چه کسی حاضر است در مقابل آوردن جسد ((خبیب)) بهشت را بخرد؟
کفار قریش در توطئهای وحشیانه بسیاری از اصحاب گرانقدر رسول الله ج را به قتل رساندند. یکی از همین عزیزان، شاگرد زبدۀ مکتب محمدی، حضرت ((خبیب بن عدی)) بود.
وقتی کفار قریش او را دستگیر کردند، تصمیم به اعدام و به دار آویختن ایشان گرفتند، تا با این کار در دل مکهایهایی که قصد پیوستن به محمد ج را دارند، ایجاد رعب و وحشت کنند.
مشرکان، حضرت خبیبس را به ((تنعیم)) بردند و او را به دار آویخته و چهل شبانه روز جسدش را آویخته به دار باقی گذاشتند. از آنجایی که مشرکان میدانستند مسلمانان تاب دیدن و شنیدن چنین واقعه ای را ندارند، خواستند تا این قضیه طولانی شود. برای حفاظت از جسد حضرت خبیبس بر روی دار، اطرافش جمع کثیری از نگهبانان را گذاشته بودند تا کسی جرات نکند به آن نزدیک شود.
هنگامی که رسول اکرم ج از این ماجرا اطلاع یافت بسیار ناراحت شد و فرمود:
ای اصحاب! چه کسی حاضر است بهشت را برای خویش آماده کند و در مقابل جسد خبیب را به مدینه بیاورد؟!
حضرت زیبرس که همیشه در چنین کارهای پیشگام بود فرمود: یا رسول الله ج من و همرزمم مقداد، برای این مأموریت حاضریم.
پیامبر ج از اقدام زبیرس مسرور گشت و آنها را بدرقه نمود این دو مبارز مخلص برای مأموریتی بسیار خطرناک به سوی مکه رکاب زدند درهمان بدو ورود مشاهده کردند که دورتادور جسد به دار آویخته خبیب را سربازانی از قریش احاطه کردهاند و با دقت اطرافشان را زیر نظر دارند بالاخره با زیرکی تمام، شبانه جسد حضرت خبیب س را پایین آورده و بر اسب خویش سوار کردند و با سرعت از مکه دور شدند.
صبح دم، افراد دشمن به تعقیب زبیر و مقداد پرداختند و آنان را در خارج مکه متوقف کردند حضرت زبیرس که جسد سالم و خوشبوی حضرت خبیب را حمل میکرد، به محض اطلاع از رسیدن افراد دشمن، جسد را زمین گذاشت و با لحنی هیبتناک همچون حضرت فاروق اعظم س فرمود:
آهای قریشیها! چگونه جرأت کردید که ما را تعقیب کنید، مگر نمیدانید من زبیر بن عوام و این مقداد بن اسود، دو مبارز جان بر کف رسول خدا هستیم پس راه خود را گرفته و برگردید وگرنه شما را قلع و قمع میکنیم.
سخنان آتشین حضرت زبیر س سربازان بی ایمان و عیاش کفار را متزلزل کرده و با سرافکندگی تمام از جنگیدن منصرف شدند در این لحظات بود که زمین به امر خداوند سبحان شکافته شد و جسم مبارک حضرت خبیب را بلعید [۳۴].
وقتی حضرت زبیرس و حضرت مقدادس نزد رسول اکرم ج آمدند و گزارش واقعه را ارئه کردند، پیامبر ج فرمود:
همین حالا جبرئیل تشریف آورده و فرمود: فرشتگان آسمان و زمین به این دو یار فداکار تو افتخار میکنند [۳۵].
این هم برگ رزین دیگری از افتخارات حضرت زبیرس به شمار میآید.
[۳۴] تفصیل این حکایت را در کتابهای سیرت مطالعه کنید، سیرت مصطفی صلى الله علیه وسلم، مولانا محمد ادریس کاندهلوی و غیره . [۳۵] ریاض النضره ۲، ص ۲۳۷ .