معامله داعی و مدال افتخارش
داعی مسلمان با خداوند سوداگری میکند و نرخ و بهای جانش را به خدا میسپارد. ولی با این معامله نه دستمزدی میخواهد و نه قیمت عطای جانش را میطلبد و نه با مضاربه آن به انتظار سود و بهرهای مینشیند. شکوه و بیصبری نمیکند و برای دریافت نتیجه و ماحصل تلاشهایش به محاسبه شمارش ایام نمیپردازد.
فاکتور زحمات و صورت حساب تلاشهایش در دنیا با تأیید و یاری خداوند و در آخرت بصورت کامل تقدیم میشود:
﴿وَلَسَوۡفَ يُعۡطِيكَ رَبُّكَ فَتَرۡضَىٰٓ ٥﴾[الضحی: ۵].
«و پروردگارت به تو (بهورزی و پیروزی و نعمت و قدرت) عطاء خواهد کرد و تو خشنود خواهی شد».
چک مزد و اجرتش از بانک
﴿يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥ﴾[الکهف: ۲۸].
«طالب روی او هستند».
نقد میشود. و سند اموال و داراییاش امضای
﴿وَإِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُ﴾[هود: ٧٩].
«و تو که میدانی آنچه ما میخواهیم».
خورده است.
بعنا النفوسَ فلا خيار ببيعنا
أعْظمْ بقومِ بايعوا المختارا
«جانها را فروختیم بدون آنکه در فروختنش اختیاری داشته باشیم بزرگی و سرافرازی باد بر آن قومی که جان را در اختیار جانان نهادند».
فأعاضَنَا ثمَناً أجلَّ من الـمنى
جناتِ عدنٍ تُتحِفُ الأبرارا
«و در عوض آن (خداوند) مزدی را به ما ارزانی داشت بزرگتر و با ارزشتر از وادی منی / باغهای ابدی و جاودانهی که تحفه نیکان و هدیه صالحان است».
دعوتگر راستین با سیرت و عملکرد پسندیدهاش در انتظار دریافت تقدیر نامه از سوی مردم نیست. و یا اینکه در عوض کوششهایش مدال به گردنش آویخته شود و یا ستاره و درجه شایستگی بر شانههایش بگذارند و یا عکسی یادگاری و به یادماندنی از او در خانهاش نصب کنند.
داعی الی الله خواهان تاج رضایت و خوشنودی پروردگار است:
﴿رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾[المائدة: ۱۱٩].
«خداوند راضی شد از آنها راضی شدند از او».
و آرزوی ملحق شدن به ستارگان ﴿يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ﴾ [۱]را دارد، و در آرزوی مدال افتخار
¬﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾[البقرة: ۲۵٧].
«الله مددکار ایمانداران است».
[۱] «خداوند دوستشان میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند».