و این پیامبر هم پیامبر ما نمی‌باشد [۱۰].

و الجزائری که گویندۀ این سخن است از عوام شیعه و یا از دانشمندان معمولی ایشان نیست، بلکه در مورد بیان مذهب اهل تشیع از دانشمندان برجسته و مورد اعتماد ایشان است، و ابراز داشتن این سخن از طرف شخصی با این ارزش و مقام حائز اهمیت است [۱۱].

و پیش از اینکه این سخن یاوه و مزخرف را به مناقشه بکشیم که به درستی نمایشگر حقیقت شیعه در این مورد می‌باشد، با هم عقیدۀ یهود و اهل تشیع را دربارۀ خداوند متعال بازبینی و مطرح می‌کنیم، سپس اعتقاد ایشان را با عقیدۀ اهل سنت مقایسه می‌نماییم تا اینکه به نتیجه‌ای که الجزائری بدان رسیده است و عبارتست از اینکه خدای اهل سنت با خدای شیعیان تفاوت دارد، می‌رسیم.

خدا در عقیدۀ یهودی‌ها – نعوذ بالله- نادان است و به چیزی آگاهی ندارد مگر پس از روی دادن آن، و آنچه که انسان دچار آن می‌شود اعم از نادانی و فراموشکاری و خستگی و ناتوانی و غیر این‌ها از حالات نقص و ضعف، برای خدا نیز اتفاق می‌افتند –که خداوند بسیار بالاتر از این صفات نقص می‌باشد–.

و تورات موارد زیادی از این حالات را بیان می‌دارد، و ما بر حسب مثال نه حصر نصوصی از تورات را نقل می‌کنیم که در ذیل می‌آید: در تورات سفر تکوین و اصحاح اول: ۳۱-۲۶-۲۵-۲۴ آمده است: [(۲۴) و خدا گفت‌: «زمين‌، جانوران‌ را موافق‌ گونه‌های‌ آن‌ها بيرون‌ آورد، بهايم‌ و حشرات‌ و حيوانات‌ زمين‌ با گونه‌های آن‌ها.» و چنين‌ شد. (۲۵) پس‌ خدا حيوانات‌ زمين‌ را به گونه‌های آن‌ها بساخت‌ و بهايم‌ را به‌ گونه‌های‌ آن‌ها و همۀ‌ حشرات‌ زمين‌ را به‌ گونه‌های‌ آن‌ها. و خدا ديد كه‌ نيكوست‌. (۳۱) آنگاه‌ خدا به‌ آنچه‌ آفريده‌ بود نظر كرد و كار آفرينش‌ را از هر لحاظ‌ عالی ديد. شب‌ گذشت‌ و صبح‌ شد. اين‌، روز ششم‌ بود.

و در اصحاح دوم از همان سفر ۱-۲- ۳ آمده است: به‌ اين‌ ترتيب‌ آسمان‌ها و زمين‌ و هر چه‌ در آن‌ها بود، تكميل‌ گرديد. (۲) با فرارسيدن‌ روز هفتم‌، خدا كار آفرينش‌ را تمام‌ كرده‌، دست‌ از كار كشيد. (۳) خدا روز هفتم‌ را بركت‌ داده‌، آن‌ را مقدس‌ اعلام‌ فرمود، زيرا روزی بود كه‌ خدا پس‌ از پايان‌ كار آفرينش‌، آرام‌ گرفت‌.

و در اصحاح ششم از همان سفر: ۵-۶-۷- ۸-۱۱-۱۲، آمده‌ است: و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است، و هرتصور از خیال‌های دل وی دائم محض شرارت است. ۶ و خداوند پشیمان شد که انسان را برزمین ساخته بود، و در دل خود محزون گشت. ۷ وخداوند گفت: «انسان را که آفریده‌ام، از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات وپرندگان هوا را، چونکه متاسف شدم از ساختن ایشان.۸.

و زمین نیز بنظر خدا فاسد گردیده و زمین از ظلم پر شده بود. ۱۲ و خدا زمین را دید که اینک فاسدشده است، زیرا که تمامی بشر راه خود را بر زمین فاسد کرده بودند.

