امام، سید احمد شهید در آینه تاریخ

«شرقی‌های غرب‌زده»

«شرقی‌های غرب‌زده»

جای بسی شگفتی است که اغلب نویسندگان «خاورمیانه» و آسیا چون خواستند قلم برداشتند درباره‌ی وهابیت و مهدویت و حرکت جهاد هندوستان مطلبی بنگارند صرفاً به تقلید کورکورانه غربی‌ها اکتفا نمودند.

در این خصوص گِله ما بیشتر از آن دسته نویسندگان عرب است که با وجود روابط‌شان با مراکز علمی و علماء هند، زحمت تحقیق را متحمل نشدند، با آنکه تجربه داشتند که استعمار و منافع سیاسی تا چه حدی سبب اتهامات بی‌مدرک علیه شیخ محمد بن عبدالوهاب گشته است.

به عنوان مثال عبارت ذیل را ملاحظه کنید.

علامه احمد بن حجر (قاضی دادگاه اسلامی قطر) در کتابش «الشیخ محمد عبدالوهاب ص ٧٨» می‌نویسد، و به همین طریق دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب برخی از مناطق هندوستان را تحت تاثیر قرار داد و این کار در هندوستان بوسیله‌ی حاجی سید احمد انجام گرفت. او از والیان منطقه بود که در سال ١٨١٦ م، بعد از قبول اسلام[٢٤] جهت ادای مراسم حج به حجاز مسافرت کرد و در اثر ملاقات با وهابی‌ها از دعوت‌شان تحت تاثیر قرار گرفت و جزء داعیان احساساتی گردید[٢٥].

آری نتیجه‌ی تقلید غربی‌ها و خوشه‌چینی از خرمن آن‌ها است که باعث شد نویسندگانی مانند دکتر احمد امین (نویسنده‌ی کتاب‌های ضحی الإسلام – فجر الإسلام – ظهرالإسلام) و امثالش به تحقیق دیگران اعتماد کنند و اغلب از مدارک فرانسوی و انگلیسی استناد نمایند.

بعنوان مثال اقتباسی از کتاب «زعماء الإصلاح في العصر الحدیث» تالیف نویسنده‌ی مزبور ملاحظه شود.

نویسنده، در ضمن شرح زندگانی شیخ محمد بن عبدالوهاب می‌نویسد:

«در هندوستان یک رهبر وهابی ظهور کرد که نامش سید احمد بود. او در سال ١٨٢٢م فریضه‌ی حج را ادا نمود و سپس در پنجاب پرچم دعوت را برافراشت و تقریباً دولت وهابی‌ها را تشکیل داد. نیرویش افزایش یافت تا اینکه هندوستان در معرض خطر قرار گرفت. او علیه بدعات و خرافات جبهه‌گیری نمود و با واعظان و اهل دین منطقه به مبارزه پرداخت و علیه هرشخصی که بر مذهبش عمل نکند و دعوتش را نپذیرد اعلان جنگ کرد، او هندوستان را دارالحرب قرار داد. دولت انگلیس به سبب او و پیروانش با مشکلات روبرو شد و بالآخره به سرکوبی آنان موفق گردید»[٢٦].

سبب این اشتباهات تاریخ (بشرطی که ما آن‌ها را سوء تفاهم نپنداریم) که تعداد آن‌ها کمتر از سطرهای عبارت اقتباس شده نیست، این است که در جمع‌آوری آن‌ها صرفاً از مدارک انگلیسی استفاده شده است، نویسنده به خود زحمت نداده است که سیرت و زندگانی این شخصیت و تاریخ جهاد و حرکت را از مدارک صحیح و درست بررسی نماید و یا حداقل از اشخاصی کسب معلومات نماید که در هندوستان بودند و به مصر آمد و شد داشتند.

آری، اگر ایشان چنین می‌کردند حتماً در صف اول مصلحین هندوستان بجای سر سید احمد خان و سید امیر علی حضرت سید احمد شهید را می‌آوردند.

من در سال ١٩٥١ مسیحی در دوران مسافرت خودم به مصر توجه نویسنده را به این اشتباهات مبذول داشتم و برایش توضیح دادم که سید احمد شهید و شاه اسماعیل شهید دارای چه مقامی بودند.

او با صراحت اعتراف نمود: «که معلومات من در این‌باره ناتمام و ناقص بوده است و نمی‌دانستم که این دو مصلح بزرگ در تاریخ اندیشه و حرکت اسلامی چه مقامی دارند و تاثیر همه جانبه آن‌ها بر جامعه‌ی مسلمانان چه قدر بوده است[٢٧]» آدم هنگامی که این تحقیقات نویسندگان عرب و مسلمان را نگاه می‌کند، بیاد یک شعر عربی می‌افتد:

وظلم ذوى‌القربی أشد مضاضة
على النفس من وقع الحسام المهند

[٢٤]- نویسنده در حالی که کلمه سید را می‌نویسد توجه ندارد که اسلام آوردن معنائی ندارد چون سید کسی است که نیاکان او نیز مسلمان باشند.

[٢٥]- شیخ محمد بن عبدالوهاب (ص ٨٧).

[٢٦]- زعماء الإصلاح فی‌العصر الحدیث.

[٢٧]- ملاحظه شود خاطرات خاورمیانه از مولف.