نماز را به پا دارید
اللهم لك الحمد خیرًا مما نقول ولك الحمد مثلما نقول، لك الحمد بالإیمان ولك الحمد بالإسلام ولك الحمد بمحمد رسول الهدي ج، عزّ جاهك وجلَ ثناؤك وتقدست أسماؤك ولا إله إلا أنت.
والصلاة و السلام علی من أرسله الله رحمة للعالمین، وقدوة للسالکین، بصّر به من العمی وأرشد به من الجهالة وأخرج به من الظلمات إلی النور وعلی آله وصحبه وسلم تسلیمًا کثیرًا.
أما بعد..
در این جلسه، دربارهی یکی از مبادی اصلی و اساسی این دین سخن خواهم گفت. اگر ما رسالت، تعالیم و دینمان را رها کنیم، دیگر چه هستیم؟ اگر از مبادی، اصول و رسالت جاویدانی که الله متعال محمد ج، پیامبر هدایت را بر آن مبعوث گردانده، دست بکشیم، دیگر چه امتی خواهیم بود؟ پیش از بعثت پیامبر اکرم ج ما قبایلی بودیم که نه تمدنی داشتیم، نه ادبیاتی، نه اخلاقی، نه رفتاری و نه منهجی:
﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٢﴾[الجمعة: ٢].
«اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد، و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند».
إِنَّ الْبَرِیَّةَ یَوْمَ مَبْعَثِ أَحْمَدٍ
نَظَرَ الإِلَهُ لَهَا فَبَدَّلَ حَالَهَا
بَلْ کَرَّمَ الإِنْسَانَ حِیْنَ اخْتَارَ مِنْ
خَیْرِ الْبَرِیَّةِ نَجْمَهَا وَهِلَالَهَا
لَبِسَ الْـمُرَقَّعَ وَهْوَ قَائِدُ أُمَّةٍ
جَبَتِ الْکُنُوزَ فَکَسَّـرَتْ أَغْلَالَهَا
لَـمَّا رَآهَا اللهُ تَمْشِـي نَحْوَهُ
لَا تَبْتَغِي إِلَّا رَضَاهُ سَعَی لَهَا
«روزی که احمد مبعوث شد، الله به مخلوقات نظری انداخت و احوالشان را تغییر داد و دگرگون ساخت، بلکه با انتخاب کردن بهترین آفریدگان به عنوان ستاره و هلال مخلوقات، انسانها را گرامی داشت، او در حالی که رهبر امت بود، لباس پینهدار بر تن کرد، گنجها را به عنوان خراج گرفت و زنجیرهایشان را شکست، وقتی الله آنها را دید که به سویش میرود، و چیزی جز رضایتش را نمیطلبد، به سویش شتافت».
رسول الله ج در حالی مبعوث شد که یکی از بزرگترین اهدافش در این دنیا، نجات انسان بود. انسانی که ایمان نداشته باشد، در زندگی حیران و سرگردان است، انسانی که رسالتی نداشته باشد، مردهای بیجان است، انسان بدون مبادی حیوان یا چهارپایی بیش نیست:
﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُۥ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ لَيۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ﴾[الأنعام: ١٢٢].
«آیا کسیکه مرده [دل] بود و زندهاش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟»
تو ای برادر خواننده، تو سرباز اسلام هستی، تو از مدرسهی محمد ج هستی و هنگامی که رابطهات را با الله برقرار و اصلاح نمایی، آنچه برای فرزندان امت اسلامیات تقدیم میکنی، در نامهی حسنات و نیکیهایت ثبت خواهد شد و روزی که پیوند میان تو و الله، قطع گردد، هرگز رابطه و پیوندت با مردم اصلاح نمیشود.
معاویه بن ابوسفیان به عایشه ب گوید: به اختصار پند و سفارشی برایم بنویس.
او گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. شنیدم که رسول الله ج فرمود:
«مَنِ الْتَمَسَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ وَأَرْضَى النَّاسَ عَنْهُ وَمَنِ الْتَمَسَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ سَخَطَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَسْخَطَ عَلَيْهِ النَّاسَ»[١٢٦]. «کسی که با ناراضی کردن مردم دنبال رضایت الله باشد الله از او راضی میشود و مردم را از او راضی میکند، و کسیکه با ناراضی کردن الله دنبال رضایت مردم باشد الله از او ناراضی میشود و مردم را از او ناراضی میکند».
این مبدأ و اصلی شناخته شده است. کسیکه ارتباطش را با الله قطع کند، الله ارتباط وی را با مردم قطع میکند، پس این امانتی که الله بر عهدهی تو نهاده است، چیست؟ بزرگترین قسمت این امانت چیست؟ ودیعهای که به تو فرمان داده شده است آن را ادا کنی، چیست؟
برادران دینیام، این نماز است. کسی که در نماز خیانت میکند، اوّلین کسی است که به زیردستتان و امتش خیانت نموده است و پیش از همه به خود، سپس خانواده، امت و عهد و پیمانش با الله خیانت کرده است.
کسی که شرافت سجده بر زمین به درگاه الله یگانهی یکتا نصیبش نگردد، برای شغل، منصب، کفش، ماشین، درهم و دینارش سجده خواهد نمود و رسول الله ج در این باره فرموده است:
«تَعِسَ عَبْدُ الدِّينَارِ وَعَبْدُ الدِّرْهَمِ وَعَبْدُ الْخَمِيصَةِ إِنْ أُعْطِيَ رَضِيَ وَإِنْ لَمْ يُعْطَ سَخِطَ تَعِسَ وَانْتَكَسَ وَإِذَا شِيكَ فَلَا انْتَقَشَ»[١٢٧]. «بندهی دینار و درهم و پارچهی نفیس، نابود باد. زیرا اگر به او داده شود، خرسند میگردد و اگر داده نشود، خشمگین و ناراحت میشود. «چنین شخصی» هلاک و سرنگون باد «تا جایی که» اگر خاری به پایش خلد، کسی پیدا نشود که آن را در آورد».
او را بندهی این چیزها نامید، زیرا او را از عبادت واقعی و راستینی که الله او را به خاطر آن آفریده است، به خود مشغول نموده است. شاعر پاکستانی محمد اقبال در مناجات با الله و در حالی که به مبادی و اصول اسلام اعتراف میکند، چنین سروده است:
وَمِمَّا زَادَنِي شَرَفًا وَفَخْرًا
وَکِدْتُ بِأَخْمَصِـيِّ أَطَأُ الثُّرَیَّا
دُخُولِي تَحْتَ قَوْلِكَ یَا عِبَادِي
وَأَنْ صَیَّرْتَ أَحْمَدَ لِي نَبِیًّا
«یکی از چیزهایی که بر شرف و افتخارم افزود و نزدیک بود پایم را بر ثریا بگذارم،
وارد شدنم در زیر گفتهات «یا عبادی» بود و اینکه احمد را پیامبرم قرار دادی».
