دیدگاه اهل تشیع در مورد اهل سنت

فهرست کتاب

ابو الحسن عاملی و پژوهش معنی ناصب

ابو الحسن عاملی و پژوهش معنی ناصب

در مقدمۀ تفسیرش (مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار) ص ۳۰۸ باب (النون من البطون و التأویلات) گفته است [۹]: ناصبه: در روایات صحیح به این معانی آمده است: (نصبت الشیء) یعنی آن چیز را بر افراشتم و نصب کردم، و (نصب لفلان) یعنی با فلانی دشمنی کرد، و در سورۀ غاشیه نیز وارد شده ﴿عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ٣[الغاشية: ۳] و ان شاء الله دلایلی نقل می‌کنیم مبنی بر اینکه ناصبه دشمنان علی÷ هستند و همینطور کسی که کینه وی را در دل داشته باشد. و نیز کسی که زمام‌دارانی غیر از او را منصوب نماید، پس با توجه به همه‌ی این‌ها دشمنان ائمه با هر دو معنی آن ناصبه‌اند، و این آشکار است.

و حق اینست که هر کسی غیر امامان را منصوب گرداند او در حقیقت از کسانی است که با ائمه اعلان دشمنی کرده و نیز با هر دو معنی ناصبه می‌باشد با وجود اینکه مدعی محبت آنان شود.

چه هر کسی که خود را به بی‌انصافی نزند می‌داند که محبت امامانبا محبت دشمنان غاصب حق آن‌ها در یک قلب جمع نمی‌شود چرا چنین نباشد حال آنکه هر چقدر به مصیبت‌هایی که از طرف آنان و پیروانشان و به سبب آن‌ها بر امامان وارد شده است بیندیشد، اگر هم تنها یک روز غصب جانشینی از ایشان باشد، بدین علت بغض و کینه‌ی دشمنانشان در دل وی نقش می‌بندد اگر در دوستی با ائمه راستگو باشد، زیرا محبت ایشان با رضایت به آزار و اذیت آن‌ها با هم جمع نمی‌شوند، و بدین خاطر همانگونه که روایات تصریح نموده‌اند که به دوستی گرفتن امامان و بیزاری جستن از دشمنانشان ضروریست و بهترین سخن قول کسی است که گفته است:

إذا لم تبرأ من أعداء علي
فما لك من محبته نصیب

ترجمه: اگر از دشمنان علی بیزاری نجویی پس سهمی برای تو در محبت وی نخواهد بود.

و شیخ عاملی در امالی خویش به سند صحیح از صالح بن میثم تمار و او از پدرش روایت می‌کند: که امیر المؤمنین÷ در پایان حدیثی طولانی گفته است: کسی که دشمن ما را دوست بدارد، ما را دوست نداشته است چه این دو در یک دل جمع نمی‌شوند، خداوند در درون هیچ کس دو قلب قرار نداده است که با یکی مردمانی را دوست داشته باشد و با دیگری دشمنان آن‌ها را دوست بدارد، تا آنجا که او÷ گفت: و باید دل خود را آزمایش کند اگر در آن محبت کسانی که بر علیه ما متحد شده‌اند موجود باشد، باید بداندکه خدا و جبرئیل و میکائیل دشمن وی هستند، و خداوند دشمن کافران است.

و در (الفقیه) به سندی که از صحیح پایین‌تر نمی‌باشد روایت شده که اسماعیل بن جابر به ابو جعفر÷ گفت: کسی که امیر المؤمنین÷ را دوست داشته باشد و از دشمن وی تبری نجوید و بگوید او را از مخالفینش بیشتر دوست دارم؛ گفت: این سخن در هم برهم و اشتباه است و او نیز دشمن امیر المؤمنین÷ می‌باشد.

و در (العلل ومعانی الأخبار) از معلی بن خنیس نقل شده و او هم از امام صادق÷ روایت می‌کند که گفت: ناصب کسی نیست که ما اهل بیت را دشمن بدارد، چه تو کسی را نمی‌یابی که بگوید: من محمد و آل وی را مورد کینه و دشمنی قرار می‌دهم، ولی ناصب کسی است در حالی که می‌داند شما دوست‌داران و شیعیان ما هستید با شما دشمنی می‌نماید. و فرمودۀ امام باقر÷ آن را تأیید می‌کند که می‌گوید: کسی که با تو دشمنی کند تنها به خاطر این دین است همانطور که دشمنی با پیامبر ج به خاطر دین می‌باشد ... حدیث.

و در (مستطرفات السرائر) از تبادل نامه‌های محمد بن علی بن عیسی با ابوالحسن ثالث÷ نقل شده که گفت: برای وی نوشتم و سؤال کردم آیا برای آزمایش یک شخص به بیشتر از مقدم شمردن جبت و طاغوت و اعتقاد به امامت آن‌ها از جانب وی نیاز دارم؟ پاسخ داد: کسی که بر این عقیده باشد او ناصب است.

