حقوق فرزندان
إن الحمد لله نحمده ونستعینه ونستغفره ونستهدیه ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سیئات أعمالنا من یهده الله فلا مضل له ومن یضلل فلا هادی له.
وأشهد أن لا إله إله الله وأشهد أن محمدًا عبده ورسوله صلی الله علیه وعلی آله وصحبه وسلم تسلیمًا کثیرًا.
در این چند صفحه روی سخنم با والدین و وظایفشان است و به الله قسم چه مسئولیت بزرگی است که الله متعال از بالای هفت آسمان بر گردنشان نهاده است، روزی که الله سبحان به رهبر و مسئول خانهی مسلمان میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ٦﴾[التحريم: ٦].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید: بر آن [آتش] فرشتگانی خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند. از آنچه الله به آنان دستور داده سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند».
نسل صالح و نیکوکار ما و در رأس آنان پیامبران، این مسئولیت را شخصاً به دوش میکشند و به روشی که خواست و مورد پسند الله تعالی است به تربیت این نسل پرداختهاند.
الله ﻷ در کتاب کریمش داستانهایی در این زمینه از پیامبران و افراد صالح برایمان بازگو کرده است.
آیا الله ﻷ سخن یعقوب ÷ را نقل نفرمود – روزی که با یوسف مهربانی نمود و با ملایمت و نرمی با او رفتار نمود و به او گفت:
﴿يَٰبُنَيَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡيَاكَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيۡدًا﴾[يوسف: ٥].
«ای پسرک من، خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که برای تو نیرنگی میاندیشند، زیرا شیطان برای آدمی دشمنی آشکار است».
آیا لقمان به فرزندش که او را آنگونه که مورد خواست و رضایت الله است، تربیت میکند، نفرمود:
﴿وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ يَعِظُهُۥ يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ١٣﴾[لقمان: ١٣].
«و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش – در حالی که وی او را اندرز میداد – گفت: ای پسرک من، به الله شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است».
او ایمان و توحید را در دل کودک غرس داد تا او را عبادتگری برای الله متعال پرورش دهد.
نوزاد به محض این که پا به این زمین مینهد، مسلمان و موحد به دنیا میآید، رسول الله ج میفرماید:
«مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلاَّ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ»[١٠٤]. «هر نوزادی بر فطرت متولد میشود، این پدر و مادرش هستند که او را یهودی، یا مسیحی و یا آتش پرست میکنند».
یا آنگونه که رسول الله ج فرموده است.
وَلَدَتْكَ أُمُّكَ بَاكِيًا مُستَصْـرِخًا
وَالنَّاسُ حَولَكَ يَضْحَكُونَ سُرُورًا
فَاعْمَلْ لِنَفْسِكَ أَنْتَ تَكُونُ إِذَا بَكَوا
فِي يَوْمِ مَوْتِكَ ضَاحِكًا مَسْـرُورًا
«مادرت تو را در حالی که گریه و فریاد میزدی، به دنیا آورد، حال آن که افراد پیرامونت از شادی و خوشحالی میخندیدند، تو برای خودت چنان عمل و توشه داشته باش که در روز مرگت، وقتی آنان گریانند، تو شادمان و خنده رو باشی».
روزی که نوزاد پا بر این زمین مینهد، اولین مسئول و سرپرستش پدرش است و وظیفهاش این است که او را به ساحل سلامتی و راه بهشت رهنمون سازد.
لقمان ÷ به پسرش میگوید:
﴿يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ﴾[لقمان: ١٣].
«ای پسرک من، به الله شرک میاور».
آیا روشی شگفت انگیزتر از این شنیدهای؟ آیا کیفیتی بهتر از این دیدهای؟
﴿يَٰبُنَيَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾[لقمان: ١٧].
«ای پسرک من، نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار».
سپس افزود:
﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَ﴾ [لقمان: ١٧].
«و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است شکیبا باش».
او دانست که پس از اقامهی نماز و امر و نهی کردن، با مشکلات و سختیهایی مواجه خواهد شد پس به او گفت:
﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَ﴾ [لقمان: ١٧].
«و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است شکیبا باش».
سپس به او گفت:
﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨﴾ [لقمان: ١٨].
«و از مردم [به غرور] رُخ برمتاب، و در زمین متکبرانه راه مرو که الله خود پسند فخر فروش را دوست نمیدارد».
یعنی: بر بندگان الله تکبر مکن و خود پسند مباش، به خودت مبال چرا که تو بندهی الله یگانهی یکتا هستی.
سپس به او گفت:
﴿وَٱقۡصِدۡ فِي مَشۡيِكَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِكَۚ إِنَّ أَنكَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِيرِ١٩﴾[لقمان: ١٩].
«و در راه رفتنِ خود میانهرو باش و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها بانگ خران است».
مؤدب و مورد قبول مردم باش، فروتن، راحت و نرم خو.
رسول الله ج به تربیت فرزندان اهمیت خاصی داد نه تنها این بلکه او بزرگترین مربی است و اوست که فضیلت و برتریها را در این نسل منتشر ساخت و اوست که الله به وسیلهی او گمراهان را از گمراهی و کوران را از کوری و نابینایی نجات داد.
إِنَّ الْبَرِیَّةَ یَوْمَ مَبْعَثِ أَحْمَدٍ
نَظَرَ الإِلَهُ لَهَا فَبَدَّلَ حَالَهَا
بَلْ کَرَّمَ الإِنْسَانَ حِیْنَ اخْتَارَ مِنْ
خَیْرِ الْبَرِیَّةِ نَجْمَهَا وَهِلَالَهَا
«روزی که احمد مبعوث شد، الله به مخلوقات نظری انداخت و احوالشان را تغییر داد و دگرگون ساخت، بلکه با انتخاب کردن بهترین آفریدگان به عنوان ستاره و هلال مخلوقات، انسانها را گرامی داشت».
در حدیثی حسن آمده است که به انس بن مالک س فرمود:
«يَا بُنَىَّ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ تُصْبِحَ وَتُمْسِىَ لَيْسَ فِى قَلْبِكَ غِشٌّ لأَحَدٍ فَافْعَلْ»[١٠٥]. «ای پسرک من! اگر بتوانی که روز و شب خود را بدون این که در قلبت دربارهی کسی کینهای داشته باشی سپری کنی، این کار را انجام بده».
در سنن ترمذی حدیثی با سند حسن از ابن عباس ب آمده است که گفت: پشت سر پیامبر سوار بودم که به من فرمود: «ای پسر بچه!»
گفتم: لبیك و سعدیك ای رسول الله.
فرمود: «ای پسر بچه!»
گفتم: لبیك و سعدیك ای رسول الله.
فرمود: «ای پسر بچه!»
گفتم: لبیك و سعدیك ای رسول الله.
