خاتمه: افق درخشان
شاید گذشته از بین رفته باشد و نقطههای امید آینده ناپیدا و مبهم ... مگر در نزد داعی که گذشته نه زائل شده و نه از میان رفته، بلکه همچنان محفوظ است و ماندگار.
﴿عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى﴾[طه: ۵۲].
«اطلاعات مربوط بدیشان در کتابی عظیم و شگفت است، و تنها پروردگارم از آن مطلع است و بس. پروردگار من به خطا نمیرود و فراموش نمیکند».
اما نقطههای امید و افقهای پیروزی همیشه و همچنان در زندگی داعی میدرخشند و بدون شک همواره موجودند و این افق روشن، عنقریب آمدنی و در راه است:
﴿ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيۡنَ ٱلۡيَقِينِ ٧﴾[التکاثر: ٧].
«آن گاه آن را به دیده یقین (بى هیچ شک و شبههاى) خواهید دید».
سرود هواپرستان: «قفا نبك من ذکری حبیب ومنزل» «بایستید تا بگرییم به یاد محبوب و کوی یار».
سرود داعیان: «قفا نبک من ذکر الكتاب الـمنزل»«بایست تا بگرییم به یاد فرو فرستاده حبیب رحمان».
ترانه وسروده غافلان:
أخبروها إذا أتيتم حماها
أنني ذبت في الغرام فداها
«هر زمانی که به نزدش رفتید بگوئید به او که من کشته عشقش گشتهام و شیفته او».
در ره عشقت نفسی میزنم
بر سر کویت جرسی میزنم
(نظامی گنجوی)
و سروده حماسی صالحان:
أيقظوا النفس من سُبات مناها
فإلى الله ربِّنا منتهاها
[۲۱]
«هان! نفس را از خواب عمیق مرگبارش بخیزینید زیرا بازگشت و سرانجام همگیمان به سوی خداست».
الحمدالله الذي بنعمته تتم الصالحات
پایان ترجمه روز پنجشنب - بندر جاسک
۲۵/۳/۸۵ هجری شمسی
برابر با ۲۵/۵/۱۴۲٧ هجری قمری
[۲۱]
ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
کاشانه ما رفت به تاراج غمان خیز
از نالهی مرغ چمن از بانگ اذان خیز
از گرمی هنگامه آتش نفسان خیز
از خواب گران، خواب گران، خواب گران خیز
از خواب گران خیز
(کلیات اقبال: ص ۱۴)