خانه ای بر اساس تقوا

دفاع از زن

دفاع از زن

إن الحمد لله، نحمده ونستعینه ونستغفره ونستهدیه ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سیئات أعمالنا، من یهده الله فلا مضل له ومن یضلل فلا هادی له، وأشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدًا عبده ورسوله، صلی الله علیه وعلی آله وصحبه وسلم تسلیمًا کثیرًا.

الله   مردم را به تقوایش تذکر داده است و می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١[النساء: ١].

«ای مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید و از الله که به [نامِ] او از همدیگر درخواست می‌کنید پروا نمایید و زنهار از خویشاوندان مَبُرید، که الله همواره بر شما نگهبان است».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣[الحجرات: ١٣].

«ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد الله پرهیزگارترین شماست بی‌تردید، الله دانای آگاه است».

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٢١[الروم: ٢١].

«و از نشانه‌های او اینکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان‌ها آرام گیرید، و میان‌تان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که می‌اندیشیند قطعاً نشانه‌هایی است».

برخی از مفسران گفته‌اند:

«وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» «جفتش را [نیز] از او آفرید».

یعنی: حوا را از دنده‌ی آدم آفرید.

عده‌ی دیگری از مفسران گویند: بلکه هر زوجی در اصل از زوجی دیگر است:

﴿لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَاۖ[الأعراف: ١٨٩].

«تا بدان آرام گیرد».

یعنی: برخی در کنار برخی دیگر احساس آرامش کنند و الله همسران را آرامش نامیده است و آنان در دنیا و آخرت ستر و پوشش هستند.

رسول الله  ج به رحم و مهربانی نسبت به زن تشویق نموده است و از او دفاع کرده است. او بود که در روز عرفه اعتراف به حق و حقوقش را اعلام داشت و الله به او چهار دختر داد و به آنان عمری طولانی بخشید تا آنجا که پیامبر  ج آنان را به ازدواج درآورد و حتی برخی از آنان را دفن کرد و پیش از سفر ابتدا از آنان دیدن می‌کرد و پس از بازگشت از سفر نیز به خاطر علاقه و محبت‌شان ابتدا از آنان دیدن می‌کرد.

رسول اکرم  ج در حدیث صحیحی می‌فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلَعٍ»[١٤١]. «زن از دنده‌ آفریده شده است».

ابن عباس گفته است: از دنده‌ی آدم.

احمد و ترمذی از عایشه  ل روایت کرده‌اند که رسول الله فرمود:

«إِنَّ النِّسَاءَ شَقَائِقُ الرِّجَالِ»[١٤٢]. «زنان با مردان همسانند».

این حدیثی حسن است.

بدین معنا که: زن نیمه‌ی مکمل مرد است و نیمی از جامعه را تشکیل می‌دهد و رسالت را در میان هم جنسانش باید ادا کند.

زن نزد ما، مادر، همسر، خواهر، دختر، معلم، مربی و دعوتگر است. الله سبحان که در میان بندگانش، برتری را به عمر صالح می‌دهد، می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ...[الأحزاب: ٣٥].

«مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان...».

و به همین ترتیب تا آخر آیه به ذکر دیگر کارهای خیر و اعمال نیکو می‌پردازد.

الله سبحان در سوره‌ی آل عمران، آنجایی که به بیان دعوتگران، مجاهدان و مهاجران می‌پردازد، می‌فرماید:

﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ[آل عمران: ١٩٥].

«پس، پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود که:] من عملِ هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرید، تباه نمی‌کنم».

می‌فرماید:

﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ[التوبة: ٧١].

«و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند».

گروهی، حزب مردان و زنان مؤمن هستند و گروهی دیگر، حزب مردان و زنان منافق هستند، زنان و مردان مسلمان پرچم و علامتی دارند و زنان و مردان منافق نیز پرچمی دارند.

رسول الله  ج فرموده است:

«وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرَا فَإِنَّمَا هُنَّ عَوَانٌ عِنْدَكُمْ»[١٤٣]. «خوبی به زنان را به خود توصیه کنید، زیرا آنها نزد شما اسیرند».

شارحان کلمات غریب و نا آشنا گویند: عوان یعنی اسیر.

زن بسان اسیری است و مسلمان باید نسبت به او مهربان باشد، از او تقدیر نماید و به او احترام بگذارد.

در حدیث صحیح دیگری که نزد ابوداود و دیگران، آمده است پیامبر  ج فرمود:

«خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وِأَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلي»[١٤٤]. «بهترین شما کسی است که برای اهل و عیال خود بهتر از دیگران باشد. و من از همه‌ی شما برای اهل و عیال خود بهترم».