فرمود:
«إِنِّي أُعَلِّمُكَ كَلِمَاتٍ احْفَظِ اللَّهَ يَحْفَظْكَ احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَاعْلَمْ أَنَّ الأُمَّةَ لَوِ اجْتَمَعَتْ عَلَى أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلاَّ بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ لَكَ وَلَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَضُرُّوكَ إِلاَّ بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ رُفِعَتِ الأَقْلاَمُ وَجَفَّتِ الصُّحُفُ»[١٠٦]. «پسر جان! من چند کلمه به تو میآموزم: همواره فرامین الله را رعایت کن تا او نیز تو را حفظ کند، فرامین الله را رعایت کن، همواره او را در کنارت خواهی یافت، وقتی تقاضا میکنی، از الله بخواه، وقتی یاری میخواهی از الله یاری جوی، بدان اگر همهی امت جمع شوند تا منفعتی به تو رسانند، نمیتوانند مگر آنچه الله برایت نوشته است. و اگر تمام امت جمع شوند تا ضرری به تو برسانند، نمیتوانند مگر آنچه الله برایت نوشته باشد، قلمها برداشته شد و نامههای اعمال خشک گردید».
بله به یاد الله! به یاد الله باش تا او تو را حفظ کند، آیا پدر و مادرها فرزندانشان را به این عبارات سفارش نمودهاند؟
آیا روزی که پدر اول صبح با پسرش به سر کار یا به مدرسه یا به مزرعه میرود، در وقت خداحافظی به او میگوید: «الله را به یاد داشته باش تا او از تو محافظت کند».
یکی از دانشمندان اندلسی پسرش را چنین سفارش نمود:
موسوعة الشعر الإسلامی – (٧١٨/٧).
وَإِذَا خَلَوْتَ بِرِيْبَةٍ فِي ظُلْمَةٍ
وَالنَّفْسُ دَاعِيَةٌ إلَى الطُّغْيَانِ
فَاسْتَحْيِ مِنْ نَظَرِ الْإِلَهِ وَقُلْ لَهَا
إِنَّ الَّذِي خَلَقَ الظَّلَامَ يَرَانِي
«اگر در تاریکی و ظلمت با تردید و گناه روبرو شدی و نفس تو را به طغیان و سرکشی فرا میخواند، از نگاه پروردگار حیا کن و به نفست بگو، کسیکه تاریکی را آفریده است، مرا میبیند».
بله! او مراقبت و ترس را در دل فرزندان کاشته است، تا در حالی پرورش یابند که از الله یگانه یکتا بترسند. این تربیت ایمانی است که الله خواسته است.
اندلسی دیگری فرزندش را چنین سفارش کرد:
أَبَابَكْرٍ دَعَوْتُكَ لَوْ أَجَبْتَ
إِلَى مَا فِيهِ حَظُّكَ لَوْ عَلِمْتَ
إِلَى عِلْمٍ تَكُونُ بِهِ إِمَامًا
مُطَاعًا إِنْ نَهَيْتَ وَإِنْ أَمَرْتَ
وَيَجْلُو مَا بِقَلْبِكَ مِنْ عَمَاهَا
وَيَهْدِيكَ السَّبِيلَ إِذَا ضَلَلْتَ
ای ابوبکر، اگر بپذیری تو را دعوت میکنم بهسوی آنچه که شانس تو در آن است اگر درک کنی، به سوی علم و دانشی که به وسیلهی آن در امر و نهی، امام و پیشوا شوی، کوری دلت بر طرف شود و وقتی گمراه شوی تو را به راه هدایت کند».
جعفر صادق / در حالی که فرزندش را وصیت میکرد، گفت:
فرزندم، با فرد فاجر و نافرمان از پدر و مادر، بخیل و دروغگو دوستی مکن، زیرا فاجر مستحق لعنت الله است، نافرمان از پدر و مادر، ظلم به پدر و مادرش او را تعقیب میکند، بخیل ضروریترین چیزت را به تو میفروشد، دروغگو چیز دور را برای تو نزدیک و نزدیکها را از تو دور میکند.
مادر حبیب بن زید، او را صادقانه و خالص برای الله تربیت میکند.
او مجاهدی در راه الله پرورش یافت. رسول الله ج او را نزد مسیلمهی کذاب دجال در یمامه فرستاد. او در حالی که بیست سال داشت، بر مسیلمهی کذاب وارد شد.
مسیلمه به او گفت: آیا گواهی میدهی که محمد رسول الله است؟
گفت: بله.
گفت: آیا گواهی میدهی که من رسول الله هستم؟
گفت: من چیزی نمیشنوم.
مسیلمه او را در حالی که حاضر نبود از دینش باز گردد، تکه تکه کرد[١٠٧].
مَنْ ذَا الَّذِي رَفَعَ السُّيُوفَ لَيَرْفَعَ
اسْمَكَ فَوْقَ هَامَاتِ النُّجُومِ مَنَارا
كُنَّا جِبَالاً فِي الْجِبَالِ وَرُبَّمَا
صِرْنَا عَلَى مَوْجِ البِحَارِ بِحَارا
أَرْوَاحُنَا يَا رَبِّ فَوْقَ أَكُفِّنَا
نَرْجُو ثَوَابَكَ مَغْنَمًا وَجَوَارا
«چه کسی شمشیر کشید تا نام تو بسان منارهای، بر بالای ستارگان برافراشته شود،
ما کوهی در میان کوهها بودیم و شاید بر موج دریا، دریا شدیم، پروردگارا!، ما جان بر کف نهادهایم، و امیدواریم که ثواب، جوار و همسایگی تو را به غنیمت ببریم».
خنسا ل که نخعی [نام یک قبیله] است، چهار پسرش را برای جنگ قادسیه آماده میکرد. او آنان را بر استقامت، نماز و ذکر تربیت نموده بود. وقتی جنگ شروع شد به آنان گفت: فرزندانم، من مادرتان هستم، به الله قسم نه به پدرتان خیانت کردم و نه به داییتان. وقتی جنگ شروع شد، بدان روی آورید و بهسوی قهرمانانش بشتابید و با مردانش بجنگید شاید که الله چشمانم را با شهادت شما روشن و نورانی گرداند.
نبرد آغاز شد و چهار پسر در همان ابتدای روز به شهادت رسیدند و عدهای از مسلمانان آمدند تا این خبر را به او برسانند. او لبخند زد و بسیار شاد و خوشحال گشت و گفت: شکر و سپاس الله را که مرا با شهادتشان در راه خودش خوشبخت و سرافراز نمود.
اَلْأُمُّ مَدْرَسَةٌ إِذَا أَعْدَدْتَهَا
أَعْدَدْتَ شَعْبًا طَيِّبَ الأَعْرَاقِ
اَلْأُمُّ نَبْتٌ إِنْ تَعَهَّدَهُ الْحَيَا
بِالرِّيِّ أَوْرَقَ أَيَّمَا إِيرَاقِ
مادر دبستانی است گر کردی مهیا
آماده کردی ملتی نیکو و زیبا
یا چون گیاهی که اگر آب حیا را
در پای او ریزی شود پاک و مصفا
اسما دختر ابوبکر ب ذات النطاقین، که الله آن دو را (دو کمربند را) برایش نشانی در بهشت قرار داد، به پسرش عبدالله بن زبیر، دلاوری که در حجون به صلیب کشیده شده بود، چنین میگوید.
به او که آمده بود از ترس حجاج بن یوسف ثقفی خودش را تسلیم کند گفت: فرزندم، صبور و بردبار باش که تو بر حق هستی.
او گفت مادر جان! میترسم که پس از سر بریدنم، مرا سلاخی کند و بدنم را تکه تکه نمایند.
