دستاوردها و درسهای دهگانه
سرانجام پس از سالیان متمادی از تدبر و مطالعه در دعوت و همراهی در رکاب داعیان به ۱۰ چیز پی بردم و در خلال آن به ۱۰ نتیجه دست یافتم:
نخستین فایده: اینکه که در رنجها و ناملایمات به خدا پناه بردن ودر بلایا به سوی او شتافتن و در بحرانها او را صدا کردن.
دومین فایده: دانستم که همراه با هر سختی آسانی است و در هر اندوه و دردی شادمانی نهفته است و با هر تنگنایی و محدودیتی رهایی و آسودگی همراه خواهد بود، و بعد از هر فلاکت و سختی، رفاهی در پیش است.
سومین فایده: پی بردم در مشکلات جز الله، مددکار و یاریدهندهای نیست و این که به هنگام مصیبتها به وقت شرایط سخت کسی جز «الله» در معیت و به همراه انسان نیست.
¬﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ﴾[النمل: ۶۲]. «آیا چه کسی میرسد به داد بی کسی وقتی او را بخواند».
چهارمین فایده: به این نتیجه رسیدم که علماء هم ثابت قدماند و هم به خطا میروند و داعیان نیز بر دو گونهاند: یا در دعوت موفقاند و یا مرتکب اشتباه شده، به بیراهه میروند. و مصلحان و صاحب دعوت و بر حق بوده و یا دچار لغزش میشوند. به جز محمد ج که بدون خطا به راه راست، و بدون اشتباه بر طریق حقیقت و بدون لغزش بر صلاح و راستی قائم و ماندگار است.
﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣﴾[النجم: ۲-۴].
«و سخن نمیگوید از خواهش نفس این حکمی است فرستاده شده».
پنجمین فایده: پی بردم از میان کتابها شماری مقبول و پذیرفته است، و پارهای مردود و تکذیب شده. مگر قرآن و سنت پیامبر ج که جملگی نیک و درست بوده و در آن کمال حق و نهایت عدل مشهود و نمایان است.
ششمین فایده: شایسته هیچ گروه، فرد یا افرادی نیست که نصرت و یاری دین را تنها از آن خود بداند. و بر این باور باشد که به وقت استمداد و یاری دین تنها او فرا خوانده شود. زیرا دین خدا در هر زمان و مکانی یاری شده است، خواه کسی در طلبش باشد خواه از آن سرباز زند.
﴿فَإِن يَكۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَكَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّيۡسُواْ بِهَا بِكَٰفِرِينَ﴾[الأنعام: ۸٩].
«پس اگر این [کافران] به آن [آیات قرآن] کافر شوند، گروهى را بر آن بگماریم که هرگز به آن کفر نورزن».
و بدان دلیل که این دین با تلاشهای محمد عربی ج حمایت و دستگیری شده و افرادی چون سلمان فارسی، صهیب رومی و بلال حبشی به یاریاش شتافتهاند و اشخاصی همچون صلاح الدین (ایوبی)، نورالدین ترکمانی (زنگی) و اقبال هندی (لاهوری) آن را غالب و پیروز گردانیدهاند.
هفتمین فایده: دانستم که، ملاطفت و ملایمت یگانه نمونه کامل دعوت است و برخورد ملایم همراه با رفق تأثیری چشمگیر و سحرانگیز دارد. و بکارگیری روش روان و سهل، اسلوب بیدلیل به دام انداختن مردان است.
هشتمین فایده: دریافتم غالب سخنان مبلغین و علماء بر حق و ثواب بوده به جز گوشه اندک و نادری از آن به جهت فطرت انسانی و ضعف آدمی و عدم عصمت و انقطاع وحی اشتباه و خطا میباشد.
نهمین فایده: پی بردم که علاج بیماری امت و ازالهای عطش آن با هنرنمایی هنرمند یا تفکرات تجددگرایانه و ایدههای سکولاریستی (بیدینی) برطرف نخواهد شد. نه با شعرهای آتشین و عاشقانهی شاعران آرامش خود را باز مییابد و نه با فرضیات و تخیلات فیلسوفان را به جایی میبرد. تنها عامل احیا، تجدد و بقاء این امت و یگانه راه ترقی و ترفیع آن میراث به جا ماندهی نبوت و رسالت، و بقایا و آثار وحی میباشد.
﴿فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمۡكُثُ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾.
«پس آن کف میرود خشک شده و آنچه نفع میرساند به مردم باقی میماند در زمین».
دهمین فایده: و بالاخره بدین نتیجه رسیدم که امت میتواند تولیدکننده مخترع یا کاشف نباشد اما هرگز نمیتواند بدون ایمان و عقیده زندگی نماید و بدون رسالتی به حیات خویش ادامه دهد و یا بدون انتخاب روش و طریقهای در ابلاغ و ترویج دین خواهان شرافت، عظمت و سربلندی باشد.
﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُۥ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ لَيۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَا﴾[الأنعام: ۱۲۲].
«آیا کسی که مرده بود پس ما او را زنده کردیم و دادیم به او روشنایی که راه میرود به وسیله آن در میان مردم مانند کسی است که واقع شده در تاریکیها که نمیتواند بیرون بیاید از آنها».
این دستاوردها و نتایج ۱۰ گانه را همچون هدیهای به علاقهمندان بپذیر و دوستداران نصیحتطلب خویش و نیز به عاشقان فضیلت و طالبان جویای حقیقت و رهبران دانش و معرفت تقدیم مینمایم.
﴿إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ﴾[هود: ۸۸].
«و من میخواهم اصلاح را تا جایی که امکان باشد و موفقیت من از کمک خداست و بر اوست اتکای من، به سوی او رجوع میکنم».
دَعْها كما شاءها الرحمنُ جاريةً
الله يحفظُها والله يرعاهَا
«بگذار جاری باشد همانگونه که خداوند خواسته است. خداوند حافظ و نگهدارنده اوست».
لها من الوحی نورٌ تستضيءُ به
وبهجةُ الغارِ تبدو في محيَّاه
«از جانب خدا نوری دارد که از آن پرتو میگیرد / و تازگی غار بر جبینش ظاهر است».
... سرانجام ۱۰ سال طولانی اما کوتاه و زودگذر به فرجام خود رسید. سالهایی که با خود نیکیها و خنده و گریههای فراوانی به همراه داشت. سالهایی که با تمام شادی و اندوه و آسایش و فلاکت باریاش و نیز به همراه تنعم و ناداری و لذت و رنجهایش سپری شدند.
مرتْ سنونٌ بالسعودِ وبالهنا
فكأنها من قِصْرها أيامُ
«سالهای زیادی با خوشی و سرور گذشتند، گویا از کوتاهی، روزهایی بیش نبودند».
ثم انثنتْ أيامُ هجرٍ بعدها
فكأنها من طُولها أعوامُ
«سپس بعد از آن روزهای هجران و دوری بازگشتند، و چنان طولانی بودند گویا همچون سالهایی هستند».
ثم انقضتْ تلك السنونُ وأهلُها
فكأنها وكأنهم أحلامُ!
«سپس آن سالها سپری شدند و مردمانشان از دنیا رفتند، گویا همه آنها خواب و رویایی بیش نبودند».