ادای نمازهای پنجگانه به صورت جماعت، اراده، قدرت و عزیمت ما را میرساند و کسیکه روزانه پنج بار در مسجد نماز جماعت میخواند، به حول و قوهی الهی فردی امانتدار، مورد اعتماد، راستگو، مخلص و همواره به یاد الله خواهد بود:
﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ ﴾[العنكبوت: ٤٥].
«نماز از کار زشت و ناپسند بازمیدارد، و قطعاً یاد الله بالاتر است».
زیرا کسیکه بر نمازهای پنجگانهاش محافظت میکند، هرگز به امت و ملتش خیانت نکرده است و در حق رسالتش نیز خیانت نمیکند.
کسی که بر نمازهای پنجگانهاش پایبند است، مرتکب فحشا و کار زشت نمیشود، مواد مخدر مصرف نمیکند، دروغ نمیگوید و خیانت نمیکند.
کسی که بر نمازهای پنجگانهاش پایبند است، وقتش را هدر نمیدهد، خانوادهاش را از بین نمیبرد و منهج و روشش را در زندگی پیاده میکند. به همین خاطر رسول الله ج، اولین برنامهی صبحگاهی ما که زندگی را با آن آغاز میکنیم، به ما خبر میدهد. در حدیثی به روایت مسلم و دیگران آمده است:
«مَنْ صَلَّى صَلَاةَ الصُّبْحِ فَهُوَ فِى ذِمَّةِ اللَّهِ فَلاَ يَطْلُبَنَّكُمُ اللَّهُ مِنْ ذِمَّتِهِ بِشَىْءٍ، فَإِنَّهُ مَنْ يَطْلُبْهُ مِنْ ذِمَّتِهِ بِشَىْءٍ يُدْرِكْهُ ثُمَّ يَكُبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ»[١٢٨]. «کسی که نماز صبح را به موقع بخواند، در پناه و ضمانت الله است، مواظب باشید که الله، چیزی از شما طلب نکند که از آنِ چنین انسانی باشد! «یعنی هوشیار باشید که کمترین بیادبی یا تعرضی در حق او از شما سر نزند» زیرا که الله هرکس را به خاطر بندهی مورد ضمانت خود مطالبه کند، میگیرد و آنگاه، او را به آتش جهنم میاندازد».
روزی که نماز جماعت صبح ترک شود، از این شخص هر کاری و هر جنایتی بر میآید.
چه کسی جوانان را به خاطر مواد مخدر به زندان انداخت؟ چه کسی جوانان این امت را به دزدی، زنا، قانون شکنی و کارهای زشت کشاند؟
همهی اینها از زمانی شروع شد که نمازشان را ترک کردند:
﴿وَمَن يَعۡشُ عَن ذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَيِّضۡ لَهُۥ شَيۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِينٞ٣٦﴾[الزخرف: ٣٦].
«و هرکس از یاد [الله] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانی میگماریم تا برای او همدم و همنشینی باشد».
کسی که مسجد را نشناسد، الله زندان را به او نشان میدهد. کسیکه از الله نترسد، الله او را از همه چیز میترساند و کسیکه مشتاق دیدار الله نیست، الله کسی را بر او مسلط میکند، که از دیدارش متنفر و بیزار است.
برادران دینیام، رسول الله ج درمان تمام گناهان و خلافها را برای ما توصیف میکند و چه قدر زیاد شده است این گناهان و قانون شکنیها در زندگی ما – جز کسانی که الله به آنان رحم کند – در حدیثی که مسلم از جابر س روایت کرده است، آمده است:
«أَرَأَيْتُمْ لَوْ أَنَّ نَهْرًا بِبَابِ أَحَدِكُمْ يَغْتَسِلُ مِنْهُ كُلَّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ هَلْ يَبْقَى مِنْ دَرَنِهِ شَىْءٌ» قَالُوا لاَ يَبْقَى مِنْ دَرَنِهِ شَيْءٌ قَالَ «فَذَلِكَ مَثَلُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ يَمْحُو اللَّهُ بِهِنَّ الْخَطَايَا»[١٢٩]. «اگر رودخانهای جلو خانهی یکی از شما باشد و او هر روز پنج بار در آن خود را بشوید، آیا چیزی از چرک بدنش باقی میماند؟ گفتند: خیر، چیزی از چرکش باقی نمیماند. فرمود: همین مثال نمازهای پنجگانه است که الله گناهان را به وسیلهی آنها محو مینماید».
آتش دنیا با آب خاموش میشود، ولی آتش آخرت خاموش شدنی نیست، زیرا سوخت آن، انسانها و سنگ است و رستگاری نزد ما در اسلام است، همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ١٨٥﴾[آل عمران: ١٨٥].
«پس هرکس را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعاً کامیاب شده است و زندگی دنیا جز مایهی فریب نیست».
سرشکستگی نیز نزد ما مسلمانان است و آن روزی است که یکی از ما – پناه بر الله – به جهنم بیفتد. سرشکستگی در نداشتن کار یا زندگی فقیرانه، بیچارگی یا بیماری نیست. سرشکستگی آنگونه است که مؤمنان در این سخنشان میبینند:
﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَيۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ١٩٢﴾[آلعمران:١٩٢].
«پروردگارا، هرکه را تو در آتش درآوری، یقیناً رسوایش کردهای، و برای ستمکاران یاورانی نیست».
برادران دینیام، نماز در این دین مقام و جایگاه والایی دارد، چرا که ستونی است که اسلام بر آن استوار است و اولین چیزی است که بنده در روز قیامت به خاطر آن محاسبه میگردد. به همین خاطر وقتی عمر س خنجر خورد، در آخرین لحظههای زندگی گفت: شما را به الله نماز را حفظ کنید، کسیکه نماز را ترک کند، از اسلام هیچ بهره و نصیبی نبرده است. رسول الله ج در آخرین لحظههای جان دادن، به نماز سفارش کرد و فرمود:
«الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ وَمَا مَلَکَتْ أَيْمَانُكُمْ»[١٣٠]. «نماز، نماز، و بردگانتان».
بهترین سلامها و درودها بر او باد.
با دانستن این امر، هرچیزی که تو را به فحشا، جرم و جنایت بکشاند، نقشهی استعمارگران است، جنگی که در آن مجلههای مبتذل، ترانههای بیشرمانه، نوارهای ویدیویی ویران کننده و تمام اینها امت را به ویرانی و ننگ و عار میکشاند.