او گفت: فرزندم، پوست کندن و سلاخی کردن گوسفند پس از سر بریدنش، ضرری به او نمیرساند.
پس بر حق استوار ماند و کفن به تن نمود و در راه الله شهید شد.
حقوق فرزندان بر والدین:
١- انتخاب همسر صالح.
ویژگیهای همسر خوب و صالح چیست؟
رسول الله ج در حدیث صحیحی میفرماید:
«تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ لأَرْبَعٍ لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَجَمَالِهَا وَلِدِينِهَا، فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّينِ تَرِبَتْ يَدَاكَ»[١٠٨]. «زن به خاطر چهار چیز، نکاح میشود: به خاطر مالش، نسباش، زیباییاش، و دینش پس – دستهایت، خاک آلود گردد – زن دیندار، انتخاب کن».
بنابراین دین مهمترین ویژگی زن است و دینداری اصل قرار میگیرد و بقیه تابع آن هستند.
ما معتقدیم که زیبایی مطلوب و ضروری است، حسب نیز مرغوب و خوب است و همین طور مال و ثروت. همهی اینها چنانکه گفتم بعد از دینداری میآید، زیرا زمانی که در برخی مواقع در انتخاب اشتباهی صورت گرفت، نسلی منحرف نشأت یافت که نه الله را میشناخت و نه از سرای آخرت چیزی میدانست زیرا او تابع تربیت مادرش است.
پس اولین مسؤولیت والدین انتخاب همسری صالح است که الله و سرای آخرت را میخواهد. به الله سوگند زنی که نه الله را میخواهد و نه به کتاب الله و سنت پیامبرش عمل میکند، هیچ سود و فایدهای ندارد. مگر الله ﻷ بر زن نوح خرده نگرفت؟ مگر زن لوط را سرزنش و ملامت ننمود؟ اما در عوض همسر فرعون را که در خانهی فرعون کافر بود، ستایش نمود و دلیلش ایمان و تقوا بود.
حکمت پیوند و ارتباط: الله سبحانه و تعالی میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗۚ﴾[الرعد: ٣٨].
«وقطعاً پیش از تو [نیز] رسولانی فرستادیم، و برای آنان زنان و فرزندانی قرار دادیم».
پیوند مرد و زن در اسلام امری کاملاً شرافتمندانه است و آنگونه که دشمنان بشریت ادعا میکنند، به خاطر شهوت سرکش نیست، بلکه هدف عمران و آبادی زمین با وجود فرزندانی است که رسالت و هدایت را برای مردم حمل کنند و نسل بزرگی از زاهدان، عبادتگران و رهبران را تشکیل دهند.
اما چرا آن عقلها و مغزهایی که راه الله را نشناخته است، از این حکمت غافل مانده است؟
به همین جهت بخاری در کتاب صحیحش در باب «درخواست فرزند برای جهاد در راه الله» داستان سلیمان ÷ را آورده است که گفت:
«امشب نزد صد زن میروم که هرکدام مجاهدی در راه الله به دنیا بیاورد»[١٠٩].
در صحیحین از ابن عباس ب آمده است که پیامبر اکرم ج میفرماید:
«أَمَا لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ يَقُولُ حِينَ يَأْتِى أَهْلَهُ بِاسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنِى الشَّيْطَانَ، وَجَنِّبِ الشَّيْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا، ثُمَّ قُدِّرَ بَيْنَهُمَا فِى ذَلِكَ، أَوْ قُضِىَ وَلَدٌ، لَمْ يَضُرَّهُ شَيْطَانٌ أَبَدًا»[١١٠]. «اگر شخص، هنگام همبستری با همسرش بگوید: به نام الله، پروردگارا، شیطان را از ما و آنچه به ما عنایت میکنی، دور نگهدار. اگر از آن همبستری، فرزندی به وجود آید، هیچ شیطانی، هرگز به او ضرری نمیرسانند».
رسول الله ج به ما آموخته است که وقتی فرزندی از ما متولد میشود، در گوشش اذان بگوییم تا اولین چیزی که در این زمین به گوشش میرسد، ندای حق باشد و از همان کودکی بندگی الله را نماید.
این سنتی است که بسیاری از مردم از آن غافلند و شاید کودک به گونهای پرورش یابد که فحش و ناسزا یا فسق و فجور و بیحیایی بر زبانش افتاده باشد – پناه بر الله – زیرا اگر زبانش اصلاح نگردد، سخنانی که مایهی ناخشنودی الله است، نقل میکند و اگر عقلش متوجه حق نگردد، افکار و اندیشههایی که موجب نارضایتی الله میگردد، را در خود میپروراند.
پس ای پدر ارجمند، تو سرپرست و مسئول فرزندت در برابر الله هستی:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ﴾[التحريم: ٦].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید».
مسألهی دوم: برای نوزاد عقیقه بدهیم. برای پسر بچه دو گوسفند و برای دختر بچه یک گوسفند. چرا که رسول الله ج برای حسن دو گوسفند عقیقه داد و برای دختر یک گوسفند عقیقه میداد.
دادن عقیقه حکمتی دارد و آن این که پدر با بذل و بخشش شروع کند، شادمانیاش را اعلام دارد و الله را بر این نعمت الهی شکر گوید.
یکی از پیامبران به درگاه پروردگارش چنین دست به دعا برداشت:
﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَ٨٩﴾[الأنبياء: ٨٩].
«پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی».
هر نوزادی در گرو عقیقهاش است تا زمانی که برایش عقیقه داده شود.
همچنین سنت است که سرش تراشیده شود و هم وزنش نقره یا معادل آن پول صدقه داده شود. این مسألهایست که از رسول الله ج ثابت شده است. ابن قیم آن را در کتاب «تحفة المودود بأحکام المولود» ذکر کرده است و مفهومش این است: خوش بینی به این که همانگونه که موهایش از او دور شدند، الله گناهانش را از او دور بگرداند و بندهای صالح و نیکوکار پرورش یابد و یا بنابر حکمت دیگری که برای ما ظاهر و آشکار نیست.
٢- از دیگر حقوق والدین نسبت به فرزندان: انتخاب نامی نیکوست. در حدیث صحیح آمده است:
«أَحَبُّ الْأَسْمَاء إِلَى اللهِ تَعَالَى عَبْدُ اللهِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ»[١١١]. «محبوبترین نامها نزد الله عبدالله و عبدالرحمن است».
اما حدیثی که میگوید: «محبوبترین نامها نزد الله آن نامهایی است که عبادت یا حمد شوند»[١١٢]. صحیح نیست و هر اسمی که در آن بندگی باشد خوب و دوست داشتنی است، چرا؟
زیرا وقتی فرزندت نامش را میشنود که او را چنین صدا میزنند: «عبدالرحمن» «عبدالوهاب» «عبدالسلام» رابطهاش میان خود و الله که شرف بندگی را به او داده است، به خاطر میآورد.
پیامبر اکرم ج از نامگذاری برخی اسامی نهی کرده است. مردی نزد رسول الله آمد. پیامبر از او پرسید: «نامت چیست؟»
او گفت: غاوی بن ظالم.
رسول الله ج فرمود: «بلکه تو راشد بن مقسط هستی».