خوش رفتارترین شخص نسبت به خانواده‌اش، محمد  ج بود. به عایشه  ل گفتند: رفتار پیامبر وقتی نزد شما می‌آمد، چگونه بود؟ او گفت: همواره خنده‌ور و لبخند بر لب وارد می‌شد. با وجود مشکلاتی که برای امت پیش می‌آمد و رویدادها و اموری که در ذهنش بود که اگر بر بسیاری از انسان‌ها عرضه می‌کردند، خارج از تحمل و طاقت‌شان می‌بود.

در کتاب بخاری در باب ادب آمده است که زید بن ثابت گفت: شوخی و مزاح با خانواده و وقار و متانت خارج از خانه لازم است. عده‌ای از مردم کاملاً عکس این مطلب عمل می‌کنند، با دوستان و همکاران‌شان با شوخی و خنده برخورد می‌کند و در خانه با خانواده عبوس و ترشرو هستند.

یکی از شاعران مسلمان چنین سروده است:

سَلَامٌ أَيُّهَا الْأُمِّ الْحَنُونُ
وَيَا أُمَّ الرِّجَالِ الشَّجُونُ
فَأَنْتَ وَلُودَةَ الْأَبْطَالِ نَحْمِي
عِفَافَكِ بِالْجَمَاجِمِ لَايَهُونُ

«سلام بر تو ای مادر مهربان، ای مادر مردان پر هم و غم، تو هستی که قهرمانان را به دنیا می‌آوری و ما با جان و دل از عفت و پاکدامنیت حمایت می‌کنیم و نمی‌گذاریم به آن اهانت شود».

سخنوری معاصر در دفاع از زن در برابر تمدن دروغین چنین گفته است:

أَخْرَجُوهَا مِنَ الْعِفَافِ إِلَى السُّوقِ
وَشَقُّوا جِلْبَاَبَهَا بِالْـمَخَاصِر
جَعَلُوهَا بِالْـمَجَلَّاتِ رَمْزاً
لِلْهَرَاءِ الْـمَفْضُوحِ بِكَفِّ فَاجِر
وَادَّعَوْا أَنَّهُمْ بِهَا قَدْ حَرَّرُوا
وَقَدْ مَزَّقُوا الْحَيَاةَ بِالْـخَنَاجِر

«او را از عفت و پاکدامنی به بازارها برده‌اند و با چوبدستی‌ها، لباس و جلبابش را پاره کردند، تصویرش را با دستی فاجرانه، به عنوان نشانه و علامتی از یاوه‌گویی و رسوایی بر جلد مجله قرار داده‌اند، و ادعا می‌کنند که با این کار، نسل‌شان را آزاد کرده‌اند حال آنکه شرم و حیا را با خنجری تکه تکه کرده‌اند».

یکی از خردمندان بر پادشاهی وارد شد. دختر پادشاه را دید که کنارش نشسته است. پادشاه گفت: شنیده‌ام که مردم می‌گویند: دختران دور را نزدیک و نزدیک را دور و صله‌ی رحم را قطع می‌کنند. مرد خردمند گفت: نه جناب پادشاه، به الله قسم آنان گل‌های خوشبوی دل هستند، مردان را آورده‌اند، قهرمانان را زاییده‌اند، آنان مراوریدهای کمیاب و لباس‌های خزین محافظت شده و مصونند، از بیمار نگهداری می‌کنند و از شخص مرده یاد می‌کنند، با فرزندان مهربان و خدمتگزار پدربزرگ‌ها مادربزرگ‌ها هستند، مانع از آتش می‌شوند و گنجینه‌های ارزشمندی هستند.

رسول الله  ج فرمود:

«مَنْ عَالَ جَارِيَتَيْنِ فَرَبَّاهُمَا وَأحْسَنَ إِلَيْهِنَّ وَزَوَّجَهُنَّ كُنَّ لَهُ حِجَابًا مِنَ النَّارِ»[١٤٥]. «کسی که سرپرستی دو دختر را به دوش گیرد پس آن دو را تربیت کند، به آن دو نیکی کند و آن دو را عروس کند آنان حجاب و مانعی از آتش برای او هستند».

با تربیت دختر بر آموزش‌ها و تعالیم کتاب الله و سنت در خانه، حجاب و مانعی از آتش می‌گردد.

ابو طیب متنبی در مورد خواهر سیف الدوله، چنین مرثیه سرایی می‌کند:

وَلَوْ كَانَ النِّسَاءُ كَمَنْ عَرَفْنَا
لَفُضِّلَتِ النِّسَاءُ عَلَى الرِّجَالِ
وَمَا التَّأْنِيثُ لِاسْمِ الشَّمْسِ عَيْبٌ
وَلَا التَّذْكِيرُ فَخْرٌ لِلْهِلَالِ

«اگر زنان همچون زنانی باشند که ما می‌شناسیم، پس زنان بر مردان برتری دارند،

مؤنث بودن برای خورشید عیب نیست و مذکر بودن مایه‌ی افتخار هلال ماه نمی‌باشد».