زیرکان غرب و خردمندان آن، اکنون معتقدند که هیچ راه حلی جز اسلام نیست. کسیکه به نویسندهی آمریکایی، «دیل کارنگی» بنگرد، میداند که او راه را پیدا کرده است ولی به خوشبختی نرسیده است. او گوید: هیچ خوشبختی نیست مگر شناخت الله. کسیکه به دنبال خوشبختی است پس کتاب بخواند، زیرا در بازار و در کتابخانهها به وفور یافت میشود، اما زمانی که مسلمان ارزشش را با ترک نماز، پایین آورد، این گناهان بیشتر رواج خواهد یافت، مجلههای مبتذلی که عکسهای زنان فاسد بر آن است، فحشا، جرم و جنایت محبوب میگردد.
تنها ترانهای که قلب را به خود مشغول کرده است و او را از محبوب و مطلوبش سرگرم میسازد، الله یگانهی یکتاست.
ابن قیم گوید:
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: وَيُرْسِلُ رَبُّنَا
رِيحًا تَهُزُّ ذَوَائِبَ الأَغْصَانِ
فَتَثِيرُ أصْوَاتًا تَلَذُّ لِـمَسْمَعِ
الْإِنْسَانِ كَالنَّغَمَاتِ بِالْأَوْزَانِ
يَا خَيْبَةَ الْآذَانِ لَا تَتَعَوَّضِي
بِلَذَاذَةِ الْأَوْتَارِ وَالْعِيدَانِ
«ابن عباس گوید: پروردگار، نسیمی را میفرستد که گیسوان شاخهها را به حرکت در میآورد، و صداهایی بسان ترانههای موزون ایجاد میکند، که موجب لذت گوش و شنوایی انسان میگردد، ای وای بر گوشها، لذت تار و عود را با این لذت عوض نکنید».
عکسهایی که در میدان نمایش داده میشود همه برای گمراه کردن دلها و بازداشتن آنها از آفریدگارش سبحانه و تعالی است. آغاز فاجعه روزی بود که نماز را ترک کردیم یا برخی از ما نماز را ترک کردند و یا برخی از ما نسبت به نماز سستی کردند.
یکی از ادیبان بزرگ بینالمللی مسلمان به جزیرة العرب آمد و مساجد را دید که منارههایش سر به فلک کشیده است و آزین بسته و زیباست، اما از نمازگزاران خبری نیست. او گریست و گفت:
أَرَی التَّفْكِيرَ أَدْرَكَهُ خَمُولٌ
وَلَمْ تَبْقَ الْعَزَائِمُ فِي اشْتِعَالِ
وَاَصْبَحَ وَعْظُكُمْ مِنْ غَيْرِ نُورٍ
وَلَا سِحْرٍ يُطِلُّ مِنَ المَقَالِ
وَجَلْجَلَةُ الْأَذَانِ بِكُلِّ حَيٍّ
وَلَكِنْ أَيْنَ صَوْتٌ مِنْ بِلَالِ
مَنَائِرُ كُم عَلَتْ فِي كُلِّ سَاحٍ
وَمَسْجِدُكُمْ مِنَ العُبَّادِ خَالِ
«میبینم که ضعف و سستی بر افکار و اندیشهها چیره گشته، و هیچ عزم و ارادهای شعلهور نمانده است، موعظه و سخنرانیهای شما، دیگر هیچ روشنایی و نوری ندارد و عاری از هرگونه سحر و جادوی سخنوری گشته است، طنین اذان در هرکوچه و محلهای میپیچد، اما صدای بلال کجاست، منارهها در هر میدانی سر به فلک کشیده، اما مساجدتان خالی از بندگان نمازگزار است».
جای شگفتی و تعجب است که الله هرچه بنده بخواهد، به او میبخشد. پس کسیکه ارادهاش این باشد که الله را حفظ کند، الله نیز از او محافظت میکند و کسیکه هدفش گمراهی و انحراف باشد، الله قلبش را گمراه میگرداند و این چیزی است که در قرآن آمده است. الله ﻷ به کسانی که از او اطاعت میکنند، میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ فِينَا لَنَهۡدِيَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٦٩﴾[العنكبوت: ٦٩].
«و کسانی که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههای خود را بر آنان مینماییم و در حقیت، الله با نیکوکاران است».
الله سبحان به گمراهان میفرماید:
﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٥﴾[الصف: ٥].
«پس چون [از حق] برگشتند، الله دلهایشان را برگردانید، و الله مردم نافرمان را هدایت نمیکند».
عامر بن ثابت بن عبدالله بن زبیر، که یکی از صالحان است، هنگامی که نماز صبح را میخواند دستانش را بلند میکرد و میگفت: بارالها! مرگ نیکو را از تو مسألت دارم گفتند: مرگ نیکو چیست؟ گفت: این که الله در حال سجده، جانم را بگیرد. لحظات مرگش فرا رسید و اذان مغرب گفته شد. گفت: مرا به مسجد ببرید. گفتند: تو در بستر مرگ هستی، چگونه تو را به مسجد ببریم گفت: سبحان الله، ندای بشتابید بهسوی نماز و بشتابید بهسوی رستگاری را بشنوم و در اینجا بمیرم؟! نه به الله سوگند. او را بر شانههایشان حمل کردند و به مسجد بردند. او نشسته نماز خواند و وقتی در آخرین سجدهاش بود، الله روحش را از تن جدا کرد. به همین خاطر محمد اقبال میگوید:
نَحْنُ الَّذِينَ إِذَا دُعُوا لِصَلَاتِهِمْ
وَالْحَرْبُ تَسْقِي الْأَرْضَ جَامًا أَحْمَرا
جَعَلُوا الوُجُوهَ إِلَى الْحِجَازِ فَكَبَّرُوا
فِي مَسْمَعِ الرُّوحِ الْأَمِينِ فَكَبَّرا
«ما کسانی هستیم که وقتی بهسوی نماز فراخوانده شویم و جنگ، زمین را با جام خون آبیاری میکند، همگی رو به حجاز کرده و با صدایی که به روح الامین برسد، تکبیر میگوییم، پس تکبیر بگو».
بنابراین دین بدون نماز معنایش این است: سرگردانی، نداشتن منهج، نداشتن اخلاق، نداشتن رفتار و سلوک.
چگونه از یک شهروند معمولی یا نظامی میخواهی که راستگو باشد در حالی که نمازش را نمیخواند؟ چگونه از او میخواهی که امانتدار باشد در حالی که نماز نمیخواند؟ چگونه از او میخواهی که وفادار باشد در حالی که نماز نمیخواند؟ کسیکه ارتباطش را با الله نابود کند، الله ارتباط او را با مردم نابود میکند. به همین خاطر اراده، قدرت، اصالت و ژرفای ما در نمازهای پنجگانه است و وقتی آنها را رها کنیم، به الله قسم بسان گرد و غباری پراکنده، از بین میرویم.
من میگویم: اصل صداقت، یعنی مراقبْدانستنِ الله در پنهان و نهان. لقمان پرسش را چنین موعظه و نصیحت میکند:
﴿يَٰبُنَيَّ إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ١٦﴾[لقمان: ١٦].