و در اصحاح نهم از همان سفر ۱۲-۱۳-۱۴-۱۵-۱۶-۱۷ آمده است:

[(۱۲) و خدا گفت‌: «اينست‌ نشان‌ عهدی كه‌ من‌ می‌بندم‌، در ميان‌ خود و شما، و همۀ‌ جانورانی كه‌ با شما باشند، نسلی پس از نسل دیگر‌ تا به‌ ابد: (۱۳) قوس‌ خود را در ابر می‌گذارم‌، و نشان‌ آن‌ عهدی كه‌ در ميان‌ من‌ و جهان‌ است‌، خواهد بود. (۱۴) و هنگامی كه‌ ابر را بالای زمين‌ گسترانم‌، و قوس‌ در ابر ظاهر شود، (۱۵) آنگاه‌ عهد خود را كه‌ در ميان‌ من‌ و شما و همۀ‌ جانوران‌ ذی‌جسد می‌باشد، بياد خواهم‌ آورد. و آب‌ طوفان‌ ديگر نخواهد بود تا هر ذی‌جسدی را هلاک كند. (۱۶) و قوس‌ در ابر خواهد بود، و آن‌ را خواهم‌ نگريست‌ تا بياد آورم‌ آن‌ عهد جاودانی را كه‌ در ميان‌ خدا و همۀ‌ جانوران‌ است‌، از هر ذی‌جسدی كه‌ بر زمين‌ است‌.» (۱۷) و خدا به‌ نوح‌ گفت‌: «اين‌ است‌ نشان‌ عهدی كه‌ استوار ساختم‌ در ميان‌ خود و هر ذی‌جسدی كه‌ بر زمين‌ است‌»].

در سفر خروج اصحاح دوازدهم ۸-۱۲-۱۳ آمده است: پروردگار با موسی حرف زد و گفت: سپس باید تمام جماعت بنی اسرائیل به صورت دسته جمعی شامگاهان حیوانات را ذبح کنند و خون آن‌ها را بر در خانه‌ها و نیز بر قله‌های بلندی که در آنجا زندگی می‌کنند قرار دهند. من امشب از سرزمین مصر عبور می‌کنم و به سوی همگی آنچه در سرزمین مصر وجود دارد اعم از مردم و چهار پایان گشت می‌زنم و با تمام وسایل مصری‌ها احکامی را می‌آفرینم، من خدا هستم.

و این خون نشانه‌ای خواهد بود که شما در آن منازل هستید، من آن خون را می‌بینم و از شما عبور می‌نمایم و در نتیجه ضربۀ هلاکت و نابودی شما را در بر نمی‌گیرد تا اینکه از سرزمین مصر می‌گذرم.

و از تمام این‌ها مسخره‌تر و بیهوده‌تر چیزی است که در سفر تکوین اصحاح سوم ۹-۱۰-۱۱، بیان شده است: و آنان [۱۲] هنگام وزیدن تند باد نیمروز صدایی را شنیدند که صدای راه رفتن خدا در بهشت بود ... پس آدم و همسرش خود را از پروردگار معبود در میان درختان بهشت پنهان نمودند، خداوند معبود آدم را صدا زد و گفت: تو کجا هستی؟ پس گفت: صدای تو را در بهشت شنیدم پس ترسیدم و به علت این که عریان بودم خود را پنهان نمودم. پس خدا گفت: چه کسی به تو یاد داده است که تو عریان هستی؟

از آنچه گذشت برای ما روشن می‌شود که خداوند – یاد وی بزرگ باد، و ما وی را از دروغ‌پردازی‌های یهود پاک می‌دانیم – در عقیدۀ یهود نادان است و به علامات و نشانه‌ها نیاز دارد که وی را به بعضی از امور راهنمایی کنند، و او مخلوقی می‌آفریند در حالی که نمی‌داند خلقت وی زیباست و یا خیر، مگر پس از اینکه به وی نگاه کند، و پس از نگریستن به مخلوقش چیزهایی برای وی روشن گردید که قبلاً بدانها آگاهی نداشت پس بر کار خود محزون و متأسف شد و هر چه را که بر روی زمین موجود بود نابود ساخت، و اینکه او به بنی اسرائیل دستور داده که نشانه‌هایی بر منازلشان بگذارند، به قصد اینکه از راه اشتباه آنان را نابود نسازد، و اینکه او نمی‌داند کیست آن کسی که به آدم آموخته و خبر داده که او برهنه می‌باشد، و مانند این تهمت‌ها و بدگوئی‌ها که آن را برای خدا ساخته‌اند.

و به تحقیق این عقیدۀ فاسد به فکر شیعیان راه یافته است، یا به معنی درست‌تر آنان این عقیده را از یهود به عاریت گرفته‌اند، و این عقیده نزد اهل تشیع به بداء نامگذاری شده است. آن بدائی که عبارتست از: نیکو شمردن چیزی که پس از ناشناخته بودن آن [۱۳].