گوید: ای سیف الدوله، اگر زنان بسان خواهر تو باشد، زنان بر مردان برتری دارند، در میان مردان کسانی هستند که برابر با ناخن یک زن هم نیستند و در میان زنان کسانی هستند که به هزار مرد، برابرند.

چرا ما به زن اهمیت می‌دهیم؟

چرا از زن دفاع می‌کنیم؟ زیرا زن مظلوم واقع شده است، در جامعه‌ی جاهلیت بت‌پرست مشرک، در شبه جزیره‌ی عربستان مورد ظلم و ستم قرار گرفته است. او را از ارثیه، رای و نظر محروم ساختند و او را از حمل مبادی و اصول بازداشته‌اند، او را دست کم گرفته‌اند، بسان تمدن غربی و فرهنگ مادیگری با او رفتار کرده‌اند.

این چه مصیبتی است که در جاهلیت بر سر زن آمد؟ فاجعه‌ای ناگوار که فقط الله از آن باخبر است.

او از حالت کفر و شرکی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم، رنج می‌برد، آنجا که پس از جنگ جهانی اول، زن را آوردند تا تانک و هواپیما را براند، اسلحه به دست بگیرد، کلاشینکوف حمل کند، با جنگجویان بجنگد، در میدان نبرد، مبارزه کند و پلیس عبور و مرور باشد.

به الله قسم اینها اموری هستند که بیانگر قدرنشناسی از زن و ندانستن ارزش و منزلتش در بزرگ‌ترین چیزی که دارد، یعنی عفت، حیا و پاکدامنی می‌باشد.

برخی از پدران نیز به زن ظلم می‌کنند، زیرا بسیاری از آنان ارزش و مقام زن را نمی‌دانند، از او مشورت نمی‌خواهند و برای نظرش ارزشی قایل نیستند. عده‌ای هم در ازدواج دخترشان سنگ انداز‌ی می‌کنند، وقتی شخصی مناسب خواستگاری می‌کند، بنا به نظر خود نه نظر دخترش او را رد می‌کند و حتی دخترش را از آن مطلع نمی‌کند تا آنجا که دختر در خانه می‌ماند و با بدبختی و تأسف زندگی می‌کند.

زن از جانب برخی از شوهران نیز مورد ظلم و ستم قرار می‌گیرد. او با زن به عنوان چهارپایی که در خانه است، رفتار می‌کند، نه احترامی، نه رحمی، نه گوش فرادادن به نظرش و نه بحث و گفتگو به شیوه‌ی نیکو، نه حقوقی! زن در نظر او از صنف دیگری است که با بی‌ادبی و خشونت با او رفتار می‌نماید.

الله   از زن دفاع می‌کند، زیرا زن جزو مسلمانان و مؤمنان است، الله سبحان می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۗ[الحج: ٣٨].

«قطعاً الله از کسانی که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند».

رسول الله  ج از زن دفاع نمود، زمانی که حقوق زن را ادا کرد و در بسیاری از مناسب‌ها حقوق بسیاری را برایش در نظر گرفت، ولی از وقتی که جامعه، نسبت به فقه دین و کتاب و سنت ناآگاه و بی‌خبر مانده است، مسایلی در آن اتفاق است که حتی خردمندان نیز از آن به شگفتی آمده‌اند، به عنوان مثال:

وقتی در مجلسی، ذکر زن به میان می‌آید، می‌گوید: «معذرت می‌خواهم، زن!» این نادان احمق گمان می‌کند که با گفتن کلمه‌ی زن، گوش‌ها یا مجلس را نجس کرده است. او می‌گوید: «الله شما را از گناه به دور دارد!» این عبارتی نادرست است و حرام است که کسی چنین بگوید که کسانی که در مجلس حاضر می‌شوند و آن را می‌شنوند، باید به شدت آن را انکار نمایند.

از دیگر موارد این است که گروهی داشتن کنیه با نام دختر یا زن را موجب تحقیر و اهانت می‌دانند و حاضر نیست که او را «ابوفاطمه» یا «ابواسما» یا «ابو خدیجه» صدا بزنی و این اشتباه است، خیلی از افراد صالح و قهرمانان میدان‌های جنگ، نام دختران‌شان را کنیه قرار داده بودند.