«ای پسرک من، اگر [عمل تو] هموزن دانهی خَردلی و در تخته سنگی یا در آسمانها یا در زمین باشد، الله آن را میآورد، که الله بس دقیق و آگاه است».
گوید: اگر دانهای خردل، که دانهای کوچک به اندازهی کنجد است، روی تخته سنگی سخت باشد و اصلاً پیدا نباشد، اللهِ شنوای بینا آن را میآورد، چرا؟ تا به او بگوید: فرزندم، اگر در پس دیوارها خود را پنهان کنی، الله با توست. اگر در پشت حصارها مخفی شوی، باز هم الله با توست. به همین خاطر عدهای از مردم هستند که نظارت الهی بر خود را فراموش کردهاند پس مسئولیت و امانتش را از بین برده است، کار و عملش را بسان گرد و غباری پراکنده، از بین برده است. بنده باید همواره در پیدا و پنهان، خلوت و جلوت(آشکار) الله را حاضر و ناظر بر خود بداند، به گونهای الله را عبادت کند که گویی او را میبیند، و اگر او را نمیبیند، الله ﻷ او را میبیند:
﴿مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ﴾[المجادلة: ٧].
«هیچ گفتگوی محرمانهای میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست».
اندلسی فرزندش را چنین نصیحت و پند میدهد:
وَإِذَا خَلَوْتَ بِرِيْبَةٍ فِي ظُلْمَةٍ
وَالنَّفْسُ دَاعِيَةٌ إلَى الطُّغْيَانِ
فَاسْتَحْيِ مِنْ نَظَرِ الْإِلَهِ وَقُلْ لَهَا
إِنَّ الَّذِي خَلَقَ الظَّلَامَ يَرَانِي
«اگر در تاریکی و ظلمت با تردید و گناه روبرو شدی، و نفس تو را به طغیان و سرکشی فرا میخواند، از نگاه پروردگار حیا کن و به نفست بگو، کسیکه تاریکی را آفریده است، مرا میبیند».
به امام احمد گفتند: دلیل قدرت الله باری تعالی چیست؟ گفت: عجیب است، تخم مرغ، بیرونش نقرهی سفید و داخلش طلای ناب است. شکسته میشود و از آن حیوانی شنوا و بینا بیرون میآید، آیا این بر قدرت الله شنوای بینا دلالت نمیکند؟
مردی بادیه نشین در صحرا نماز میخواند، او دو رکعت نماز خواند. یکی از کافران به او گفت: برای چه کسی نماز میخوانی؟ گفت: برای الله گفت: آیا او را دیدهای؟ گفت: شگفتا از تو، علامت، نشانگر راه است، بچه شتر، دال بر شتر است، آسمان پر از برج است، شب بسیار تاریک است، ستارگان شکوفا میشوند، دریا موج میزند، آیا این بر الله شنوای بینا دلالت نمیکند؟!
قُلْ لِلطَّبِيبِ تَخَطَّفَتْهُ يَدُ الرَّدَی
مَنْ يَا طَبِيبُ بِطِبِّهِ أَرْدَاكَ
قُلْ لِلْمَرِيضَ نَجَا وَعُوفِيَ بَعْدَمَا
عَجَزَتْ فُنُونُ الطِّبِ مَنْ عَافَاكَ
«به پزشکی که دست مرگ او را ربود، بگو: ای پزشک، چه کسی با طبش تو را به زمین زد؟ به بیماری که پس از عجز و ناتوانی فنون طبی، نجات پیدا کرد و بهبود یافت، بگو: چه کسی تو را شفا داد؟»
رسول الله ج یک روز پیش از جنگ احد بر بالای منبر رفت و جنگ علیه ابوسفیان را اعلام داشت و کارها، ظلم و خشونتش نسبت به مدینه را محکوم کرد و گفت: در مدینه با آنها میجنگیم، در احد با آنان نمیجنگیم. جوانی بیست و پنج ساله برخاست و گفت: ای رسول الله، مرا از وارد شدن به بهشت محروم میکنی، قسم به الله که جز او اله و معبودی نیست، من وارد بهشت خواهم شد.
پیامبر اکرم ج از این شخصی که به الله قسم یاد کرد، لبخند زد و فرمود: «با چه چیزی میخواهی به بهشت بروی؟» با چه صلاحیتهایی؟ گفت: با دو ویژگی، اوّل این که: من الله و رسولش را دوست دارد، دوم این که: روز جنگ فرار نمیکنم.
رسول الله ج فرمود: «إِنْ تَصْدُقِ اللَّهَ یَصْدُقْكَ» «اگر با الله رو راست باشی، حتما خواستههایت برآورده میسازد». یعنی اگر راستگو باشی، خواهی دید. جنگ و نبرد آغاز شد. جوان آمد و شخصاً در جنگ شرکت کرد. او بهشتی را که پهنایش آسمان و زمین است، میخواهد. برای شتر یا گوسفند نمیجنگد، بلکه به خاطر رضایت و خشنودی الله یگانهی یکتا میجنگد. او در جنگ کشته شد، رسول الله ج از کنارش رد شد و خاک را از صورتش پاک کرد و فرمود:
«صَدَقْتَ اللهَ فَصَدَّقَكَ اللهُ صَدَقْتَ اللهَ فَصَدَّقَكَ اللهُ صَدَقْتَ اللهَ فَصَدَّقَكَ اللهُ»[١٣١]. «با الله صادق و رو راست بودی پس الله هم تو را تصدیق کرد (و خواستهات را برآورده نمود). با الله صادق و رو راست بودی پس الله هم تو را تصدیق کرد. با الله صادق و رو راست بودی پس الله هم تو را تصدیق کرد».
عجیب نیست که از میان شما، نیکوکاران بزرگواری بیایند و سیرهی سلف صالحی امثال خالد بن ولید که مرگ را به مبارزه طلبید، زنده گردانند. رومی به او گفت: ای خالد، اگر واقعاً آنگونه که ادعا میکنی، بر الله توکل داری، پس این شیشهی پر از سم را بنوش.
خالد گفت: بسم الله توکلت علی الله و شیشه را سر کشید سپس گفت: الحمد الله، و هیچ گزندی به او نرسید، زیرا او بر الله یگانهی یکتا توکل کرد.
قتیبه بن مسلم برای محاصرهی کابل، پایتخت افغانستان که به خاطر ترک نمازهای پنجگانه آن را از دست دادهایم، آمد. سپاهی که نماز نمیخواند، چگونه میخواهد، پیروز گردد؟ سپاهی که الله را نمیشناسد، چگونه بهسوی او روی میآورد؟ چگونه پیروزی، فتح و روزی جز از درگاه الله، نازل گردد؟ پیروزی از آسمان میآید نه از زمین. ما در حالی به دنیا آمدیم که چیزی جز چند اسب، لباسی مندرس و تیرهای شکسته چیزی نداشتیم ولی دنیا را فتح کردیم.