پیامبر ج به خاطر خوش بینی به این که او فردی هدایت شده و عادل باشد، نامش را تغییر داد[١١٣].
رسول الله ج فرمود:
«إِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَسْمَائِكُمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَأَحْسِنُوا أَسْمَاءَكُمْ»[١١٤]. «شما در روز قیامت با نامهای خود و پدرانتان صدا زده میشود، پس نامهای خوبی برای خود بگذارید».
در موطای امام مالک آمده است که پیامبر ج به مردی فرمود: «برخیز شتر را بدوش. نامت چیست؟»
گفت: صخر.
پس به او فرمود: «بنشین».
به دومی گفت: «نام تو چیست؟»
گفت: حرب.
پس به او فرمود: «بنشین».
به سومی گفت: «نام تو چیست؟»
گفت: مره.
به او فرمود: «بنشین».
به چهارمی گفت: «نام تو چیست؟»
گفت: یعیش.
این فال نیک گرفتن در نامهای نیکوست که محبت و خوش شانسی را به دنبال دارد.
٣- از جمله حقوق والدین نسبت به فرزندان: شیر خوارگی است و حقی است که اسلام خواستار آن است و متأسفانه جامعهای که اکنون در آن زندگی میکنیم در این امر بسیار کوتاهی نموده است، چه کودک به کسی غیر از مادرش سپرده شود، بنابراین ارتباطش با مادرش قطع میشود حتی اگر قادر به شیر دادنش باشد و بدین ترتیب کودک از محبت و پیوند با مادر و عطوفت محروم میشود، اما کودکی که با عطوفت و مهربانی و نزدیکی با مادر پرورش یافته است، از همهی اینها به دور است.
در برخی از این خانهها در این زمینه زیادهروی میشود و شیردهندگان یا ابزار شیردهی بسیاری ارائه میگردد و مادر با وجود توانایی شیردهی رها میشود و این اشتباه بزرگی است که آثار و نتایج تربیتیاش پدیدار گشته است و کودکان بر نافرمانی، سنگدلی و قطع ارتباط با مادرانشان رشد میکنند.
چرا که شیرش در رگهایش جریان نداشته است.
الله ﻷ شیردهی را در قرآن ذکر کرده و فرموده است:
﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ يُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَيۡنِ كَامِلَيۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن يُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ﴾[البقرة: ٢٣٣].
«ومادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم] برای کسی است که بخواهد دوران شیر خوارگی را تکمیل کند».
هر زمان دوران شیردهی را تمام و کمال به پایان رساند، بهتر و نیکوتر است.
انتخاب زنی شیرده در صورت لزوم، از جمله حقوق فرزندان بر گردن والدین است. نباید زنی کافر، فاجر، احمق و بد رفتار او را شیر دهد، زیرا شیرش در عقل و میزان توجهش مؤثر خواهد بود.
به همین خاطر رسول الله ج به دشت بنی سعد برده شد که در آن صفا، پاکی، هوای تازه، آب و صحرا هست و او با زبانی فصیحتر از فصیحان عرب و سخنورترین فرد دنیا پرورش یافت.
بنابراین دشت و صحرا در اولین نسل، در تربیت فرزندان تأثیر به سزایی داشته است اما اکنون، الله خودش یاری رساند!
عایشه گوید: وقتی خبر خوشی به پیامبر اکرم ج میرسید و چهرهاش از برق شادی میدرخشید، به یاد ماه شب چهاردهم میافتادم و این سخن شاعر را به خاطر میآوردم که گفت:
وَإِذَا نَظَرْتَ إِلَى أَسِرَّةِ وَجْهِهِ
بَرِقَتْ كَبَرْقِ الْعَارِضِ الْـمُتَهَلِّلِ
«هنگامی که به زیباییهای صورتش نگریستی، بسان برق ابر درخشندهای، برق زد و درخشید».
دلیلش شیردهی خوب است. چهرهی رسول الله ج از قدرت، حکمت و زیبایی که الله به او عطا کرده بود، میدرخشید. تا آنجا که به ابوهریره گفته شد: آیا چهرهی رسول الله بسان شمشیر درخشان بود؟
او گفت: نه به الله، بلکه بسان خورشید میتابید.
انس گوید: قسم به ذاتی که جانم در دست اوست، هم به صورت رسول الله ج نگاه کردم و هم به ماه شب چهارده و صورت رسول الله ج را از ماه شب چهاردهم زیباتر یافتم.
علما از شیردهی زن احمق برحذر داشتهاند تا مبادا این حماقت را به کودک منتقل کند!
ابن کثیر در شرح حال قاضی شریح که یکی از باهوشترین و زیرکترین افراد دنیا بود، گوید: سه زن بر او وارد شدند، او نگاهی به آنان کرد و گفت:
این زن بیوه است.
این یکی پسری در شکم دارد.
اما این یکی را سگی شیر داده است!
به شریح گفتند: چگونه دانستی؟
گفت: زن حامله را از صدای ضعیفش شناختم، بیوه زن را به خاطر نگاه کردن به مردان شناختم و از لرزش دست سومین زن دانستم که شیر سگ خورده است.
درستی سخنان را از زنان جویا شدند و آنان همانگونه بودند که او گفته بود.
٤- از دیگر حقوق والدین نسبت به فرزندان: الگو بودن است. آنان باید الگویی برای فرزندانشان باشند، زیرا کودک همیشه از پدرش تقلید میکند. پسر از پدر و دختر از مادرش تقلید میکند.
وَيَنْشَأُ نَاشِئُ الْفِتْيَانِ مِنَّا
عَلَى مَا كَانَ عَوَّدَهُ أَبُوهُ
«نوجوانان ما بر آنچه پدرش او را عادت داده است، پرورش مییابد».
چگونه به او میگوید: راستگو باش حال آن که خود دروغ میگوید!
چرا که عملش، عملی زشت است و سخنش سخنی زیباست:
﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٤٤﴾[البقرة: ٤٤].
«آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خود را فراموش میکنید، با اینکه شما کتاب [الله] را میخوانید؟ آیا [هیچ] نمیاندیشید؟»
به پسر میگوییم: در مسجد نماز بخوان ولی او نمیبیند که ما در مسجد نماز بخوانیم.
این ظلم به عقل، ظلم به علم، ظلم به تربیت و ظلم به احساسات است.
به فرزند میگوییم: از کسی غیبت مکن. در مورد ناموس مردم از الله بترس سپس خودمان با سخنانی چون چاقوی برنده، به جان ناموس مردم میافتیم.
ای نیکوکاران، ای برگزیدگان، الگو بودن مسألهی بسیار مهمی است، زیرا تو در روز قیامت نسبت به فرزندانت جوابگو هستی.
آیا آنان را به کار نیک فراخواندی؟ آیا آنان را از کار زشت بازداشتی؟ آیا به سخنانی که میگویی، عمل کردی؟یا این که فقط حرف بود بدون عمل.
ابوبکر س همانگونه که در ترمذی آمده است، گوید: ای مردم! شما این آیه را میخوانید و اما به درستی بدان عمل نمیکنید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيۡكُمۡ أَنفُسَكُمۡۖ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَيۡتُمۡۚ﴾[المائدة: ١٠٥].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خودتان بپردازید. هرگاه شما هدایت یافتید، آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمیرساند».