بسیاری از سلف صالح، رسول الله  ج را با نام و کنیه‌ی «ابوزهرا» صدا می‌زدند، یعنی فاطمه‌ی بتول، دختر رسول الله  ج که محمد اقبال، شاعر پاکستانی در وصفش چنین گوید:

هِيَ بِنْتُ مَنْ؟ هِيَ أُمُّ مَنْ؟ هِيَ زَوْجُ مَنْ؟
مَنْ ذَا يُسَاوِي فِي الْأَنَامِ عُلَاهَا
أَمَّا أَبُوهَا فَهْوَ أَشْرَفِ مُرْسَلٍ
جِبْرِيلُ بِالتَّوْحِيدِ قَدْ رَبَّاهَا
وَعَلِىٌّ زَوْجُهَا لَاتَسَلْ عَنْهُ سِوَی
سَيْفًا غَدًا بِيَمِينِهِ تَيَّاهَا

«او دختر کیست: مادر کیست؟ همسر کیست؟ کیست که در مخلوقات از او والاتر باشد؟

پدرش اشرف فرستادگان است، که جبرییل او را بر اساس توحید و یکتاپرستی تربیت نمود، از همسرش علی نیز چیزی جز شمشیرش که با دست راست آن را می‌گرداند، مپرس».

شوقی گوید:

أَبَا الزَّهْرَاءِ قَدْ جَاوَزْتُ حَدِّي
بِمَدْحِكَ غَيْرَ أَنَّ لِي أَسَاءُ

«ای پدر زهرا، من با جرأت دادن به خود و مدح کردنت از حدم تجاوز کردم، ولی این یک بی‌ادبی از طرف من است».

خردمندان عرب به خاطر شرف و افتخار خود و عفت و شرافت و احترام مادرشان، به او نسبت داده می‌شدند.

جریر شاعر گوید:

فَمَا كَعْبُ بْنُ مَامَةَ وَابْنُ سُعْدَی
بِأَشرَفَ مِنْكَ يَا عُمَرُ الْجَوَادَا
تَعَوَّدْ صَالِحَ الْأَخْلَاقِ إِنِّي
رَأَيْتُ الْـمَرْءَ يَلْزَمُ مَا اسْتَعَادَا
عَلَيْكُم ذَا النَّدَی عُمَرَ بْنَ لَيْلِي
كَرِيمُ الْـمَالِ قَدْ سَبَقَ الْجَوَادَا

«ای عمر بخشنده، کعب بن مامه و ابن سُعدی از تو بخشنده‌تر نیستند،

اخلاق خوب چنین بوده است که من دیده‌ام که باید شخص آنچه می‌خواهد پس بگیرد بپردازد، مثل بخشنده، عمر بن لیلی باشید، بخشنده‌ی مال که از بخشندگان سبقت گرفته است».

عمر بن لیلی همان عمر بن عبدالعزیز است، او از این که او را عمر بن لیلی صدا می‌زدند، خوشحال می‌شد.

عثمان  س نیز هنگامی که او را در مجالس ابن اروی، می‌خواندند، شادمان می‌گشت.

نابغه‌ی ذبیانی بر نعمان بن منذر وارد شد و او را در برابر مردم ستایش نمود و او و حکومتش را در میان بنی منذر که پادشاهان عرب بودند، مدح نمود و گفت:

وَلَا عَيْبَ فِيهِمْ غَيْرَ أَنَّ سُيُوفَهُمْ
بِهِنَّ فُلُولٌ مِنْ قِرَاعِ الْكَتَائِبِ
تُوُرِّثْنَ مِنْ أَزْمَانِ يَوْمِ حَلِيمَةٍ
إِلَى الْيَوْمِ قَدْ جُرِّبْنَ كُلَّ التَّجَارِبِ

«عیبی در ایشان نیست جز اینکه شمشیرهاى‌شان از کوبیدن گروه‌های جنگی کند است، از روزگار حلیمه به ارث رسیده‌اند و تا به امروز تمام تجارب با آنها انجام گرفته است».

او گوید: از دوران مادربزرگ‌تان حلیمه، خون دشمنان‌تان از شمشیران‌تان می‌چکد! او خوشحال شد و به وی جایزه داد.

کنیه‌ی قطری بن فجاءه، ابونعامه بود، نام دخترش، گفته شده است: نام اسبش بوده است و درست این است که نام دخترش بوده است. وقتی جنگ به اوج خود می‌رسید، کلاه خودش را از سر برمی‌داشت و می‌گفت: من ابونعامه هستم.

رسول الله  ج زنانش را با نام‌هایشان صدا می‌زد. صحابه نیز نام زنان صحابی، دختران صحابی و خواهران صحابی را به زبان می‌آوردند، زیرا همواره زنانی شریف، پاکدامن و پاک بودند و قسمتی از جامعه به شمار می‌آمدند.

در حدیثی در صحیحین آمده است که زینب همسر ابن مسعود بر رسول الله  ج وارد شد، بلال جلوی در ایستاده بود. پیامبر فرمود: «چه کسی جلوی در ایستاده بود؟» بلال گفت: زینب ای رسول الله. رسول الله  ج فرمود: «کدام زینب؟»

زیرا در مدینه زینب‌های بسیاری وجود دارد.

او گفت: همسر بن مسعود.

پیامبر نیز به او اجازه‌ی ورود داد[١٤٦].

