دعوتگر خستگی ناپذیر
داعی خستگی ناپذیر است و توقف و استراحت گاهی ندارد. او همانند یوسف÷ است، که در زندان از رسالت خود غافل نمینشیند. و چون نوح÷ است، که با وجود طردشدن از قوم در تلاطم امواج به دعوتش ادامه میدهد. و بسان محمد ج است که در تنگنای محاصره و در شعب (ابی طالب) از دعوت به ایمان توحید باز نمیایستد. سرمشق و پیامبر ج است، که چون او را به بند و زنجیر کشیدند غار (ثور) را منبر دعوت خویش ساخت و چون جلای وطن شد و تبعید گردید، دولت و حکومتی بنا نهاد.
به شیخالاسلام ابن یتیمه/گفته شد: سلطان امر به تبعیدت به قبرس یا کشتن و حبست، داده است. گفت: بخدا سوگند! چنان خوشحال و شادمانم که اگر شادمانیام میان تمام اهل شام تقسیم شود، همه را کفای میکند. به خدا من چون گوسفندم که، جز بر پشمینهی خود نمیخوابد. اگر چنانچه به قبرس تبعید شوم، مردم آنجا را به اسلام فرا میخوانم، و اگر روانه زندان گردم، با پروردگارم به راز و نیاز میپردازم. و اگر کشته شوم، شهادت نصیبم گشته.
روحي تحدثني بأنك متلفي
نفسي فداك عرفت أم لم تعرف
«روحم میگوید که تو هلاککننده من هستی، بدانم یا ندانم نفسم فدای توست».