و من شنیدم که رسول الله ج فرمود:
«وقتی مردم منکر را ببینند و آن را تغیر ندهند به زودی الله همه را گرفتار عذاب میکند»[١١٥].
پس درست نیست که خودمان را اصلاح کنیم در حالی که فرزندانمان اصلاح نشوند.
شب و روز قرآن بخوانیم در حالی که فرزندانمان در قهوه خانهها و اماکن لهو و لعب هستند.
خودمان کتابهای علمی راهنما را مطالعه کنیم در حالی که فرزندانمان مجلههای مبتذل با سخنان پوچ و بیهوده را مطالعه کنند.
٥- از دیگر حقوق فرزندان که بر گردن والدین است: فرمان دادنشان به نماز خواندن در هفت سالگی و کتک زدنشان در ده سالگی و جدا کردن رختخوابشان است.
در مسند احمد، حدیثی با سندی صحیح آمده است که رسول الله ج فرمود:
«مُرُوا أَوْلادَكُمْ بِالصَّلاةِ، وَهُمْ أَبْنَاءُ سَبْعِ سِنِينَ، وَاضْرِبُوهُمْ عَلَيْهَا وَهُمْ أَبْنَاءُ عَشْرٍ، وَفَرِّقُوا بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ»[١١٦]. «فرزندان خود را در هفت سالگی به نماز امر کنید و در ده سالگی به خاطر آن، آنان را تنبیه کنید و بستر خواب فرزندانتان را از هم جدا نمایید».
وقتی فرزندت به سن هفت سالگی رسید، فقط به او گوشزد میکنی که نماز بخواند و او را تنبیه نمیکنی. به او میگویی: نماز بخوان، الله تو را هدایت کند. دستش را میگیری و راه مسجد را به او نشان میدهی.
وقتی ده ساله شد، در این زمینه با جدیت رفتار میکنی، اگر سر باز زد، برای نصیحتش او را کتک میزنی، کتکی که برای هدایت است و همانگونه که برای خودش خیر و خوبی را میخواهد، برای او نیز بخواهد.
عجب حکمتی دارد این دین! چه قدرتی! چه فراگیری و شمولیتی! چه عدالتی! حتی در رختخواب هم برای کودکان و نسل جدید برنامه دارد و میگوید: درست نیست که در یکجا و یک رختخواب با هم بخوابند، پس محل خوابشان را از هم جدا کنید. نه پسر در رختخواب دختر بخوابد و نه دختر در رختخواب پسر.
ایرادی ندارد که در یک اتاق بخوابند، به شرطی که در رختخوابهای مجزا باشند.
٦- از دیگر حقوق والدین نسبت به فرزندان: آموختن علم مفید و سودمند است. علمی که الله و رسول الله ج بدان سفارش نموده باشد.
علمی که از بالای هفت آسمان نازل شده باشد، نه علمی که بیارزش باشد، نه علم بیهودهای که از جانب دشمنان بشریت و انسانیت آمده باشد.
علمی که از معلم خیر و خوبی به ارث رسیده است.
آموزش نسل از بزرگترین خصلتهای واجب اسلامی است، چرا که اسلام، نادانی و درویشی را نمیپذیرد.
اما این که فرزندانمان را به این دلیل که علم آموختن امری ناپسند است و راهش دراز و دشوار است، از علم و دانش محروم سازیم، از بیارادگی و نداشتن حکمت است.
بله، اگر پسر و دختر جوان علمی بیاموزد که به وسیلهی آن دینش را استوار ساخته است و او را از زشتیها باز دارد، ایرادی ندارد که پس از آن به دنبال زندگی برود و در تمام زمینههای مباحی که بدان علاقمند است، مانند تجارت، زراعت و غیره مشغول به کار شود.
بنابراین آموختن علم نافع و کاشتن فضیلت و برتری در قلبش واجب و ضروری است.
به همین خاطر رسول الله ج همواره به این مطلب اهمیت میداد. ابن عباس ب که نوجوانی ده ساله بود، شبی از شبها پس از نماز عشا نزد رسول الله ج میآید. پیامبر نیمهی شب برمیخیزد تا نماز بخواند و ابن عباس نیز برمیخیزد.
ابن عباس آب میآورد تا رسول الله ج با آن وضو بگیرد.
پیامبر ج نیز برایش چنین دعا میکند:
«اَللّهُمَّ فَقّهْهُ فِي الدِّينِ وَعَلّمْهُ التَّأْوِيلَ»[١١٧]. «بار اللها، فقیه در دین بگردانش، و تفسیر قرآن را بیاموزانش».
این دعا، از بزرگترین دعاهای مبارک در زندگی ابن عباس بود.
برای او دعا نکرد که در زمین قدرت یابد یا همواره سالم و تندرست باشد یا چیزی غیر از این.
بلکه برایش دعا کرد که فقیه، مقلم و تفهیم کننده باشد و الله تأویل و تفسیر کتابش را به او بیاموزاند.
به همین جهت رسول الله ج در حدیثی که شیخین از معاویه س روایت میکنند، میفرماید:
«مَنْ يُرِدِ اللهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ»[١١٨]. «الله خیر هرکس را که بخواهد او را در دین فقیه و فهمیده میکند».
پس علم مفید و سودمند را به فرزندانتان بیاموزید، چرا که هر علمی مفید و منفعت رسان نیست.
الله، علم و دانش را در قرآن به دو دسته تقسیم میکند:
١- علم مفید.
٢- علم غیر مفید.
از جمله علم زیانبار، فرمایش الله دربارهی سحر و جادو است:
﴿فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ﴾[البقرة: ١٠٢].
«و[لی] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که به وسیلهی آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند. هرچند بدون فرمان الله نمیتوانستند به وسیلهی آن به احدی زیان برسانند».
الله ﻷ دربارهی یکی از کسانی که علم آموخته بود ولی هیچ منفعتی به او نرسانده بود – باعورا، حبر یهودی – میفرماید:
﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱلَّذِيٓ ءَاتَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ١٧٥ وَلَوۡ شِئۡنَالَرَفَعۡنَٰهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُۥٓ أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُۚ فَمَثَلُهُۥ كَمَثَلِ ٱلۡكَلۡبِ إِن تَحۡمِلۡ عَلَيۡهِ يَلۡهَثۡ أَوۡ تَتۡرُكۡهُ يَلۡهَثۚ ذَّٰلِكَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَاۚ فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ١٧٦﴾[الأعراف: ١٧٥-١٧٦].
«و برای آنان بخوان خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم که از آن عاری گشت آنگاه شیطان، او را دنبال کرد و از گمراهان شد. و اگر میخواستیم، قدر او را به وسیلهی آن [آیات] بالا میبردیم، امّا او به زمین [دنیا] گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حملهور شوی زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآوَرَد. این، مَثَل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند».
الله دربارهی بنی اسراییل – که علم و دانش آموخته بودند ولی از آن هیچ بهره و استفادهای نبردند و هیچ تأثیری در اعتقادات، عبادت و رفتارشان نداشت – میفرماید:
﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ يَحۡمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢاۚ﴾[الجمعة: ٥].
«مَثَل کسانی که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلّف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند، همچون مَثَلِ خری است که کتابهایی را بر پشت میکشد».