در صحیحین آمده است که ام هانی، خواهر علی بن ابی طالب اجازه‌ی ورود خواست، پیامبر فرمود: «کیستی؟»

گفت: ام هانی.

فرمود:«خوش آمدی ای ام هانی»[١٤٧].

ما لیست زنان صحابه را می‌دانیم. نام زن ابوبکر، عمر، علی، عثمان و ده یار بهشتی، اهل بدر و شاعران صحابی را می‌دانیم. ولی با گذشت زمان گروهی از مردم از ذکر نام زنان صحابی سرباز زدند.

از دیگر اشتباهات رایج در حق زن، نشنیده گرفتن رای و نظرش است. معتقدند که نظر زن هیچ وقت درست نیست! می‌گویند: اگر زنی به تو نظری را پیشنهاد کرد، با آن مخالفت کن و خلاف نظرش عمل کن!

آنان سخت در اشتباهند، بلکه در نظر بسیاری از آنان خیر و برکت بسیار است. همان‌گونه که در صحیحین آمده است، رسول الله  ج درباره‌ی عایشه، پاکدامنی و پوشش او با خدمتکار مشورت کرد. او به رسول هدایت مشورت می‌دهد، پس چه رسد به زنان خردمند بزرگ، مؤمن، دعوتگر و محترم.

از دیگر کوتاهی‌ها در حق زن: محروم کردنش از میراث است. این فاجعه‌ایست که جوامع صحرانشین، روستایی و قبیله‌ای با او زندگی می‌کنند. آنان مطالبه‌ی میراث زن از خانواده‌اش را کاری زشت می‌دانند و کسی را که این کار را می‌کند، سرزنش می‌نمایند. آنان نیز در اشتباهند. آنان باید به درستی ادب شوند تا آنان و امثال‌شان دست از این کارشان بردارند و این مسایل در دادگاه‌ها بررسی شود تا تدابیر لازم در برابر آنان که با شریعت الله و کتاب و سنت مخالفت می‌کنند، صورت گیرد.

میراث یکی از حقوق زن است که الله خود برایش در نظر گرفته است و برای هر وارثی حقی در نظر گرفته است، شکر و سپاس از آن الله متعال است.

از دیگر موارد، بزرگ کردن نقش زن در بارداری و بچه‌دار شدن است. برخی از مردم نادان گمان می‌کنند که نقش زن در باردار شدن، بچه‌دار شدن، غذا درست کردن و شیر دادن خلاصه می‌شود و او در سایر زمینه‌های زندگی هیچ حقی ندارد و این اشتباهی محض است، زیرا تربیت وظیفه‌ی اوست، آموزش دختران، رأی دادن، مشارکت با دعا و فراخواندن، سرپرستی فرزندان و تربیت فرماندهان، شهدا و صالحان از جمله‌ی حقوق وی می‌باشد.

از دیگر مواردی که حق زن در آن رعایت نمی‌شود خسته کردن وی با کار و تکلیف او به کارهایی بیش از توانایی‌اش می‌باشد. آنان او را چنان خسته می‌کنند که فقط الله می‌داند، تا آنجا که گمان نمی‌برند زن توانایی محدود و وضعیت خاصی دارد، او باردار می‌شود و زایمان می‌کند و در هردو مورد رنج می‌برد، علاوه بر آن در کشاورزی و کشت و کار، دامداری، پخت و پز، نظافت و جاروی خانه وغیره نیز مشارکت دارد، او ساعت‌های طولانی چنان سخت کار می‌کند که فقط کارگران معدن از آن باخبرند!

اما اسلام هرگز چنین کاری را نمی‌پسندد، آنان از خودشان توانایی‌های خاصی دارند، زن ضعیف است. رسول الله  ج فرمود:

«اللهَ اللهَ فِي النِّسَاءِ»[١٤٨]. «در مورد زنان‌تان از الله بترسید، از الله بترسید».

یعنی آنان ضعیف و ناتوان هستند و تحمل بسیاری از امور را ندارند.

از دیگر موارد، محروم ساختن وی از برخی زمینه‌های علمی است، تعلیم و آموزش نزد ما با شرایط اسلامی و زیر سایه‌ی:

﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥[الفاتحة: ٥]. «تو را عبادت می‌کنیم تنها و بس، بجز تو نجوییم یاری زکس». جایز است.

آموزش و پرداختن به امور دین و ترس از الله متعال، حجاب و حشمت، بهترین تعلیم و آموزش برای زن است.

رسول الله  ج زنان صحابی را تعلیم و آموزش داد. زنی آمد و گفت: ای رسول الله، مردان همراه تو به جهاد می‌روند، با تو حج می‌کنند و در کنار تو می‌جنگند، یک روز را هم برای ما در نظر بگیر[١٤٩]. پیامبر  ج هم روز دوشنبه را برای آموزش و فتوا دادن برای‌شان اختصاص داد.

در صحیحین آمده است که پیامبر  ج روز جمعه خطبه خواند سپس به بلال فرمود: «بیا با هم نزد زنان برویم». او برای زنان سخنرانی کرد و فرمود: «صدقه بدهید اگرچه که زیوارآلات‌تان باشد» [١٥٠] یا آن‌گونه که در حدیث آمده است.

این مسأله‌ که زن نادان بماند، قرآن را نشناسد، کتاب الله را حفظ نکند، نه از سنت چیزی بداند و نه از فقه، مسأله‌ای کاملاً اشتباه است که ما آن را نمی‌پذیریم.

اما آموزش نادرستی که زن را به مشارکت با مرد در پارلمان و حقوق زندگی و نیز خارج شدن از خانه با ظاهری مبتذل و بدحجاب فرا می‌خواند، نمی‌پذیرم و آن را آموزش جاهلانه می‌دانیم که فقط بر پستی زن می‌افزاید و او را به سوی آتش سوق می‌دهد.

ما تعلیم اسلامی، باوقار، پاک و مقدس را برای زن می‌خواهیم که او را به سوی بهشتی که پهنایش به اندازه‌‌ی آسمان‌ها و زمین است می‌کشاند درست مانند زنان صدر اسلام.

عایشه  ل زنی عالم و دانشمند بود. زهری گوید: عایشه هجده هزار بیت شعر حفظ بود، او در مسایل سخت و گیج کننده برای زنان فتوا می‌داد. کتابی هست که یکی از محدثان آن را تألیف نموده است، به نام: «ما استدرکته عایشة علی کبار الصحابة».

فتواهایش نیز در کتاب بزرگی جمع آوری شده است، او مجتهدی آگاه و دانا بود.

عمره دختر عبدالرحمان نیز یکی از زنان عالم و دانشمند تابعی بود. معاذه دختر سعید بن مسیب نیز چنین بود.

همچنین کریمه دختر احمد، شیخ و استاد ابن حجر در فتح‌الباری! برای بیش از شصت هزار نفر احادیث صحیح بخاری را روایت کرده است، زنان عالم بسیاری بودند که در کتاب‌ها، زندگی نامه‌ها و تاریخ‌ها نام‌شان ذکر شده است.

از دیگر موارد، گماردن وی در کارهایی است که سزاوارش نمی‌باشد مانند چوپانی و جمع کردن هیزم و نیز تمرین دادن آنان بر اسلحه و لشکرکشی و در عبور و مرور، در برخورد با مردم مانند گذرنامه یا باجه‌های عمومی، بیمارستان‌ها، برخوردهای مستقیم با مردان، کلوپ‌های پزشکی در درمانگاه‌ها، تمام اینها در اسلام جایز نیست، زن باید میان هم‌جنسانش باشد، نه مردان را ببیند و نه آنان او را ببینند.

زنی صحابی در حدیثی حسن از رسول الله  ج پرسید: بهترین چیز برای زن چیست؟ فرمود: «نه مردان را ببیند و نه آنان او را ببینند»[١٥١]. این سفارش رسول الله  ج است که تا ابد الدهر، راه چاره‌ای برای زن در دنیا و آخرتش است.

از دیگر موارد، این است که هر مشکلی که در خانه اتفاق بیفتد، زن از آن بی‌نصیب نیست، او به وجود آورنده‌ی مشکلات است. نه تنها این، بلکه در برخی مسایل شرعی نزد قاضیان، مردی می‌آید و به راحتی درباره‌ی همسرش صحبت می‌کند و از ظلم و ستمش سخن می‌گوید در حالی که او شرم می‌کند و نمی‌تواند حجتش را ارائه دهد، پس به او ظلم می‌کند و بر آن می‌افزاید. زن آن‌گونه است که الله متعال می‌فرماید:

﴿أَوَ مَن يُنَشَّؤُاْ فِي ٱلۡحِلۡيَةِ وَهُوَ فِي ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٖ١٨[الزخرف: ١٨].

«آیا کسی [را شریک الله می‌کنند] که در زر و زیور پرورش یافته و در [هنگام] مجادله، بیانش غیر روشن است؟»

از جمله مواردی که در آن به زن ظلم می‌شود، قرار ندادن زمینه‌های دعوی برای زن است. پس او باید برای هم‌جنسانش جلسات درس یا حلقه‌های آموزش قرآن، حدیث، تفسیر و فقه بگذارد یا در محله و یا روستا، زنان را جمع کند و درس‌های هفتگی برای‌شان بگذارد، زیرا زنان در تعالیم شرعی کاملاً ناآگاه هستند، به غیر از نقشه‌هایی که دشمنان برای‌شان می‌کشند.

