۱۵- نوع پانزدهم: شناخت اعتبار و متابعات و شواهد [۱۰۱]
آیا حدیث فرد است؟ و آیا راوی فرد، معروف و شناخته شده میباشد؟ در میان علما این قبیل سؤالها در ارزیابی یک حدیث متداول است. ابو حاتم محمد بن حبان بستی التمیمی، الحافظ، /آورده است که: روش اعتبار در خبرها چنین است، مثلا حدیث حماد بن سلمه را که تابعی ندارد در نظر بگیرید «حماد عن أیوب عن ابن سیرین عن أبي هریرة عن النبي ج». پس باید نگاه کرد که آیا راوی ثقهی دیگری غیر از ایوب از ابن سیرین این را روایت کرده است که اگر چنین باشد میفهمیم که برای این خبر اصل و مرجعی وجود دارد و اگر این را نیافتیم باید ببینیم که آیا در طبقهی پایینتر کسی غیر از ابن سیرین از ابی هریره حدیث را روایت کرده است و باز اگر این را هم نیافتیم باید ببینیم که آیا غیر از ابی هریره صحابی دیگری از پیامبر جاین حدیث را روایت کرده است که هر کدام از اینها اگر وجود داشته باشند میفهمیم حدیث دارای اصل و ریشه است و در غیر این صورت اصل و مرجعی ندارد.
میگویم: متابعه به این شیوه است: این که کسی غیر از حماد همین حدیث را با همین سند یعنی از ایوب تا ابی هریره روایت کند که این متابعهی تام [کامل] نام دارد و در مرحلهی دوم این که غیر از حماد از ایوب فرد دیگری حدیث را روایت نکرده باشد اما کسانی از ابن سیرین و یا از ابی هریره و یا کسی غیر از ابی هریره از پیامبر جهمین حدیث را روایت کرده باشد که وجود چنین روایاتی نیز متابعه نام داد. ولی هرچه از متابعه تام [کامل] دورتر میشویم از درجهی متابعه کاسته میشود و این که این را شاهد بنامیم اشکالی ندارد. ولی در صورتی که آن حدیث در هیچ سندی دیگر، به یکی از شیوههای فوق روایت نشده باشد و یا حدیث تأییدکنندهی آن فقط از نظر معنی آن را تأیید بکند در این صورت حدیث مؤید، شاهد نام دارد و دارای متابعه نیست. و در صورتی که حدیث فرد را حدیث دیگری از نظر معنی هم تأیید نکند در این صورت تفرد مطلق در مورد حدیث محقق میشود [یعنی حدیث فرد مطلق است و هیچ شاهد ویا متابعی ندارد] و آن چنانکه قبلا گفتیم حدیث فرد به مردود منکر و غیرمردود تقسیم میشود [۱۰۲]. و وقتی که در این مثالی که ذکر کردیم گفته شود: «تفرّد به أبو هریرة» و یا «تفرّد به عن أیوب حماد بن سلمة». در خلال این الفاظ میتوان نفی اشکال مختلف متابعات را در مورد حدیث حس کرد. پس بدان که در باب متابعات، روایت کسی که شخصا حدیثش قابل استناد نیست و از ضعفا شمرده میشود قابل قبول است و در کتاب بخاری و مسلم، جماعتی از ضعفا هستند که از احادیث آنها، در قسمت متابعات و شواهد کمک گرفته شده است البته باید این را در نظر داشت که هر راوی ضعیفی، حدیثش صلاحیت متابعه و یا استشهاد ندارد و به همین دلیل، دارقطنی و دیگران در مورد ضعفاء گفتهاند: «فلان یعتبر به وفلان لا یعتبر به» [حدیث فلانی صلاحیت متابعه و استشهاد دارد و حدیث فلانی شایستگی متابعه و استشهاد را ندارد] و در این موارد قبلا اشاراتی شده است، و خداوند داناتر است [۱۰۳].
مثال متابع و شاهد: «روینا من حدیث سفیان بن عیینة عن عمرو بن دینار عن عطاء بن أبي رباح عن ابن عباس أنّ النبی جقال:«لو أخذوا إهابها فدبغوه فانتفعوا به»: «چه میشد اگر آن را دباغی میکردند و از آن استفاده میکردند». و ابن جریج به نقل از عمرو از عطاء نیز همین را روایت کرده است اما در آن اسمی از دباغ برده نشده است. حافظ احمد بیهقی برای حدیث ابن عیینه، متابع و شاهدی را نمونه آورده است.
مثال متابع برای حدیث ابن عیینه: اسامه بن زید از عطاء حدیث ابن عیینه را این چنین متابعه کرده است: روی بإسناده عن أسامة عن عطاء عن ابن عباس أنّ رسول الله جقال: «ألا دبغتم جلدها قدبغتموه فاستمتعتم به»: «چرا پوستش را با دباغی پاک نکردید تا از آن استفاده کنید».
و اما مثال شاهد برای حدیث ابن عیینه: حدیث عبدالرحمن بن وعلة قال: قال رسول اللهج:«أیّما إهاب دبغ فقد طهر»، و خداوند داناتر است [۱۰۴].
[۱۰۱] ابن حجر میگوید: به خاطر این که این توهم ایجاد نشود که اعتبار هم همچون متابع و شاهد و قسمی از تقسیمات آنهاست. بهتر است این عبارت با عبارت زیر جایگزین شود: (معرفة الإعتبار للمتابعة والشاهد): «شناخت اعتبار برای متابعه و شاهد». چرا که اعتبار آن چیزی است که بعد از جستوجو در متابعات و شواهد برای یک حدیث کسب میشود. ق. النکت. ابن حجر. [۱۰۲] ابن حجر حدیث فرد را به مردود شاذ و مردود منکر و غیر مردود تقسیم میکند. اختلاف مردود شاذ و مردود منکر در مرتبهی عدالت و ضبط راوی است. [۱۰۳] هرچند که به گفتهی ابن حجر، ابن صلاح مستقیما مبحث بیاساسیترین سندها را [که شایستگی اعتبار بخشیدن ندارند] مطرح نمیکند اما در این جا به مفاهیم آن اشاره میکند. [۱۰۴] ابن حجر در کتاب النکت، پس از بیان اعتراضهایی به نسبت عدم تطبیق کامل مثالهای ابن صلاح با تعاریف خود، هم از متابعهی تامه و هم از متابعهی ناقص و هم از شاهد لفظ و هم از شاهد معنی، مثالهایی را مطابق با تعاریف ابن صلاح ذکر میکند که برای اطلاع بیشتر میتوان به کتاب النکت مراجعه کرد.