الله متعال دربارهی آنان میفرماید:
﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٣﴾[المائدة: ١٣].
«پس به [سزای] پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم. [به طوری که] کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند، و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشی سپردند و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه میشوی، مگر [شماری] اندک از ایشان [که خیانتکار نیستند]. پس، از آنان در گذر و چشم پوشی کن که الله نیکوکاران را دوست میدارد».
علم نافع و مفید علمی است که خشیت و ترس الهی را در قلب به ارمغان آورد.
علم نافع، علمی است که کودک را با محبت مسجد، قرآن و علم و دانش رشد دهد.
همان است که جوان را عبادتگزار، با تقوای و با خشیت میگرداند:
﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: ٢٨].
«از بندگان الله تنها دانایانند که از او میترسند».
رسول الله ج میفرمود:
«الًّهُمَّ إِنّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمِ لَا يَنْفَعُ»[١١٩]. «پروردگارا، از علمی که سود ندارد به تو پناه میآورم».
به همین خاطر پیامبر اکرم ج مردم را بر علم نافعی که خواستهی الله سبحان است، تربیت میکند.
٧- از دیگر حقوق والدین نسبت به فرزندان: همنشینی با آنان و کاشتن فضیلت و اعتماد به نفس در آنها است. تا دارای عزم، اراده و همت ضعیف و عزت نفس پایین نباشند.
بسیاری از والدین در این زمینه اشتباه میکنند و فرزند را با شلاق سنگدلی و خشونت تربیت کنند و فرزند شخصی بیاراده، ضعیف و بدون هیچ منزلت و جایگاهی بار میآید.
او شخصی سست اراده است که نه سخنی دارد، نه حقی و نه نظر و پیشنهادی.
این خشونت بدون شک چیزی جز خشونت به ارمغان نمیآورد.
به همین خاطر الله ﻷ پیامبرش را به حکمت و ملایمت توصیف نموده است و میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ﴾[آل عمران: ١٥٩].
«پس به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پُر مهر] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند».
همچنین میفرماید:
﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤﴾[القلم: ٤].
«و راستی که تو را خویی والاست».
هنگامی که این تربیت خشن در بسیاری از خانهها رواج یافت، فرزندان به دو گروه تقسیم شدهاند:
یا نسبت به پدر نافرمان شد و با او به مخالفت و انکار میپردازد.
یا کودکی خوار، آرام و ترسو بار میآید که عاری از هرگونه مقام، منزلت، شجاعت و ارادهایست.
این اشتباهی است که بسیاری از والدین در دام آن گرفتار شدهاند.
در طبرانی آمده است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله، من فرزندم را تربیت کردم، شبها بیدار ماندم تا او بخوابد، تشنگی کشیدم تا او سیراب شود، گرسنه ماندم تا او سیر شود و وقتی بزرگ شد، حقم را پایمال کرد!
رسول الله ج فرمود:
«وَهَلْ قُلتَ فِي ذَلِكَ شِعْرًا». «آیا دربارهاش شعری سرودهای؟».
آن مرد میگریست و میگفت: بله یا رسول الله، چنین سرودهام:
غَذَوْتُكَ مَوْلُودًا وَعُلْتُكَ يَافِعًا
تُعَلُّ بِمَا اُدْنِي إلَیْكَ وَتُنْهَلُ
إِذَا لَيْلَةٌ نَابَتْكَ بِالسُّقْمِ لَمْ أَبِتْ
لِشَكْوَاكَ إِلّاَ سَاهِرًا أَتَمَلْمَلُ
كَأَنِّي أَنَا الْـمَلْدُوغُ دُونَكَ بِاللَّذِي
لُدِغْتَ بِهِ دُونِي فَعَيْنَايَ تَهْمَلُ
فَلَمَّا بَلَغْتَ السِّنَّ وَالْغَايَةَ الَّتِي
إِلَيْهَا بَدَی مَا فِيكَ كُنْتُ أُؤَمِّلُ
جَعَلْتَ جَزَائِي غِلْظَةً
كَأَنَّكَ أَنْتَ الْـمُنْعِمُ الْـمُتَفَضَّلُ
«وقتی نوزاد بودی به تو غذا دادم، وقتی نوجوان بودی هزینهات را دادم، هرچه به تو میدادم خرج و مصرف میکردی، اگر یک شب بیماری بر تو فشار میآورد نمیخوابیدم و مرتب شکایت و بی قراری میکردم، گویی من به جای تو گزیده شدم، همان گزیدنی که تو به جای من شدی و چشمانم غرق در اشک میشود، وقتی به سن و جایی رسیدی که آنچه در تو امید داشتم کمکم ظاهر میشد، پاداشم را با درشتی و تندی دادی، گویی تو صاحب نعمت و فضل هستی».
اما آیا این پدر هم نسبت به پدر و مادرش نافرمان بوده است و پاداش از جنس عمل بوده است؟!
٨- از دیگر حقوق فرزندان که برگردن والدین است، دور کردنشان از همنشینان بد و افراد فاسد میشد.
الله متعال دربارهی همنشینان صالح میفرماید:
﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ٦٧﴾[الزخرف: ٦٧].
«در آن روز، یاران – جز پرهیزگاران – بعضی دشمن بعضی دیگرند».
هرگونه رفاقت، همنشینی، ارتباط و دوستیای قطع میشود و از بین میرود جز ارتباط کسانی که الله و سرای آخرت را میخواند.
ابن عمر ب گوید:
«به الله سوگند اگر تمام روز را روزه بگیرم و افطار نکنم، تمام شب را به قیام بپردازم و اصلاً نخوابم و تمام اموالم را در راه الله انفاق نمایم و به گونهای به ملاقات پروردگار بروم که اهل طاعت را دوست نداشته باشم و با اهل معصیت دشمنی ننمایم میترسم که الله مرا به آتش افکند».
به همین خاطر شافعی در نهایت فروتنی دربارهی خود چنین میگوید:
أُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَلَسْتُ مِنْهُمْ
لَعَلِّي أَنْ أَنْالَ بِهِمْ شَفَاعَةْ
دوستدار صالحانم گرچه از آنان نِیَم چون شفاعت دارم از آنها امید و انتظار ولی به الله قسم که او یکی از آنهاست.
امام احمد در جوابش چنین میگوید:
تُحِبُّ الصَّالِـحِينَ وَأَنْتَ مِنْهُمْ
وَمِنْكُمْ قَدْ تَنَاوَلْنَا الشَّفَاعَةْ
«صالحان و نیکوکاران را دوست داری و تو خود از جملهی آنان هستی و شاید شفاعت شما به ما هم برسد».
زیرا او قریشی و هاشمی است.
در حدیثی که بخاری روایت کرده است، چنین آمده است:
«اَلْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ». «انسان با کسیکه دوست دارد، محشور میگردد».
بنابراین اگر صالحان را دوست بداری و کارهای آنان را انجام بدهی، همراه آنان محشور میشوی و عکس این مطلب نیز درست است.