از دیگر موارد، قرار گرفتن زن در تیررس تهاجم فکری و رفتاری به وسیله‌ی مجله‌ها و فیلم‌هاست. در بعضی از بازارها بیش از هجده مجله یافتم که عکس زن روی جلد آنان است، آنان فقط در زمینه‌ی زیبایی، از زن بهره برداری می‌کنند، نه در زمینه‌های دین یا عقل، منزلت، سطح عملی هوش، صداقت و یا پاکیش را نمی‌ستایند، بلکه فقط به جنبه‌ی زیبایی که مایه‌ی رسوایی است، اهمیت می‌دهند!

مجله‌های لباس نیز تصاویر بزرگی از جزییات مدهای جدید و شکل‌ها و سبک‌های جدید لباس در خود دارند.

همچنین مجله‌های خیاطی و جزییات آن که حاوی اندازه‌ها و الگوهای عریانی است که در خانه‌ها ارائه می‌شود.

علاوه بر آن ترانه‌هایی که به وفور در بازار یافت می‌شود و مردم را به حرج و تنگنا انداخته است.

زن در بسیاری از اماکن به عنوان ابزاری تبلیغاتی قرار داده می‌شود مانند مهماندار.

همچنین منشیان برخی از دفاتر، در برخی از سفارت‌ها، کلوپ‌ها، باشگاه‌ها، در هتل‌ها و اماکنی که مردم در آن تجمع می‌کنند.

از دیگر موارد این است که بسیاری از مردم دم از تعداد همسران و چند زنی می‌زنند بدون این‌که حرفی از عدالت میان همسران که اصل است، به میان آورند. بسیاری از سخنرانان و دعوتگران، مردم را به تعداد و چند زنی فرا می‌خوانند، ولی حتی در یک جلسه، به مسأله‌ی رعایت عدالت میان همسران که مهم‌ترین امر است، اشاره‌ای نمی‌کنند.

به همین خاطر شخصی را می‌بینی که ازدواج مجدد نموده است و همسر اولش را به کلی رها کرده است، او نه مطلقه است نه متأهل، بلکه وضعیتش در حال تعلیق است، گویی این‌گونه آفریده شده است و در زندگی هیچ اعتبار و ارزشی ندارد.

ظلم و ستم عده‌ای به آنجا می‌رسد که سه شب را به این یکی اختصاص می‌دهد و برای آن یکی یک شب در نظر می‌گیرند!

عده‌ای دیگر نیز در نفقه و مخارج، رفتار، محل سکونت، غذا و سایر موارد که نیازمند انصاف است، عدالت را رعایت نمی‌کنند.

از دیگر موارد، مطالبه و درخواست حقوق مرد از زن، بدون ذکر حقوق زن در برابر مرد می‌باشد. بسیاری از مردم را می‌بینی که از زن می‌خواهند حقوق مرد را تمام و کمال و بدون هیچ نقصی ادا کنند، اما از حق و حقوق خودش سخنی به زبان نمی‌آید!

برخورد خشونت آمیز و بی‌ادبانه با زن نیز از دیگر موارد ظلم و ستم در حق زن است، تا آنجا که به کتک کاری می‌رسد و برخی از آنان «شلاقی» را در خانه آویزان می‌کنند. این ستم و گناهی بس بزرگ است. رسول الله  ج فرمود:

«لَقَدْ طَافَ بِأَبْيَاتِ آلِ مُحَمَّدٍ نِسَاءٌ يَشْتَكِينَ مِنْ أَزْوَاجِهِنَّ، وَإِنَّ أُولَئِكَ لَيْسُوا بِأَخْيَارِكُمْ أَوْ مِنْ خِيرَتِكُمْ»[١٥٢]. «زنانی به خانه‌های خاندان محمد آمدند و از شوهران‌شان شکایت کردند، آنان (مردان) بهترین شما نیستند یا از بهترین‌های شما نیستند».

کسی که چنین کارهایی را انجام می‌دهد، از مردم خوب و برگزیده نیست.

فاطمه دختر قیس نزد رسول الله  ج آمد و در مورد سه نفری که به خواستگاریش آمده بودند، از او مشورت خواست، آنان ابوجهم، معاویه بن ابوسفیان و اسامه بن زید بودند.

پیامبر  ج فرمود:

«معاویه که مردی فقیر است و مالی ندارد.

ابو جهم هم چوبش را از گردنش بر زمین نمی‌گذارد. [یعنی زنانش را می‌زند].

ولی اسامه مردی خیّر است، با اسامه ازدواج کن».

گوید: با اسامه ازدواج کردم و از ازدواج با وی غبطه می‌خورم[١٥٣].

کتک زدن، راه حلی شرعی نیست جز در مواردی که الله   در کتابش بیان نموده است و نیز کتک نباید شدید باشد و موجب آزار و اذیت باشد، به صورت، شکم یا جای حساس زده نشود.