و حقیقتاً کلمۀ (البداء) در آیات بسیاری از قرآن کریم وارد شده است، از جمله قول خداوند مهربان و متعال:

﴿فَوَسۡوَسَ لَهُمَا ٱلشَّيۡطَٰنُ لِيُبۡدِيَ لَهُمَا مَا وُۥرِيَ عَنۡهُمَا مِن سَوۡءَٰتِهِمَا [الأعراف: ٢٠]

«سپس اهریمن آنان را وسوسه کرد تا عورات نهان از دیدۀ آنان را بدیشان نماید».

﴿يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآ [الأعراف: ٢٧]

یعنی عورت ایشان پوشیده بوده و پس از منازعه ظاهر گشته است.

﴿وَبَدَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يَكُونُواْ يَحۡتَسِبُونَ [الزمر: ٤٧] «و از جانب خدا چیزی برای ایشان جلوه‌گر و پدیدار می‌شود که گمانش نمی‌بردند».

﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَيِّ‍َٔاتُ مَا كَسَبُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ [الزمر: ٤٨]

«و اعمال زشتی را که انجام می‌داده‌اند برای ایشان نمایان و آشکار می‌گردد».

﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاْ ٱلۡأٓيَٰتِ لَيَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِينٖ [يوسف: ٣٥]

«بعد از آنکه نشانه‌ها را دیدند تصمیم گرفتند او را زندانی کنند».

تمام این‌ها به معنی ظاهرشدن چیزی است که قبلاً برای آنان معلوم نبوده است.

﴿قَدۡ بَدَتِ ٱلۡبَغۡضَآءُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَمَا تُخۡفِي صُدُورُهُمۡ أَكۡبَرُۚ [آل عمران: ١١٨]

«دشمنانگی از دهان آنان آشکار است، و آنچه در دل دارند بزرگتر است».

﴿لِّلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَيَغۡفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ٢٨٤ [البقرة: ٢٨٤]

«و اگر آنچه را که در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید خداوند شما را طبق آن محاسبه می‌کند».

﴿إِن تُبۡدُواْ خَيۡرًا أَوۡ تُخۡفُوهُ أَوۡ تَعۡفُواْ عَن سُوٓءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَفُوّٗا قَدِيرًا [النساء: ١٤٩]

«و اگر (کردار و یا گفتار) نیک را آشکار یا پنهان سازید و یا اگر از کردار و گفتار بد چشم‌پوشی کنید (کار خدا پسندانه‌ای کرده‌اید) چرا که خداوند بسیار با گذشت و بس تواناست».

پس بدا در این آیات گرانقدر در مقابل پنهان نمودن است و بدائی نخواهد بود و مگر بعد از پنهانی و خفاء.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ وَإِن تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡهَا حِينَ يُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَكُمۡ [المائ‍دة: ١٠١]

«ای مؤمنان، از مسائلی سؤال ‌مکنید که اگر فاش شوند و آشکار گردند شما را ناراحت و بد حال کنند، چنانکه به هنگام نزول قرآن راجع بدانها پرس‌وجو کنید برای شما بیان و روشن می‌شوند».

یعنی به واسطۀ بیان آن چه را که انسان بدان‌ آگاهی نداشت برای وی روشن و ظاهر خواهد شد.

پس بداء همان ظهور چیزی است که قبلاً نامعلوم بوده است، و اما گمراهی (ضلال) به چیزی گفته می‌شود که پس از معلوم بودن زایل شده و پنهان گشته است،

﴿قَالُوٓاْ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا [الأعراف: ٣٧]

«می‌گویند: معبودهای که جز خدا می‌پرستیدید کجایند؟ می‌گویند: از ما نهان و ناپیدا شده‌اند و به ترک ما گفته‌اند».

﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ [الانعام: ٢٤]

«و نشانی از شرکاء و انبازانی، نماند که آنان به هم می‌بافتند».

و اما غفلت به حالتی گفته می‌شود که در آن، شخص آنچه را که وجود دارد و روی داده و حاضر است نمی‌داند.

و انسان از هر سه حالت قبلی برخوردار است، چه جهل و نادانی از هر سو وی را فرا گرفته است.

و چون خداوند والا مقام بصورت کلی و جزئی کلیات و جزئیات هر چیزی را می‌داند و از آن‌ها به وسیلۀ دانشی مطلق و فراگیر از ازل تا ابد، در هر زمانی، قبل از آفرینش آنان و بعد از آن، بگونه‌ای مساوی از حیث ظهور، آگاهی دارد، پس بداء (ظهور) و ضلال (گمراهی) و غفله (نادانی) در دانش خداوند محال و غیر ممکن و ممنوع می‌باشد [۱۴].