[۹] بیشتر دانشمندان پژوهشگر این مقدمه را به مولی عبداللطیف کازرانی نسبت داده‌اند و از جمله این دانشمندان شیخ محمد حسین ذهبی/ در کتابش (التفسیر و المفسرون) ۲/۴۶ می‌گوید: حقیقت این است که این کتاب از نوشته‌های ابوالحسن عاملی می‌باشد که این را نوری طبرسی صاحب کتاب (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب الأرباب) در کتاب خویش (مستدرک الوسائل) در پایان فائده سوم از ص ۳۵۸ و در پاورقی آن نقل می‌کند: از رخدادهای اعجاب انگیز و سرقت‌های ظریف اینست که مجلد مقدمه‌ تفسیر این ملای ارجمند که مرآة الانوار نام دارد در حال حاضر با دست خط نویسنده‌اش در کتابخانه نوه او شیخ الفقهاء صاحب (جواهر الکلام)، رحمت بر خاکش، موجود می‌باشد که با سختی و مشقت آن را رو نویسی نمودیم، و این نسخه را در یکی از سفرهایم به تهران به همراه داشتم که یکی از مسئولین حکومت آن را از من گرفت و او تصمیم داشت که تفسیر برهان دانشمند سید هاشم بحرانی را چاپ کند، او به من گفت: تفسیر شیخ از بیان این مطلب خالیست و مناسب است که این نسخه را به وی پیوست نمائیم تا اینکه هدف از آن کامل گردد، پس آن را رو نویسی کرد، و من به عراق بازگشتم، و آن مسئول قبل از تکمیل چاپ وفات نمود و یکی از ناشرین قسمت چاپ شده‌ تفسیر و نسخه مرآة را از وارثین وی خریداری کرد و آن را تکمیل نمود و مرآة را نیز در یک جلد به چاپ رسانید، و هنگامی که در مشهد غروی بدان برخورد کردم دیدم در صفحه اول آن نوشته شده: کتاب مرآة الانوار و مشکاة الاسرار که نور دیده صالحان است، و مقدمه تفسیر که استاد ارجمند و علامه برجسته و دانشمند متبحر و فرهیخته بسیار هوشمند شیخ عبداللطیف که زادگاهش کازران بوده و در نجف سکونت داشته آن را تألیف کرده است. الخ از این دزدی متحیر گشته و تعجب نمودم لذا برای ناشر نوشتم که صاحب این تفسیر مولای ارجمند ابو الحسن شریف است ولی عبداللطیف من نام وی را نشنیده‌ام و در کتابی ندیده‌ام که صاحب این تفسیر باشد و شاید نویسنده‌ی دزد، و خاموش‌کننده نور خدا، آنچه در داخل کتاب بعد از خطبه آمده بروی مشتبه گشته که در آن گفته است: «عبد الضعیف الراجی ربه اللطیف ..» بنده عاجز و امیدوار رحمت پروردگار لطیف و خدمتگزار کلام ارزشمند خدا ... الخ گمان کرده که او در ضمن این عبارت به نام خویش اشاره نموده است ولی منشأ نسبت وی به کازران را نمی‌دانم، در پاسخ، به من وعده داده که آن را تصحیح نماید و صفحه اول را تغییر دهد و بر پشت آن نام نویسنده و بیوگرافی وی را که قبلاً بر پشت نسخه من از تفسیر نوشته بود بر آن نیز بنویسد، اما تا حالا به عهدش وفا ننموده و خود را برای مؤاخذه اخروی مولی شریف آمده کرده است، پس حاضر به غائب ابلاغ نماید که این تفسیر چاپ شده در سال ۱۲۹۵ در تهران که بر پشتش آنچه گذشت نگاشته شده است از مولی ابو الحسن شریف است که از وی در (جواهر) به پدر بزرگ علامه‌ام تعبیر شده می‌باشد نه از عبداللطیف کازرانی که در آن موقع متولد نشده بود، شکایت را به سوی خدا می‌بریم و یاری‌رسان تنها اوست، پایان. و اینجانب اعتراف می‌کنم که من در چاپ اول از کتابم (الشیعة وتحریف القرآن) این مقدمه را با تکیه بر کتاب شیخ ذهبی/ التفسیر و المفسرون) به جای عاملی به کازرانی نسبت داده‌ام، آن هم در ضمن فصل دوم کتاب (علماء اهل تشیع و تحریف قرآن) ولی من در چاپ دوم و سوم و چهارم این کتاب، مقرر داشته‌ام که این مقدمه نوشته‌ عاملی است نه کازرانی، بدین علت واجب بود این هوشیار دهی را انجام دهم، و هدایت‌دهنده به راه راست تنها خداست.