سعد بن ابی وقاص – پیش از قتیبه – با سیهزار سرباز به قادسیه رفت در حالی که سپاه فارس دویست و هشتاد هزار نفر بودند. سعد برخاست تا نماز ظهر را برای مسلمانان امامت دهد. سیهزار نفر همراه او تکبیر گفتند و او به رکوع رفت و آنان همزمان با او به رکوع رفتند و به همین صورت همگی سجده کردند. در این هنگام رستم، فرماندهی فارس که از دور این نظم و ترتیب سپاه را تماشا میکرد، انگشت به دهان گزید و گفت: محمد، سگها را تربیت کرده است، نه تنها این بلکه شیرها را نیز رام و تربیت کرده است.
رستم، فرماندهی فارسیان به سعد گفت: میخواهم یکی از سربازانت را نزدم بفرستی تا با او صحبت کنم. او ربعی بن عامر که جوانی سیساله بود، فرستاد. گفت: قیافهات را تغییر نده، چرا که ما فقط با اطاعت الله در دنیا پیروز خواهیم شد. به او میگوید: چیزی نگیر، تاج و طلا و حریر نپوش، طبیعی باش، زیرا مبادی و اصول ما در دلهای ماست و عزم و ارادهی ما آهن را در هم میشکند ربعی با همان اسب، نیزه و لباسش نزد رستم رفت.
وقتی رستم وزیران و فرماندهان سپاه او را دید، خندید. رستم گفت: آمدهاید و میخواهید دنیا را با این اسب پشت خمیده، نیزهی شکسته و لباس پاره پاره فتح کنید؟ ربعی گفت: بله به الله قسم. الله ما را فرستاده است تا بندگان را از عبادت بندگان به عبادت پروردگار بندگان و از تنگی دنیا به پهناوری آخرت و از ظلم و ستم ادیان به عدالت اسلام ببریم.
جنگ آغاز شد و سعد توانست در طی سه روز حساب این مجرم جنایتکار را یکسره کند و آنان را در میدان درهم کوبد:
﴿فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْۚ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٥﴾[الأنعام: ٤٥].
«پس ریشهی آن گروهی که ستم کردند برکنده شد، و ستایش برای الله، پروردگار جهانیان است».
او تکبیر گویان وارد ایوانهای کسری شد و ایوان ترک خورد و اشک از چشمان سعد سرازیر گشت و گفت:
﴿كَمۡ تَرَكُواْ مِن جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ٢٥ وَزُرُوعٖ وَمَقَامٖ كَرِيمٖ٢٦ وَنَعۡمَةٖ كَانُواْ فِيهَا فَٰكِهِينَ٢٧ كَذَٰلِكَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا قَوۡمًا ءَاخَرِينَ٢٨ فَمَا بَكَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا كَانُواْ مُنظَرِينَ٢٩﴾[الدخان: ٢٥-٢٩].
«[وه!] چه باغها و چشمهسارانی [که آنها بعد از خود] بر جای نهادند. و کشتزارها و جایگاههای نیکو و نعمتی که از آن برخوردار بودند. [آری،] این چنین [بود] و آنها را به مردمی دیگر میراث دادیم. و آسمان و زمین بر آنان زاری نکردند و مهلت نیافتند».
قتیبه بن مسلم، کابل را محاصره کرد تا آن را فتح کند. قبل از محاصره گفت: محمد بن واسع را برایم پیدا کنید. دنبال عابد پرهیزگار محمد بن واسع ازدی یکی از بندگان بزرگی که در جنگ شرکت کرد، بگردید. آنان رفتند او را یافتند که دو رکعت نماز چاشت را خوانده بود و بر نیزهاش تکیه زده بود و انگشت سبابهاش را بهسوی الله یگانهی یکتا بلند کرده بود. فتح و پیروزی از کجا میآید؟ از جانب الله متعال، رزق و روزی از کجا میآید؟ از سوی الله یکتا.
يَا حَافِظَ الآمَالِ
أَنْتَ حَفِظْتَنِي وَمَنَعْتَنِي
وَعَدَا الظَّلُومُ عَلَيَّ كَيْ
يَجْتَاحَنِي فَنَصَـرْتَنِي
فَانْقَادَ لِي مُتَخَشِّعًا
لَـمَّا رَآكَ مَنَعْتَنِي
«ای حافظ آرزوها، تو مرا حفظ کردی و از من دفاع کردی، ستمگر به من تجاوز کرد تا مرا نابود کند و تو مرا یاری کردی، وقتی دید تو از من دفاع میکنی با ذلت تسلیمم شد».
تعدادی از سپاهیان عرب در حالی وارد اسراییل شدند که بر پرچمهایشان این عبارت نوشته شده بود:
آمَنْتُ بِالْبَعْثِ رَبًّا لَاشَرِيكَ لَهُ
وَبِالعُرُوبَةِ دِينًا مَا لَهُ ثَانٍ
«به بعث به عنوان پروردگاری که شریک و همتایی ندارد، ایمان آوردم و عربیت را بسان دینی که نظیر و همتایی ندارد، میشناسم».
صبحگاهان تانکها شروع به بمباران کردند و حوالی ساعت ده، سپاهیان شکست خورده به سرزمینشان برگشتند. زنان بیوه شده بر سر و رویشان میزدند در این هنگام موشی دیان با لبخندی بر صفحهی تلویزیون نمایان شد و میگفت: عربها جنگیدن را هم نمیدانند، وقتی نمازهای پنجگانه را رها کردند و به الله یگانهی یکتا کفر ورزیدند، میمون زادهی خوک آنان را مسخره میکند. این میمون صفت حرف میزند، زیرا در میدان جنگ گروهی غیر از آن اصحابی که با یهود جنگیدند را یافت. آنان نوادگان خالد و سعد و طارق و صلاح الدین نیستند.
در کنفرانسی دیگر، مردی چنین میگوید و دیگران برایش کف میزنند و تشویقش میکند:
هَبُوا لِيَ دِينًا يَجْعَلُ الْعُرْبَ مِلَّةً
وَسِيرُوا بِجُثْمَانِي عَلَى دِينِ بَرْهَمِ
«دینی به من ببخشید که عرب را بسان ملتی گرد هم آورد و جنازهام را بر اساس دین برهمایی تشییع کنید».
او به اسلام کفر میورزد و میگوید: هر دینی غیر از اسلام به من بدهید که عربها را در خود گرد هم آورد.
بِلادُكَ قَدِّمْهَا عَلَى كُلِّ مِلَّةٍ
وَمِنْ أَجْلِهَا أَفْطِر وَمِنْ أَجْلِهَا صُمِ
«سرزمینت را بر هر آیینی مقدم بدار و به خاطر آن روزه بخور و به خاطر آن روزه بگیر».