به یکی از قاضیان که همسرش زینب را بسیار دوست می‌داشت و چهل سال با او زندگی کرده بود، گفتند: آیا در زندگی‌ات او را کتک زده‌ای؟

گفت: به الله سوگند دستم را بر او بلند نکرده‌ام، سپس چنین سرود:

رَأَيْتُ رِجَالاً يَضْـرِبُونَ نِسَاءَهُمْ
فَشَلَّتْ يَمِينِي يَوْمَ أَضْرِبُ زَيْنَبًا

«مردانی را دیده‌ام که زنان‌شان را می‌زنند، دستم فلج شود آن روز که بخواهم زینب را بزنم».

از دیگر موارد ستم به زنان، سرگرم شدن بسیاری از مردم به امور زندگی و رها کردن زن بدون هیچ حق و حقوقی است. در حالی که رسول الله  ج می‌فرماید:

«خانواده‌ات بر تو حقی دارد»[١٥٤].

از جمله موارد ظلم و ستم به زن، جریحه دار کردن وی با سخنان زشتی مانند لعنت کردن و دشنام دادن است.

بسیاری از زنان گمان می‌کنند لعنت همان طلاق است و با لعنت کردن از همسری وی خارج می‌شوند، درست این است که لعنت یکی از گناهان کبیره است و شخص باید برای این کارش استغفار و طلب توبه نماید.

از دیگر موارد، فاش کردن اسرار زن و ویژگی‌های زندگی‌اش با شوهرش است. اگر زن رازش را با شوهرش در میان گذاشت یا برعکس، نباید این راز فاش شود. ولی برخی از مردم به دلیل سردی، نداشتن شهامت و جرات و بی‌غیرتی، دوستان و برادران‌شان را از اسرار همسرش مطلع می‌سازند!

رسول الله  ج از این کار بازداشته است و آنان را افراد ناجوانمرد توصیف نموده است، یا آن‌گونه که رسول الله  ج فرموده است[١٥٥].

برادران گرامی! این دفاعی بسیار ساده از زن در حقوقی است که اسلام برایش ثابت نموده است، شاید که بدین وسیله او را یاری نماییم و از آن صفات و ویژگی‌های پست و نادرستی که برای شما بیان کردم، دوری گزینیم و حقوق زن را تمام و کمال ادا کنیم.

والله أعلم وصلی الله علی نبینا محمد.

***

[١٤١]- بخاری، حدیث ٣٢٦١ و مسلم، حدیث ٣٦٠١، ٣٦٠٢.

[١٤٢]- احمد، حدیث ٢٥٧٩٦، ابوداود، شماره‌ی ٢٣٦، ترمذی، حدیث ١١٣ و ر.ک: المشکاة، حدیث ٤٤١.

[١٤٣]- ترمذی، حدیث ١١٥٩، ٣١٨٨ و نسایی در الکبری، حدیث ٩٠٧٩.

[١٤٤]- ترمذی، حدیث ٤٠٦٢، دارمی، حدیث ٢٢٦٢ و ر.ک: المشکاة: حدیث ٤٢٢.

[١٤٥]- احمد، حدیث ١١٦٦٩، ابوداود، حدیث ٥١٤٢ از ابو سعید خدری  س، مسلم قسمت اول آن را از انس بن مالک روایت کرده است، حدیث ٦٦٤٧.

[١٤٦]- بخاری، حدیث ١٤٤٨، مسلم، حدیث ٢٢٧١.

[١٤٧]- بخاری، حدیث ٣٥٥، ٣١٠٢، مسلم، حدیث ١٦١٩.

[١٤٨]- قبلاً بدان اشاره شد.

[١٤٩]- بخاری، حدیث ١٠١، ٧١٤٦، مسلم، حدیث ٦٦٥١.

[١٥٠]- بخاری، حدیث ١٤٤٨، مسلم، حدیث ٢٢٧٤.

[١٥١]- این حدیث را در مراجعی که در دسترسم بود، نیافتم. مؤلف * این حدیث اصلی ندارد و من هم نتوانستم این حدیث را در کتاب‌های حدیث پیدا کنم، [مترجم].

[١٥٢]- ابوداود، حدیث ٢١٥٠، نسایی در الکبری، حدیث ٩٠٧٧، ابن ماجه، حدیث ٢٠٤٢، دارمی، حدیث ٢٢٢٠، ر.ک: المشکاة، شماره‌ی ٣٢٦١.

[١٥٣]- مسلم، حدیث ٣٦٥٢، احمد، حدیث ٢٦٩١٧، ابوداود، حدیث ٢٢٨٥.

[١٥٤]- بخاری، حدیث ١٩٤٥، ٥٩٩٧.

[١٥٥]- مسلم، حدیث ٣٤٩٧، ٣٤٩٨ و احمد، حدیث ١١٤١٢.