پس «بداء» از دیدگاه شیعیان اینست که: برای خداوند بلند مرتبه چیزی ظاهر و آشکار گردد که قبلاً بدان آگاهی نداشته است [۱۵]، و کسی که بداء را نشناسد و بدان اعتراف نکند، پس سهم و نصیبی از کمال معرفت و شناخت ندارد [۱۶].

پس مقصود آنان اینست که انسان دانشمند و آگاه نخواهد شد مگر وقتی که بر خداوند عزوجل دروغ و تهمت ببندد و وی را به جهل و نادانی توصیف نماید.

و از آنجایی که ممکن است برخی از شیعیان در خصوص انکار این عقیده پافشاری کنند، و برحسب امانت علمی و روش تحقیق، نصوصی را از منابع مورد اعتماد و موثق ایشان نقل می‌نمائیم:

کلینی در کتابش (الأصول من الکافی) از زراره روایت می‌کند: خداوند با هیچ چیزی بمانند بداء پرستش نشده است [۱۷].

پس پرستش اهل تشیع، عبادت و بندگی برای پروردگاری نادان است، و کسی که نادان است و از مصلحت بندگانش خبر ندارد و تمام احکام و دستوراتش از روی جهل و نادانی از وی صادر شده است چطور پرستش می‌شود؟ و جز شخص جاهل، کسی از روی جهل عبادت و پرستش انجام نمی‌دهد.

ابن عمیر از هشام بن سالم و او از ابا عبدالله÷ روایت می‌کند که گفت: خدا با هیچ چیزی بمانند بداء تعظیم نگشته است [۱۸].

و محقق آن را شرح داده و می‌گوید: «بداء» یعنی ظهور یافتن کاری که قبلاً پنهان و پوشیده بوده است به واسطۀ آشکار شدن علم به مصلحت، سپس کاربرد آن وسعت یافته و بداء بر روشن شدن هر کاری بر خلاف ظاهر قبلیش اطلاق گشته است، پس گفته می‌شود: برای وی آشکار شد که اینگونه رفتار کند، یعنی در مورد انجام کارش چیزی برای او نمایان گشته که قبلاً ظاهر آن بر خلاف ظاهر کنونی بوده است.

پس خداوند بلند مرتبه بنابر عقیدۀ اهل تشیع با چیزهایی غافلگیر می‌شود که قبلاً بدانها آگاهی نداشته است و یا بر خلاف معلومات سابقش می‌باشد، که خدا از این تهمت‌ها و دروغ بافی‌ها بسیار بالاتر است ﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ [الكهف: ٥] «چه سخن وحشتناک و بزرگی از دهانهایشان بیرون می‌آید».

و در کافی [۱۹] از ریان بن صلت روایت شده که گفت: از امام رضا÷ شنیدم که می‌گفت: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده مگر اینکه باید تحریم شراب و اثبات بداء برای خدا را اعلام کند.

پس فرستادن پیامبران از جانب خداوند متعال و خبر دادن آنان از نبوت مشروط است به اینکه اعتراف شود که خدا – جل ذکره – جاهل و نادان می‌باشد.

و دوباره [۲۰] از مرزام بن حکیم نقل شده که گفت: از ابا عبدالله÷ شنیدم که می‌گفت: قطعاً هیچ پیامبری به عنوان پیامبر برگزیده نشده است مگر اینکه پنج صفت ذاتی و ویژه را برای خدا اثبات نماید: بداء، مشیئت، سجود، عبودیت و اطاعت.

و همچنین در باب کراهت توقیت (تعیین زمان ظهور) از ابی حمزة ثمالی روایت کرده که گفت: از امام جعفر÷ شنیدم که می‌گفت: ای ثابت، خداوند متعال این امر (ظهور مهدی) را در سال هفتاد هجری زمانبندی کرد، پس وقتی که حسین - صلوات الله علیه- کشته شد خشم خدا بر زمینیان فزونی گرفت وآن را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت، ما در این باره با شما سخن گفتیم، آنگاه شما این سخن را پخش نموده و در این رابطه رازگشایی کردید، و بعد از آن خداوند برای این ظهور وقتی در نزد ما تعیین نکرد و خداوند هر آنچه را که خواست محو و نابود ساخت و هر آنچه را که خواست ثابت نمود و باقی گذاشت، و ام الکتاب نزد اوست [۲۱].

آیا روایتی صریح‌تر از این نیز وجود دارد؟ شیعه این دروغ و تهمت و بهتان را چگونه توجیه می‌کند؟.