الله از آنچه میگویند بسیار والاتر و بزرگتر است.
قتیبه بن مسلم گفت: محمد بن واسع را برایم پیدا کنید. او را در حالی یافتند که انگشتش را به آسمان بلند کرده بود و به درگاه الله دعا میکرد. نزد قتیبه آمدند و ماجرا را برایش تعریف کردند. او گفت: الحمد الله، به همان ذاتی که جانم در دست اوست، انگشت محمد بن واسع برایم از هزار شمشیر آخته و صدهزار جوان تازه نفس بهتر است. وقتی این اصل دانسته شود، موفقیت و پیروزی را فقط از الله واحد و یگانه میخواهیم. وقتی موفقیت به ما میرسد که ارتباطمان با الله و نیز ارتباطمان را با مردم اصلاح کنیم.
یکی از صالحان گوید: به الله قسم وقتی از فرمان الله سرکشی میکنم و گناهی از من سر میزند، تأثیرش را در رفتار چهارپا و خدمتکارم میبینم کسیکه از الله نافرمانی کند، الله نیز همه چیز را در برابرش پیچیده میگرداند. مسئولش از او ناراضی است، امتش از او ناراضی و ناخرسند است، رؤسا از او ناراضیاند. کسیکه بخواهد لباسی را به تن کند، الله همان را بر تنش میکند.
فَلَيْتَكَ تَحْلُو وَالْحَيَاةُ مَرِيرَةٌ
وَلَيْتَكَ تَرْضَي وَالْأَنَامُ غِضَابُ
وَلَيْتَ الَّذِي بَيْنِي وَبَيْنَكَ عَامِرٌ
وَبَيْنِي وَبَيْنَ العَالَمِينَ خَرَابُ
إِذَا صَحَّ مِنْكَ الْوُدُّ فَالْكُلُّ هَيِّنٌ
وَكُلُّ الَّذِي فَوْقَ التُّرَابِ تُرَابُ
«کاش تو شیرین باشی و زندگی تلخ باشد، کاش تو خشنود باشی و موجودات ناراحت باشند! کاش میانهی من و تو آباد باشد و میانهی من و عالمیان خراب باشد! وقتی دوستی تو برقرار باشد همه چیز آسان و هرچه روی خاک قرار دارد خاک است!»
دومین عنصر: شما را به دوری و اجتناب از معصیت چه در ظاهر و چه در باطن سفارش میکنم. این گناهان همه خشم، غضب و لعنتی از جانب الله یکتاست. الله متعال دربارهی بنی اسراییل میفرماید:
﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ﴾[المائدة: ١٣].
«پس به [سزای] پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدم، [به طوری که] کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشی سپردند».
همچنین دربارهی آنان میفرماید:
﴿كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢاۚ بِئۡسَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِۚ﴾[الجمعة: ٥].
«همچون مَثَلِ خری است که کتابهایی را بر پشت میکشد. [وه] چه زشت است وصف آن قومی که آیات الله را به دروغ گرفتند».
الله ﻷ میفرماید:
﴿أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ١٦﴾[الحديد: ١٦].
«آیا برای کسانی که ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده است که دلهایشان به یاد الله و آن حقیقتی که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید، و دلهایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند؟»
ثابت شده است که کوتاهی در طاعات الهی، باعث گرفتار شدن به گناهان و معصیتها میشود و کسیکه الله او را بر انجام طاعات ثابت و استوار بدارد، تا دم مرگ چنان خواهد بود:
﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَۚ وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ٢٧﴾[إبراهيم: ٢٧].
«الله کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت میگرداند و ستمگران را گمراه میسازد و الله هرچه بخواهد انجام میدهد».
بعضی از برادرانم به من گفتهاند که در کشور الجزایر جوان عابدی و یکی از اولیای الله بود که اتفاقی برایش رخ داد و ماشینش چپ کرد. او سه روز بیهوش بود. آیا میدانید در این سه روز چه میگفت؟ او در این مدت بیهوشی، سورهی فاتحه را میخواند، صبح و شب فاتحه را میخواند تا این که جان به جان آفرین تسلیم کرد.
جوان دیگری در همین کشور، دچار سوانح رانندگی شد و ماشینش چپ میکند ولی در حالی فجیع و در کفر و بیدینی یافته میشود که با خود تکرار میکند: آیا محبت، خودباختگانی چون ما دیده است:
﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَۚ وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ٢٧﴾[إبراهيم: ٢٧].
«الله کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت میگرداند، و ستمگران را گمره میسازد، و الله هرچه بخواهد انجام میدهد».
آن یکی با سورهی فاتحه بزرگ شد و با فاتحه مرد و این یکی با «آیا عشق، خودباختگانی چون ما دیده است؟» بزرگ شد و با گفتن همان عبارت مرد، زیرا اعتقاد و منهجش اینگونه است و الله هرکه را بخواهد ثابت و استوار میگرداند و هرکه را بخواهد گمراه میکند اما با اسباب، ارادهها و خواستهی بنده و الله هرکه را بخواهد به راه راست هدایت میکند.
با دانستن این مطلب، وظیفهی بنده است که دست از گناهان بکشد و از الله بترسد تا الله نیز او را بر راه راست بگمارد و دستش را بگیرد. ما به نعمتهای پیدا و پنهان الله نسبت به خود اعتراف مینماییم، ولی بعضی از فرزندان ما کفران نعمت میکنند:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ كُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ٢٨﴾[إبراهيم:٢٨].
«آیا به کسانی که [شکر] نعمت الله را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت در آوردند ننگریستی؟»
کسی که اتفاقات و رویدادهایی که چند روز پیش رخ داده بود را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد، درمییابد گروهی از مردم بدون فهم و درک زندگی میکنند و هیچگونه آگاهی ندارند. باید چنین افرادی را دعوت کرد و آنان را به طاعت الله تشویق نمود. این وظیفهی دعوتگران، والدین و اساتید است. بر همهی آنان است که این نسل را توجیه کنند، نسلی که مسجد را رها کرده است و وقتی مسجد را رها کند برای پر کردن اوقات فراغتش به هر چیزی روی میآورد. نسلی که به دنبال وقایعی است که نباید باشد، امنیت را تهدید میکند، موجب آزار و ناراحتی مردم میگردد و وقت و آیندهاش را نابود مینماید.
به کافر نشان داده شده است که امت ما و رسالت ما در زندگی این چنین است، غوغا و داد و فریاد، رقص، کف زدن، هتک حرمت و عرعر کردن! حال آن که اسلام از تمام این امور پاک و مبرا است، اسلام دین عقل و نقل است، اسلام مبادی و اصول جاودانه است، اسلام، رسالت زندگی است.
﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨ وَٱقۡصِدۡ فِي مَشۡيِكَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِكَۚ إِنَّ أَنكَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِيرِ١٩﴾[لقمان: ١٨-١٩].
«و از مردم [به نِخوت] رُخ برمتاب، و در زمین خرامان راه مرو که الله خودپسندِ لافزن را دوست نمیدارد. و در راه رفتنِ خود میانهرو باش، و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها بانگ خران است».
پس دومین عنصر، دست برداشتن از گناهان است. شافعی از حافظهی بد و فراموشی نزد شیخش شکایت کرد. شیخ او را به ترک معصیت الله ﻷ فرمان داد:
شَكَوْتُ إِلَی وَكِيعٍ سُوءَ حِفْظِي
فَأَرْشَدَنِي إِلَی تَرْكِ الْـمَعَاصِي
وَأَخْبَرَنِي بِأَنَّ الْعِلْمَ نُورٌ
وَنُورُ اللهِ لَا يُهْدَي لِعَاصِي
«نزد وکیع از حافظهی بدم شکایت کردم، او مرا به ترک گناهان راهنمایی کرد،
به من گفت که علم نور و روشنایی است و نور الله به شخص گناهکار هدیه نمیشود».
یکی از مردم نگاهی حرام انداخت، یکی از علما به او گفت: آیا به حرام نگاه میکنی، به الله قسم نتیجه و پیامدش را خواهی دید. گوید: من پس از چهل سال قرآن را فراموش کردم! زیرا تأثیرش این است.
آثار گناهان بسیار زیاد است، از جمله: سنگدلی و این بلایی است که ضربهی سختی به یهودیان زد، زیرا آنان الله را فراموش کردند و الله آنان را از خودشان غافل نمود. از دیگر تأثیرات گناهان، لعنت است، زیرا وقتی بنده در ارتکاب گناهی استمرار ورزد و بر قلبش مهر نهد، پناه بر الله مورد لعنت قرار میگیرد.
از دیگر نتایج گناهان، کم شدن برکت در رزق و روزی است. همچنین بدبختی. ما و شما دیدهایم کسانی را که در کاخهای برافراشته، ماشینهای مدل بالا، لباسهای فاخر و پر رزق و برق زندگی میکنند، انواع و اقسام نوشیدنیها و خوارکیها را در اختیار دارند ولی به امنیت و آرامش نرسیدهاند:
﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ كُنتُ بَصِيرٗا١٢٥ قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَاۖ وَكَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦﴾[طه: ١٢٤-١٢٦].
«و هرکس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگیِ تنگ [و سختی] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور میکنیم. میگوید: پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟ میفرماید: همان طور که نشانههای ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی، امروز همانگونه فراموش میشوی».
ابراهیم بن ادهم یکی از صالحان، بر تخته سنگی مینشست و چیزی جز تکه نانی نداشت، ولی با ذکر، تلاوت و عبادتش در بهشت و ناز و نعمت زندگی میکرد. مردم به او گفتند: آیا تو خوشبختی؟ گفت: قسم به الله که معبودی جز او نیست، من در خوشبختیای به سر میبرم که اگر پادشاهان از آن مطلع گردند، با شمشیر برای گرفتنش با من میجنگند.
شیخ الاسلام، ابن تیمیه از مال دنیا چیزی جز لباس و عمامهای نداشت. اما زمانی که بدعتگزاران و گناهکاران او را به خاطر رد کردنشان زندانی کردند، گفت: دشمنانم با من چه میکنند؟ بهشت و باغ من در دلم است، هرجا که بروم همراه من است. کشتن من شهادت است، تبعید کردنم سیاحت است و زندان را بر او بستند و او گفت:
﴿فَضُرِبَ بَيۡنَهُم بِسُورٖ لَّهُۥ بَابُۢ بَاطِنُهُۥ فِيهِ ٱلرَّحۡمَةُ وَظَٰهِرُهُۥ مِن قِبَلِهِ ٱلۡعَذَابُ١٣﴾[الحديد: ١٣].
«آنگاه میان آنها دیواری زده میشود که آن را دروازهای است: باطنش رحمت است و ظاهرش روی به عذاب دارد».
یکی از فاجران سلجوقی به او گفت: ای ابن تیمیه، مردم ادعا میکنند که تو میخواهی پادشاهی ما را نابود کنی و آن را از ما بگیری.
او گفت: پادشاهی تو را؟
گفت: بله.
گفت: به الله سوگند ملک و پادشاهی تو نزد ما به اندازهی یک فَلس ارزش ندارد!
زیرا او خوشبختی را میخواهد و خوشبختی به الله قسم جز با ذکر الله حاصل نمیگردد. کسیکه کتاب «دع القلق وابدأ الحیاة» «نگرانی را رها کن و زندگی را آغاز کن» دیل کارنگی و «الإنسان لایقوم وحدة» «انسان به تنهایی نمیتواند برخیزد» را مطالعه کند مییابد که آنان به خوشبختی نرسیدند.
یکی از آنان گوید: به دنبال خوشبختی گشتیم ولی شکست خوردیم. نویسندهی این کتاب خودش را با کاردی سر برید، زیرا به خوشبختی نرسید.
خوشبختی چیست؟ خوشبختی آن است که هر روز پنج بار وضو بگیری، روزی پنج بار نمازهای فرضت را بخوانی و با نافله بر آن بیفزایی. خوشبختی یعنی خواندن قرآن مجید و اندیشیدن در آیاتش. خوشبختی یعنی همواره الله یگانه را ذکر کنی، خوشبختی یعنی همواره در حال توبه باشی، خوشبختی یعنی زشتیها، فحشا و گناهان را از خانهات بیرون کنی. اینکه مردی جدی، مربی، معلم و در جامعه و امتت جایگاهی داشته باشی و آنان را بهسوی بهشتی که پهنایش به اندازهی آسمانها و زمین است، هدایت کنی:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ٦﴾[التحريم: ٦].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید: بر آن [آتش] فرشتگانی خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند. از آنچه الله به آنان دستور داده است، سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند».
برای ما تعریف کردهاند که شخصی که سن و سالش بیش از چهل سال است، هنگام شروع مسابقه چشم به تلویزیون دوخته بود وقت نماز شد و برای اینکه مسابقه را از دست ندهد، سراندازش را برداشت و پوشید و سپس چهار نوک به زمین زد و سپس سلام داد و به ادامهی تماشای مسابقه پرداخت! آیا نماز خواندن اینگونه است؟ آیا این قلبی است که نور بر آن تابیده است؟
﴿ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ إِذَآ أَخۡرَجَ يَدَهُۥ لَمۡ يَكَدۡ يَرَىٰهَاۗ وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ٤٠﴾[النور: ٤٠].
«تاریکیهایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است. هرگاه [غرقه] دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را میبیند، و الله به هرکس نوری نداده باشد او را هیچ نوری نخواهد بود».
