تقوی و سخاوت حضرت زبیرس
پرورش یافتگان دانشگاه محمدی ج همگی افرادی بودند که رغبت آنان به خدا و رسولش ج و زندگانی آخرت از همه چیز بیشتر بود. به همین جهت تمام تلاششان را در راه درست زندگی کردن در سایۀ قرآن و تعالیم رسول اکرم ج به کار گرفتند. در معاشرت و معاملاتشان تقوی و ترس الهی را رعایت میکردند و هیچگاه در صدد آن نبودند که از راه نامشروع امرار معاش کنند و یا به ثروت اندوزی روی بیاورند.
سخاوت و بخشش از اوصاف حمیدۀ تمامی یاران رسول الله ج بود. نمونهای از این ایثار و فداکاری، سخا و جود را در نمایش دلانگیز و دلربای اهل مدینه در حین استقبال از یاران نبی اکرم ج مشاهده کردیم. همان روزی که پیامبر خدا ج دستور داد، هر فردی از اهل مدینه، فردی از مکه را در آغوش بگیرد و با اموالش او را کمک کند. دیدیم که چه زیبا، انصار اموال شان را با کمال میل و رغبت با برادران مهاجرشان تقسیم مینمودند و از آن سو نیز شاهد نمایش عزت نفس، قناعت و بزرگ منشی مهاجرین بودیم که چشم طمع به اموال برادرانشان نمیدوختند. کیست که این صحنههای با شکوهی را که یاران رسول الله ج خلق نمودند فراموش نماید؟!
حضرت زبیرس نیز همچون بقیۀ شاگردان رسول الله ج دارای طبعی سخاوتمندانه بود. ایشان چون در کار تجارت و بازرگانی چیره دست و خبره بود، ثروت و دارایی زیادی را در اختیار داشت که اکثر آن را در راه اعتلای کلمه الله به کار میگرفت.
عبدالله ابن زبیرس میفرماید:
پدرم بازرگان ماهر و خوش معاملهای بود، در کار بازرگانی کاملاً وارد و موفق بو. از او پرسیدند چگونه به این درجه رسیدهای؟ جواب داد: معاملۀ من هیچ وقت توأم با مکر و فریب و خدعه نبوده و به سود و در آمد اندک قناعت میکردم [۳۶].
ناگفته نماند که چون حضرت زبیرس یکی از مجاهدان بزرگ بود، همیشه سهم بزرگی از غنایم جنگی نیز به ایشان تعلق میگرفت. اما آیا ایشان و دیگر اصحاب مشغول زراندوزی بودند؟ حضرت زبیرس هر وقت پولی به دستش میرسید، سریعاً به فقرا و نیازمندان میبخشید، و خود با قناعت زندگی میکرد.
علامه کاندهلوی در ((حیاة الصحابه)) نقل میکند:
حضرت زبیرس هزار غلام داشت و از این راه پول کلانی به دستش میرسید، اما همین که پولی به دستش میآمد فوراً آن را بین فقرا تقسیم میکرد به طوری که وقتی به منزلش میرسید، هیچ درهمی برایش باقی نمانده و همگی را صدقه داده بود [۳۷].
[۳۶] صور من حیاة الصحابة، ص ۳۲۸. [۳۷] أسد الغابة، ج ۲، ص ۱۰۴ و حیاة الصحابة، ج ۲، ص ۲۳۶.