ویژگیهای یک دعوتگر

حمد و ثناء

حمد و ثناء

من أین أبدأ والـمحامد کلها
لك یا مهیمن یا مصور یا صمد

«پروردگارا! حمد و ثنای تو را از کجا آغاز کنم در حالی که همه حمد و ستایش‌ها زیبنده توست، ای مقتدر صورتگر و توانگر بی‌نیاز».

احترت فی أبهی الـمعانی أن تفى
بجلال قدرك فاعترفتُ ولم أزد

«در زیباترین و باشکوهترین صفات والایت حیران و سرگشته‌ام».

ستایش و پرستش برازنده اوست که بر بخشش‌ها و کرمش شمارش نیست. آن که هر زمان خواهد عطا کند و هر بار که خواهد باز ستاند و از بین برنده‌ی ناملایمات و بخشاینده‌ی خوشی‌هاست.

سپاس مر خدایی راست که دانای پنهان و آشکار است. ستایش آن قهار و صاحب مقام را سزد که عهده‌دار روزی‌هاست. و شایسته‌ترین و امیداورترین به وقت مصیبت‌هاست. و تمامی تعریف و ثناء مخصوص «الله» است، بر هر آن نعمتی که انعام کرده و بر هر آن مصیبتی که باز داشته و بر هر کاری که آسان کرده و بر هر امری که بدان حکم رانده و تمام سپاس از آنِ «الله» است، بر هر آن امر ناگواری‌ که برطرف نموده و بر هر حادثه‌ای که در رفع آن لطف و کرم نموده.

حمد و ثناء فقط او راست، بر نعمت‌ها و خوان بی‌دریغش و آنچه بسیار بخشیده از خوبی‌هایش بر مردم، و فزونی نموده و بر فضل بیکرانش.

یا غافلا عن إله الکون یا لاهی
تعیش عمرك کالحیران کالساهی

«ای انسان سهل‌انگار که به آفریدگار جهان بی‌اعتنایی همواره چون سرگذشته و فراموشکاری زندگی می‌نمایی».

ارجع إلی الله واقصد بابه کرما
والله والله لا تلقی سوی الله

«با امید بخشندگی‌اش روی سوی او کن (توبه کن)، بخدا سوگند، بخدا سوگند، جز با خدا، عاقبت با کسی روبرو نخواهد شدی».

هر کس او را بپذیرد، پذیرفته شده، هر که با او ستیز نماید، ذلیل و ناکام گشته و هر آن کسی به او پناه برد، عزت یافته و هر کس به او توکل و اتکا نماید او را کافی است. و هر که به فرمان او گردن نهد، او را به دوستی گیرد، و هر آنکس که به سرپیچی‌اش روی آورد او را خرد کرده، و هر که او را به مبارزه بطلبد نابودش گرداند، و هر کس با او شریک آورد بسوزاندش و کسی که در خلقتش با او همسان و همطرازی را گمان کند تکه تکه‌اش گرداند.

فوالله لو صُغنا من الدّمع قصة
وصار کتاب الحب بالدم یکتب

«به خدا سوگند! اگر با اشکهایمان قصه‌ای را بسراییم، و یا اینکه کتاب عشق و علاقه‌مان به تو با خون نگاشته شود».

وسرنا علی الأجفان نمشي محبة
علی النار نُشوی أو علی الجمر نُسحب

«و از روی محبت اشک شوق جاری بسازیم، بر آتش سوزانده شویم یا بر روی اخگرها کشانیده شویم».

لما بلغت ما تستحق جهودنا
فکل ولو نال الـمشقة مذنب

«و اگر تمامی تلاش‌هایمان بدانچه سزاورند برسند، باز هم گناهکاریم، گرچه متحمل رنج و مشقت گردیم».

و گواهی می‌دهم که محمد ج فرستاده، نبی و خاتم و امام عصمت، است و نیز گواهی می‌دهم که زیبنده‌ترین اسوه و یگانه الگوی بشریت، افتخار دول و ملل و زینت مجالس محمد ج می‌باشد و هم او موفق‌ترین مربی و هدایتگر و والاترین رهبر است.

یا طریداً ملأ الدنیا اسمه
وغدا لحنا علی کل الشفاه

«ای رانده شده از قوم که شهره آفاق گشته‌ای / وای آن که چون آواز و آهنگی بر سر همه زبان‌ها افتادی».

وغدت سیرته أسطورة
یتلقاها رواة عن رواه

«آنکه سرانجام سیرتش چون اسطوره‌ای گشت / و روایان آن را از یکدیگر روایت می‌کنند».

لیت شعری هل دری من طاردو
عابدوا اللات وأتباع مناه

«کاش می‌دانستم آیا می‌فهمیدند چه کسی را از خود راندند پرستندگان لات و پیروان منات».

هل درت من طاردته أمه
هبل معبودها شاهت وشاه

«آیا دانستند قومی که هبل معبودشان بود چه کسی را از خود راندند و آیا دانستند که تهمت‌زنندگان او زشت و بد نام شدند».