شخص دیگری را میبینی که برای امور دنیا بسیار شور و اشتیاق دارد و اگر فرزندش ده ریال گم کند دنیا را به خاطر آن زیر و رو میکند، ولی پسرش نماز نمیخواند، سیگار میکشد، شب و روز به موسیقی مبتذل گوش میکند، قرآن نمیخواند، با گروههای منحرف در قهوهخانهها و باشگاهها در ارتباط است و با این وجود ناراحت و عصبانی نمیشود!! این چه قلبی است؟
برادران گرامی، ای قهرمانان، ای فرزندان کسانی که کلمهی لا اله الا الله را بالا بردند و آن را بر تمام بشریت تقسیم نمودند، شما را به الله قسم، مسئولیتها و وظایف و اهدافمان را در زندگی دنیا بشناسیم، اگر آن را شناختیم و دانستیم، به امت، دین و سرزمینمان خدمت بزرگی رساندهایم و خودمان را از همه بالاتر میبریم وگرنه اگر مسأله، مسألهی پیشرفت مادی و تمدن دنیایی باشد، کفار در همهی زمینهها بر ما پیشی گرفتهاند.
ما نه هواپیما ساختهایم، نه ماشین، نه موشک، نه فریزر و نه یخچال ولی آمدهایم تا دلها و قلبها را بسازیم، آمدهایم تا اسلام و دین را به مردم تقدیم کنیم. کرسی مرسون گوید: ما هواپیما، موشک یخچال به شما دادیم ولی شما اسلام را به ما ندادید، ما را از اسلام محروم کردید! بله آنان اسلام را میخواهند.
تمام دینها در میدان ناموفق و ناکام ماندند جز دین الله، دین اسلام. بیدینی امتحان شد که لعنتی بیش نبود، همچنین مسیحیت تحریف شده است و نیز یهودیت تحریف شده است و کمونیستی شده است. مردم به دین الله روی آوردند ولی بسیاری از جوانان ما به خود مغرور شدند و بر اوامر الهی تکبر ورزیدند. برخی از آنان نماز را به کلی ترک گفتهاند، آیا اینها میخواهند اسلام را به بشریت تقدیم کنند؟
برادران دینیام، این اطلاعات برای شما عجیب و تازه نیست، اما به خاطر یادآوری و پند و عبرت گرفتن است، شاید که الله به اوضاع و احوال ما رحمی کند، زیرا گناهان زیاد شدهاند و دلیلش ترک نمازهای پنجگانه است. به همین خاطر عمر در قادسیه برای سعد چنین نوشت: «نماز، نماز، دشمن شما فقط با گناهان و معصیتهای شما بر شما پیروز خواهد شد». یا آنگونه که عمر س گفته است.
برادران دینیام، از الله متعال مسألت دارم که گناهان و اشتباهات من و شما را بیامرزد و ما را صالحانی اصلاحگر و نمازگزارانی روزه دار و ذاکرانی عبادتگزار بگردان.
يَا رَبِّ عَفْوَكَ لَاتَأْخُذْ بِزَلَّتِنَا
وَارْحَمْ أَيَا رَبِّ ذَنْبًا قَدْ جَنَيْنَاهُ
كَمْ نَطْلُبِ اللهَ فِي ضَرٍّ يَحُلُّ بِنَا
فَإِنْ تَوَلَّتْ بَلَايَانَا نَسِينَاهُ
نَدْعُوهُ فِي الْبَحْرِ أَنْ يُنْجِي سَفِينَتُنَا
فَإِنْ رَجَعْنَا إِلَى الشَّاطِئِ عَصَيْنَاهُ
وَنَرْكَبُ الْجَوَّ فِي أَمْنٍ وَفِي دَعَةٍ
فَمَـا سَقَطْنَا لِأَنَّ الْحَافِظَ اللهُ
«بارالها، خواهان عفو و بخشایش تو هستیم، ما را بر لغزشهایمان مگیر، اللها! گناهانی که از ما سر زده است را ببخش، چه بسیار الله را هنگام ضرر و زیانی که به ما میرسد، میطلبیم و وقتی بلا و مصیبتمان برطرف شد، او را فراموش میکنیم، در دل دریا او را میخوانیم تا کشتی ما را نجات دهد، و زمانی که به ساحل میرسیم، از او سرکشی میکنیم، در هواپیما سوار میشویم و در امنیت به آسمانها پرواز میکنیم و سقوط نمیکنیم، زیرا الله حافظ و نگهدار است».
برادران ارجمند، ای کسانی که منفعت را برای امت به ارمغان آوردهاید، ای کسانی که شبها بیدار میمانید تا دیگران بخوابند:
﴿قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ﴾[التحريم: ٦].
«خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظِ کنید».
آتش جهنم را برای خودتان خاموش کنید، خود و خانوادهی خود را از آتش نجات دهید، عهد و پیمانتان با الله را حفظ کنید و آن را با ادا نکردن نمازهای پنجگانه در مسجد از بین نبرید، امر به معروف و نهی از منکر کنید، بر تلاوت، حفظ، فهم و تدبر در کتاب پروردگارتان مداومت ورزید و خودتان را برای روزی که الله دربارهاش چنین میفرماید، آماده سازید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ١ يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ٢﴾ [الحج: ١-٢].
«ای مردم، از پروردگار خود پروا کنید، چرا که زلزلهی رستاخیز امری هولناک است. روزی که آن را ببینید، هر شیردهندهای آن را که شیر میدهد [از ترس] فرو میگذارد، و هر آبستنی بار خود را فرو مینهد، و مردم را مست میبینی و حال آنکه مست نیستند، ولی عذاب الله شدید است».
والله أعلم وصلی علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم.
***
[١٢٦]- لفظش از این حبان است، حدیث ٢٧٦، ترمذی به همین نحو، حدیث ٢٤٥٩ و ر.ک: المشکاة، حدیث ٥١٣٠.
[١٢٧]- بخاری، شمارهی، ٢٨٢١.
[١٢٨]- مسلم، حدیث ١٤٤٣، ١٤٤٤ و احمد، حدیث ١٨٤٥.
[١٢٩]- بخاری، حدیث ٥٢٢ و مسلم، حدیث ١٤٧٢.
[١٣٠]- احمد، حدیث ٢٦٠٧٨، ابن ماجه، حدیث ١٦٧٤ از ام سلمه ل احمد، حدیث ٥٨٦، ابوداود، حدیث ٥١٥١، ابن ماجه، حدیث ٢٧٦٩ از علی س و ر.ک: الصحیحه، حدیث ٨٦٨.
[١٣١]- این حدیث را نیافتم ولی شبیه آن را نزد نسایی یافتم، حدیث ١٩٥٤، سنن بیهقی، حدیث ٤٨٥١ و حاکم، حدیث ٦٥٨٢.