شافعی در ادامهی سخنانش گوید:
وَأَكْرَهُ مَنْ تِجَارَتُهُ الْـمَعَاصِي
وَإِنْ كُنَّا سَوَاءً فِي الْبِضَاعَةْ
باگنهکاران ندارم هیچ حب و دوستی گرچه کالای من و آنها خطای بیشمار گوید: حتی اگر فردی گناهکار و عصیانگر باشم، اما با این وجود از افراد عصیانگر و گناهکار بیزارم و با آنان همنشینی نمیکنم.
دیگری گوید:
عَنِ الْـمَرْءِ لَاتَسْأَلْ وَسَلْ عَنْ قَرِينِهِ
فَكُلُّ قَرِينٍ بِالْـمُقَارِنِ يَقْتَدِي
«دربارهی خود شخص پرس و جو مکن بلکه احوال نزدیکانش را جویا شو، چرا که همنشینان به یکدیگر اقتدا میکنند».
چگونه ممکن است که شخصی صالح باشد در حالی که با دوستان ناباب رفاقت میکند؟
اهل علم گویند: آیا چیزی جز همنشینان بد، حال و روز ابوطالب را خراب کرد؟
رسول الله ج خواست کلمهی لا اله الا الله را به او تلقین کند، پس فرمود: «ای عمو جان، لا اله الا الله بگو تا با این کلمه نزد الله حجت بیاورم»[١٢٠] متفق علیه.
او خواست این عبارت را بر زبان آورد تا از عذاب نجات یابد. اما به او گفته شد از دین پدر و پدر بزرگانت دست میکشی!
این همنشین بد آمد و او را در آتشی که زبانه میکشد، انداخت و او نیز به خاطر همنشینی با دوستان ناباب، مشرک و کافر مرد.
دوستان ناباب امروزه در همهجا هستند و از بیماریِ «گری» مسریترند.
نزد خردمندان، «گری» به فرد سالم سرایت میکند ولی تا به حال نشنیدهایم که سلامتی به فرد مبتلا به «گری» سرایت کند.
وظیفهی والدین این است که فرزندانشان را از دوستان ناباب بازدارند.
٩- از جمله وظایف والدین نسبت به فرزندانشان: پر کردن اوقات فراغتشان است.
الله سبحان میفرماید:
﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ١١٥ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡكَرِيمِ١١٦﴾[المؤمنون: ١١٥-١١٦].
«آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما بهسوی ما بازگردانیده نمیشوید؟ پس والاست الله، فرمانروای بر حق، الله جز او نیست. [اوست] پروردگار عرش گرانمایه».
بسیاری از فرزندان از بیکاری شاکی هستند. میبینی که در تعطیلات تابستانی میگوید: من اوقات فراغت و بیکاری زیادی دارم.
سبحان الله! مسلمان باشی و اوقات فراغت داشته باشی؟
دانش آموز و طالب علم و دانش باشی و وقت بیکاری داشته باشی؟
مگر تو از امت جاویدانی نیستی که هرگز بیکاری و هدر دادن وقت را نشناخته است؟
چگونه بیکار هستی در حالی که امانت، مسئولیت و وظیفهی سنگینی بر عهده داری؟
در صحیح بخاری از رسول الله ج آمده است که فرمود:
«نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ الصِّحَّةُ وَالْفَرَاغُ»[١٢١]. «دربارهی دو نعمت، بسیاری از مردم، دچار ضرر و زیان میشوند «از آنها بهره برداری نمیکنند» یکی صحت و دیگری، فراغت است».
از وقتی که نسل ما وقت فراغت پیدا کرده است، نسل منحرفی پرورش یافته است که نه رسالت را حمل میکند و نه مبدا و نه مسئولیت.
آیا سلف صالح اوقات فراغت و بیکاری داشتند؟
ابن عقیل، دانشمند بزرگ و مشهوری است که کتاب «الفنون» را در هفتصد جلد تألیف کرده است و این کتاب در کتابخانهی بُن آلمان نگهداری میشود!
آوردهاند که او از شدت استفاده و بهره بردن از اوقاتش، وقتی برای خواب به رختخواب میرفت، چیزهایی را که قبل از خواب به ذهنش خطور میکرد، مینوشت و وقتی بیدار میشد، همان کارها را انجام میداد.
او با استفاده از این اوقات بیکاری و زمان با ارزش، کتابی با هفتصد جلد تألیف نمود!
ابن رجب، نویسندهی طبقات الحنابله، از او نقل میکند که گفته است: شاید گاهی اوقات شیرینی میخوردم و نان نمیخوردم چون تفاوت زمانی میان آنها به اندازهی خواندن پنجاه آیه است!
نَرُوحُ وَنَغْدُو لِحَاجَاتِنَا
وَحَاجَةُ مَنْ عَاشَ لَا تَنْقَضِـي
تَمُوتُ مَعَ الْـمَرْءِ حَاجَاتُهُ
وَتَبْقَی لَهُ حَاجَةٌ مَا بَقِي
«به خاطر نیازها و حاجاتمان همچنان در رفت و آمدیم، حال آن که حاجت و نیاز کسیکه زندگی میکند، پایان ناپذیر است،
نیازهای انسان همراه با مرگش، میمیرد و تا زمانی که زنده است نیاز برایش باقی میماند».
دایل کارنگی آمریکایی در کتاب «دَعِ القَلَقَ وَابْدَأ الحَیَاةَ» «نگرانی را بگذار و زندگی را شروع کن». دربارهی آمریکاییها میگوید: آنان بیکاری را نمیشناسند.
ما باور کردیم در حالی که او دروغ میگوید!
زیرا کارخانههای آنان وقت هدر ندادهاند و آزمایشگاههای آنان کار میکند اما این در دنیاست:
﴿يَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ٧﴾[الروم: ٧].
«از زندگی دنیا، ظاهری را میشناسند، و حال آنکه از آخرت غافلند».
درس میخوانند، تولید میکنند، پیشرفت میکنند، خدمت میکنند و کار و تلاش مینمایند، ولی بیشتر جوانان مسلمان را میبینی که از بیکاری و فراغت مینالند، جز کسانی که الله به آنان رحم کرده است به ویژه در تعطیلات تابستانی!
کسی هم که در میانشان سعی و تلاش میکند، بنا به ادعایش به علاقمندیهایش میپردازد.
ما هیچ علاقمندی جز حفظ نماز، زیستن با قرآن و کتابهای علمی مفید نداریم. علاقمندی ما این است که به ملتها بگوییم:
نَحْنُ الَّذِينَ اسْتَيقَظَتْ بِأَذَانِهِمْ
دُنْيَا الْخَلِيقَةِ مِنْ تَهَاوِيلِ الْكَرَى
نَحْنُ الَّذِينَ بَاعَ الْحَيَاةَ رَخِيصَةً
وَرَأَی رِضَاكَ أَعَزَّ شَيْءٍ فَاشْتَرَى
وَمِنَ الَّذِينَ دُكُّوا بِعَزْمِ أَكُفِّهِمْ
بَابَ الْـمَدِينَةِ يَوْمَ غَزْوَةِ خَيْبَرا
«ما کسانی هستیم که مخلوقات هستی با اذانشان از چرت و خواب آلودگی زیبایشان بیدار گشتند، ما هستیم که دنیا را ارزان فروختیم و رضایت و خشنودی تو را گرامیترین چیز دیده و خریدیم، از کسانی که با ارادهی دستهایشان، درِ خیبر را در روز غزوهی خیبر با خاک یکسان و هموار کردند».
