امام، سید احمد شهید در آینه تاریخ

«تجدید، احیاء دین و اصلاحات انقلابی»

«تجدید، احیاء دین و اصلاحات انقلابی»

یکی از عملکردهای بزرگ حضرت سید این است که ایشان رکن بزرگ جهاد فی سبیل الله را که مدتی متروک مانده بود و عمل کردن به آن مشکل و غیرممکن بنظر می‌رسید. زنده گردانید، نام جهاد واقعی فقط در لابلای کتاب‌ها و قرآن و حدیث موجود بود و قصه‌های آن مربوط به مجاهدین صدر اسلام بود که فقط به خاطر خدا جنگیده بودند و هدفی غیر از پیروزی دین اسلام نداشتند و منظورشان حکومت یا کسب مال و دارایی برای خود و خانواده‌اشان نبود. پادشاهان اسلام هم یا جهاد را کلا ترک کرده بودند و یا وسیله‌ی کشورگشایی قرار داده بودند از مقاصد و اهداف مقدس آن غافل بودند. صاحبان دعوت و اصلاح هم بنابر گرفتاری‌های زیاد یا عدم قدرت، از انجام جهاد قاصر بودند. عموم مسلمین از فضیلت و اهمیت جهاد بی‌خبر بودند و آن را یک مسأله‌ی فقهی محض پنداشتند و در مستحباتش جای داده بودند[١٥]. بی‌توجهی به این رکن بزرگ اسلام، جهان اسلام را به شدت متضرر ساخت و مردم بی‌وجدان و از خدا بی‌خبر، بی‌باک و با جرأت شده بودند و شوکت اسلام و مسلمین را جریحه‌دار کرده بودند، در نتیجه مسلمانانی که در این منطقه فرمانروایی می‌کردند و حافظ این مملکت بودند، امروز در مملکت خودشان غریبه و مورد جور و اهانت قرار می‌گرفتند، مساجدشان ویران می‌شد و آبروی‌شان ریخته می‌شد و در نهایت ذلّت و زبونی به سرمی‌بردند. در این زمان پیشگویی آن حضرت  ج کاملاً بر مسلمانان صادق می‌آمد:

«إِذَا تَرَكْتُمُ الْجِهَادَ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ ذُلًّا لَا يَنْزِعُهُ حَتَّى تَرْجِعُوا إِلَى دِينِكُمْ».[١٦]

«اگر شما جهاد را ترک نمایید خداوند بر شما ذلّت مسلط می‌کند و آن را از شما برنمی‌دارد مگر اینکه به دینتان بازگردید».

کلیه‌ی جهان اسلام بویژه نقاطی که دور از مرکز خلافت عثمانیه بودند با این وضع اسفناک و ذلت بار روبرو بودند. درباره‌ی اهمیت و ضرورت جهاد، خود حضرت سید در کتاب معروفش «صراط مستقیم» می‌فرماید:

«از نظر نزول برکت‌های آسمانی که وابسته به قایم داشتن فریضه‌ی جهاد هستند، روم و ترکیه را با هندوستان مقایسه کنید. هندوستان در سال ١٢٣٣ را که اکثر نقاط آن در اثر حکومت انگلیس به دارالحرب تبدیل گشته بود با هندوستان سیصد سال قبل مقایسه کنید، در آن‌زمان چقدر برکات سماوی وجود داشت و چقدر اولیای عظام و علمای کرام موجود بودند[١٧]».

حرکت سید احمد شهید جهاد را زنده کرده و در وضع اصلی خود باقی گذاشت و بر اجتماع مسلمانان و افکار و عواطف‌شان تاثیر عمیقی گذاشت و ترس مرگ از قلب‌ها بیرون شد و تحمل مشقت‌ها و ناملایمات در راه خدا، سهل گشت و شوق شهادت آنچنان دامنگیر شد که گویی اینان پرندگانی هستند که هنگام شام آرزوی بازگشت به آشیانه‌های‌شان دارند. جوانان نازپرورده و مردم توانگر و ثروتمند برای تحمل سختی‌ها و ناراحتی‌های جهاد و هجرت آماده شدند و با زندگی توأم با زهد و قناعت و ایثار و قربانی خوی گرفتند. حس شهادت‌طلبی آنچنان شیوع یافت که زنان هنگام شیردادن کودکان‌شان اشعار حماسی از این قبیل می‌سرودند:

الهی مجهی بهی شهادت نصیب
یه افضل سی افضل عبادت نصیب

یعنی:

خداوندا شهادت نصیبم بگردان
این افضل عبادت نصیبم بگردان

مردم آنچنان به شهادت عشق می‌ورزیدند که فرزندان برومندشان را برای نیل شهادت تقدیم معرکه نبرد می‌نمودند. از آن جمله نواب فرزند علی، سرپرست منطقه غازی پور پسرش امجد را تقدیم کرد و گفت: «می‌خواهم که مانند اسمعیل ذبیح، در راه خدا بر حلقوم فرزندم چاقو کشیده شود». در بین نوجوانان قرعه کشی می‌شد و والدین، آن فرزند را که عقب می‌ماند مورد ملامت قرار می‌دادند.

دکتر هنتر می‌نویسند: «هیچ‌یک از پدران وهابی[١٨] نمی‌دانست که پسرش چه وقت برای جهاد خانه را ترک می‌گوید، (یعنی آمد و شد برای جهاد عادی بود)».

[١٥]- مولانا اسمعیل شهید که درجۀ سخنگو و وزیر برای سید احمد بودند، در یکی از نامه‌ها به علماء مشایخ می‌نویسند: اهمیت جهاد امروز پیش علماء به اندازه حیض و نفاس هم اهمیت ندارد.

[١٦]- ابوداود به روایت ابن عمر  ب

[١٧]- «صراط مستقیم» باب دوم فصل جهاد افاده پنجم.

[١٨]- دولت انگلیس و نویسندگان انگلیسی در ذکر حضرت سید و پیروانش کلمه وهابی را بکار می‌بردند تا مردم را نسبت به آنان بدبین گردانند.