و بنابر اعتقاد شیعیان، کسی که به خداوند متعال نسبت جهل و نادانی دهد، اگر بر این باور و عقیده پا فشاری کند و آن را میان مردم انتشار نماید پاداش بزرگی شامل وی می‌گردد.

در کافی [۲۲] از مالک جهنی روایت کرده که گفت: از ابا عبدالله÷ شنیدم که می‌گفت: اگر اجر و پاداش اعتقاد به بداء معلوم می‌گشت از سخن در مورد آن خسته نمی‌شدند.

سید طیب موسوی [۲۳] گفته است: «و استاد ما طوسی در «العدة» گفته است: و اما بداء حقیقتی است که در لغت به معنی ظهور یافتن است، همانطور که گفته می‌شود دیوار شهر ظاهر شد، و بعضی اوقات در مورد آگاهی یافتن به چیزی بعد از اینکه معلوم نبوده است به کار گرفته می‌شود، و سرور ما مرتضی بیان داشته است: دربارۀ حاصل شدن چیزی بر حقیقت خود می‌توان گفت: (بدا لله) یعنی از امر (دستور) چیزی برای وی آشکار شده که قبلاً آن چیز برای او روشن نبوده است و نیز در خصوص نهی چیزهایی برای او نمایان گشته که سابقاً آن چیز برای وی ظاهر و روشن نبوده است».

شیعیان در کتاب‌هایشان می‌گویند: اعتقاد به بداء رد بر یهودیان می‌باشد، چه آنان می‌گویند خدا از کار فارغ شده است، در حالی که این سخن از طرف اهل تشیع فریب و حیله‌ای است در اغفال و فرو گذاردن شخص نادان، و نوعی دروغ‌پردازی باطل بر یهودیان است، و شیعه عقیدۀ (بداء) را فقط و فقط از اسفار تورات بر گرفته است، پس ادعای رد به واسطۀ بداء ناسپاس و کفران نعمت بر گرفته از یهودیان است.

شیعیان به قصد سخن آرایی در کتاب‌هایشان می‌گویند: جایگاه بداء در آفرینش، همان جایگاه نسخ در قانونگذاری و تشریع است، پس بداء نسخ در آفرینش است همانطور که نسخ، بداء در تشریع و قانونگذاری می‌باشد.

و این سخن مزخرف است چرا که بدائی در نسخ وجود ندارد، و آن حکم در علم و دانش خدا موقتی و زمانمند بوده است، و زمان تعیین شده برای حکم و پایان یافتن حکم به هنگام فرا رسیدن آن موعد، قبل از حکم از جانب خدا معلوم بوده است، پس بداء برای ما و در دانش ماست نه برای خداوند متعال [۲۴].

و در پایان امیدوارم این بررسی روشنگر بوده باشد، و الجزائری حق دارد هنگامی که سخن گذشته را بر زبان آورده است، چه خداوند متعال و منزه، در اعتقاد اهل سنت و جماعت موصوف به کمال مطلق می‌باشد و هیچ چیزی همانند خدا نیست و اما در اعتقاد اهل تشیع او جاهل و نادان است، و از چیزی آگاهی ندارد مگر پس روی دادن و به وجود آمدن آن چیز.

﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبٗا [الكهف: ٥] «چه سخن وحشتناک و بزرگی از دهان‌هایشان بیرون می‌آید!! آنان جز دروغ و افتراء نمی‌گویند».

[۱۰] الأنوار النعمانية – الجزائری ۱/۳۷۸-۳۷۹. [۱۱] به شرح حال الجزائری از کتاب ما (الشیعة وتحریف القرآن) فصل دوم (علماء اهل تشیع و تحریف) نگاه کن. [۱۲] آدم و حواء. [۱۳] لسان العرب- ابن منظور – ۱/۱۷۸. [۱۴] الوشیعة فی نقد عقائد الشیعة – موسی جار الله ص ۱۱۰. [۱۵] أصل الشیعه لکاشف الغطاء، ص ۲۳۱. [۱۶] شبهات حول التشیع علی عصفور – ص ۵۲. [۱۷] الحجة – باب: بداء، جلد اول – ص ۱۴۶. [۱۸] الکافی: ۱/۱۴۶. [۱۹] الکافی ۱/۱۴۸. [۲۰] الکافی ۱/۱۴۸. [۲۱] الکافی: ۱/۳۸۶. [۲۲] الکافی: ۱/۱۴۶. [۲۳] در تعلیقش بر تفسیر قمی ۱/۳۹. [۲۴] الوشیعة فی نقد عقائد الشیعة از ص ۱۱۰ به بعد.