ما هنگامی به جمع آوری کلکسیون تمبر پرداختیم که راه مسجد را رها نمودیم.
زمانی به دنبال کفتر بازی و خروس بازی رفتیم که نشستن در حلقههای علم و دانش را ترک کردیم.
١٠- از جمله حقوق فرزندان که بر عهدهی والدین است: شناخت خواستهها و علاقمندیهای فرزند و رشتهی علمی و شغلی است که او را در حرکت در مسیری که دوست دارد، یاری رسانند، چرا که هرکس به درد کاری میخورد که برایش آفریده شده باشد «هر کسی را بَهر کاری ساختند». ابن قیم این عبارت را در کتابش «تحفة المودود في أحکام المولود» ذکر کرده است.
او گفته است: جوان را به کاری که با طبیعت و سرشت و علاقهاش مخالفت دارد، مجبور مکن.
پس تو ای پدر، او را مجبور به ادامهی تحصیل در تخصصی که دوست ندارد، مکن. یا پس از این که فردی عاقل و بالغ شد و مسیر آیندهاش را – در صورتی که به رضایت الله منافاتی نداشت – انتخاب نمود، مجبور به پیروی از راه و روشی که خودت میخواهی، مکن.
این روشی بود که رسول الله ج با یارانش در پیش گرفت، پیامبر ج هرکدام از آنها را در جایگاه مناسب خودشان قرار میداد. به عنوان مثال حسان بن ثابت را شاعری یافت، وقتی او به هجو کفار میپرداخت، به او میفرمود: «آنان را هجو کن، در حالی که جبرییل هم با تو است»[١٢٢] و از آن پس او شاعر اسلام و دعوت گشت.
او نزد ابی بن کعب، که قاری قرآن بود آمد و فرمود: «قاریترین شما ابی است»[١٢٣].
نزد زید بن ثابت رفت که در مورد میراث چیزهایی میدانست و این علم را به او آموخت و فرمود: «زید از همهی شما میراث را بهتر میداند»[١٢٤].
نزد خالد بن ولید آمد و او را مجاهدی نابغه، زیرک و فرمانده یافت پس شمشیر را به او داد و فرمود: «خالد بن ولید شمشیری از شمشیرهای الله است که الله آن را بر مشرکان کشیده است»[١٢٥].
اینها تخصصهایی است که باید به آن ایمان بیاوریم، در خانهها و جوامع خود تا فرزندانمان بر اساس رغبتها و علاقمندیهایشان – در صورتی که مطابق با خواست الله باشد – پرورش یابند.
اینها حقوقی بودند که خواستم در این چند صفحه به طور اختصار برای پدر و مادرها بیان کنم و از الله متعال مسألت دارم که آن را در میزان حسنات و نیکیهایم قرار دهد و به وسیلهی آن، منفعتی به مسلمانان برساند.
وصلی الله علیه نبینا محمد وعلی و آله وصحبه وسلم.
***
[١٠٤]- بخاری، حدیث ١٣٣٤، ١٣٣٥ و مسلم، حدیث ٦٧٠٩، ٦٧١١، ٦٧١٢.
[١٠٥]- ترمذی، حدیث ٢٧٤٨، ابویعلی در مسندش، حدیث ٣٦٢١٧ و ر .ک: المشکاة: شماره ١٧٥.
[١٠٦]- احمد، حدیث ٢٧٦٦، ترمذی، حدیث ٣٥٦٦ و ر.ک: المشکاة حدیث ٥٣٠٢.
[١٠٧]- ابن ابی شیبه در مصنف، حدیث ٢٨٧٧٢.
[١٠٨]- بخاری، حدیث ٤٩٧٠ و مسلم، حدیث ٣٥٩٠.
[١٠٩]- بخاری، حدیث ٢٧٥٨، ٥١٢٢ و مسلم، حدیث ٤٢٣٩، ٤٢٤٢.
[١١٠]- بخاری، حدیث ١٤١، ٣٢٠١، ٦٢٤١، ٧٢٣٠ و مسلم، حدیث ٣٤٨٨.
[١١١]- این حدیث قبلاً تخریج شده است.
[١١٢]- ر.ک: مجمع الزوائد، حدیث ١٢٨٥٦، جامع الأحادیث و المراسیل، حدیث ٥٣٢، فتح الکبیر، حدیث ٣١٥ و السلسلة الضعیفة، حدیث ٤٠٨.
[١١٣]- این حدیث را با این لفظ پیدا نکردم ولی حدیثی غیر از آن را در صحیح مسلم یافتم، حدیث ٥٥٦٠، ٥٥٦٤ و ابوداود، حدیث ٤٩٥٣، ٤٩٥٦.
[١١٤]- احمد، حدیث ٢١٣١٣، ابوداود، حدیث ٤٩٤٤، دارمی، حدیث ٢٦٩٣، ابن حبان، حدیث ٥٧٢٠ و ر.ک: المشکاة، حدیث ٤٧٦٨.
[١١٥]- احمد، حدیث ١، ١٧، ٣١، ابوداود، حدیث ٤٣٣٤، ٤٣٣٧، ترمذی، حدیث ٣١٥٦، ٢١٩٣، نسایی در الکبری، حدیث ١١٠٥، ابن ماجه، حدیث ٤٠٩١ و ر.ک: المشکاة، حدیث ٥١٤٣، ٥١٤٤.
[١١٦]- احمد، حدیث ٦٧٣٧، ابوداود، حدیث ٤٩٥، بیهقی، حدیث ٢٣٠٠ و ر.ک: المشکاة، حدیث ٥٧٢.
[١١٧]- قبلاً تخریج شده است.
[١١٨]- بخاری، حدیث ٧١، ٤٨، ٣، ٧١٤٨ و مسلم، حدیث ٢٣٤٥، ٤٩١٢.
[١١٩]- مسلم، حدیث ٤٨٥٦ و احمد، حدیث ١٨٩٤٧.
[١٢٠]- بخاری، حدیث ٣٧٩٧، ٤٥٥٧، ٤٦٥٤، ٦٥٣٣ و مسلم، حدیث ٩٧.
[١٢١]- بخاری، حدیث ٦٢٦٥ و احمد، حدیث ٢٣٤٤.
[١٢٢]- بخاری، حدیث ٣١٤٣، ٤٠٣٤، ٦٠١٠ و مسلم، حدیث ٦٣٤٠.
[١٢٣]- احمد، حدیث ١٣٧٠٠، ترمذی، حدیث ٣٩٥٢، ٣٩٥٣، نسایی در الکبری، حدیث ٨١٤٤، ابن ماجه، حدیث ١٥٨ و ر.ک: المشکاة، حدیث ٦١٢٠.
[١٢٤]- احمد، حدیث ١٣٧٠٠، ترمذی، حدیث ٣٩٥٢، ٣٩٥٣، نسایی در الکبری، حدیث ٨١٤٤، ابن ماجه، حدیث ١٥٨ و ر.ک: المشکاة، حدیث ٦١٢٠.
[١٢٥]- احمد، حدیث ٤٤، ابویعلی، حدیث ٧١٩٠، ر.ک: المشکاة، حدیث ٦٢٥٥ و صحیح آلبانی، حدیث ١٢٣٧.