مقدمه ابن صلاح شهرورزی در علوم حدیث

فهرست کتاب

تنبیهات و تفریعات

تنبیهات و تفریعات

۱- درجه‌ی حسن از صحیح پایین‌تر است چرا که شرط صحیح در این است که تمامی راویان، از نظر عدالت و اتقان و ضبط [۵۲]، از طریق نقل صریح و یا شهرت [خود راوی]، مورد تأیید قرار گرفته باشند که بعداً این موارد را توضیح می‌دهیم ان شاء الله؛ در صورتی که چنین شرطی برای حدیث حسن نیست. در حسن آن چنانکه قبلاً توضیح داده شد تقویت این جنبه از نقص راوی، از طریق سندهای مختلف و تعدد یک حدیث وغیره صورت می‌گیرد و اگر این مطلب بر فقهای شافعی گران می‌آید به عنوان نمونه، سخن صریحی شافعی را در احادیث مرسل تابعین [۵۳]شاهد می‌آوریم. شافعی حدیث مرسلی را که از طریق حدیث مسند تقویت‌شده باشد پذیرفته است و یا اگر حدیث مرسل دیگری که ارسال آن از طرف کسی که از غیر رجال تابعی اول نقل کرده صورت پذیرفته باشد دلیلی بر اصالت حدیث مرسل، از طریق دیگر (با سند دیگر)، دانسته است [۵۴]و برای آن‌ها، آنچه را که امام ابومظفر سمعانی و دیگران، از بعضی شاگردان شافعی نقل می‌کنند یادآور می‌شویم: شافعی روایت راوی مستور [۵۵]را قبول می‌کند هر چند که شهادت او را نمی‌پذیرد؛ و همین خود جنبه‌ای توجیهی است برای این که چرا ما (در تقسیمات حدیث حسن)، به مجرد روایت شخص مستور (آن چنانکه قبلا یادآور شدیم)، حدیث را در حد حسن نپذیریم و به آن اکتفا نکنیم، و خداوند داناتر است [۵۶].

۲- شاید یک محقق زیرک بگوید: چرا شما احادیثی را که ضعیف هستند اما با سندهای بسیار و از طرق متعددی روایت شده‌اند، مانند حدیث‌: «الأذنان من الرأس» [۵۷]و نظیر آن، از نوع حسن نمی‌دانید در حالی که مطابق آنچه که شما در نوع حسن گفتید و قبل از این بیان شد آن‌ها یکدیگر را تقویت می‌کنند؟

جواب: این که هر ضعفی در حدیث از طریق تعدد طرق تقویت نمی‌شود، بلکه ضعف‌ها انواع‌ مختلفی دارند؛ مثلا بعضی از ضعف‌ها که ناشی از ضعف در حافظه‌ی راوی (و ارتکاب راوی به خطاهای غیرعمدی)، با وجود صداقت و دیانت می‌باشد از طریق تعدد طرق جبران‌پذیرند؛ به این صورت که با دیدن حدیثی دیگر که عین حدیث ایشان است متوجه می‌شویم که روایتش مصون از خطاست و ضعف او حدیث را مختل نکرده است و یا اگر ضعف حدیث به خاطر ارسال در سند باشد آن چنانکه قبلا گفتیم ضعف آن برطرف می‌گردد؛ مثلا در حدیث مرسلی از امامی حافظ که حدیث او به خاطر ارسال، دارای ضعف اندکی است، ضعف این حدیث با سندهای دیگری از همین حدیث (سند مسند و یا سندی مرسل از کسی که ارسالش پذیرفته شود) جبران می‌شود؛ ولی یک سری از ضعف‌ها به شیوه‌های فوق جبران نمی‌شوند، چرا که دارای ضعف‌های قوی هستند؛ آن چنانکه ضعف، حدیث را از پا انداخته و این شیوه قادر به جبران ضعف در مورد این حدیث نمی‌باشد. مثال این مورد حدیثی است که در میان راویان ـ رجال سندش ـ کسی متهم به دروغ [۵۸]وجود داشته باشد و یا این که خود حدیث شاذ باشد که این موارد به زودی و مفصلاً مورد بحث قرار می‌گیرند و بدان که این قبیل موارد از مسائل مهم و دقیق هستند و خداوند داناتر است.

وقتی راوی حدیث از لحاظ اهلیت و حفظ و تقوا در مراتب پایینی باشد اما با این وجود از کسانی باشد که در جامعه، اهل صدق و امانت است و از طرفی احادیثش از چند طریق روایت شده باشند همین باعث می‌شود که روایتش از دو جهت تقویت شده باشد و حدیثش از درجه‌ی حسن به درجه‌ی صحیح ارتقا یابد [۵۹]. مثال: حدیث محمد بن عمرو عن أبی سلمة عن أبی هریرة أنّ رسول‌الله جقال: «لولا أن أشقّ علی أمتي لأمرتـهم بالسواك عند كل صلاة»، که محمد بن عمرو بن علقمه از انسان‌هایی است که به صدق و تقوا و پرهیزگاری شهرت دارد، اما از اهل اتقان نبوده است و کسانی ضعف او را در بدی حافظه‌اش عنوان کرده‌اند و کسانی او را از جهت صداقت و وارستگی ستوده‌اند با این حال حدیث محمد بن عمرو (با این سند) حسن است، اما وقتی حدیثش با سندهای دیگر تقویت شد در این صورت آن قلق و اضطراب ما به نسبت سوء حافظه‌اش از بین رفته و آن نقص اندک را جبران می‌کند و بدین ترتیب این سند اصلاح شده و به درجه‌ی صحیح ارتقا می‌یابد و خداوند داناتر است.

۴- کتاب ابوعیسی، ترمذی، /در شناخت حدیث حسن مرجع است و او همان کسی است که اسم حسن را خاطر نشان کرده [به شهرت رسانده است] [۶۰]و در کتابش «الجامع» از این لفظ بسیار استفاده کرده است و در پاره‌ای موارد در گفته‌های اساتید ترمذی و طبقات قبل از او [از اساتید فن] مانند احمد بن حنبل و بخاری و دیگران، [استفاده از] لفظ حسن [با همان معنای اصطلاحی] مشاهده می‌شود [۶۱].

نسخه‌های مختلف کتاب ترمذی در گفته‌ی: «هذا حدیث حسن» یا «هذا حدیث حسن صحیح» و مانند این‌ها متفاوتند. بنابراین، باید اصل کتاب را با بعضی اصول تصحیح کرد و به نتیجه‌ی آن‌ها اعتماد کرد؛ دارقطنی در سننش بسیاری از این موارد را صراحتاً ذکر می‌کند. از کتب دیگری که در همین مرتبه (رده) است کتاب سنن ابوداود سیستانی /می‌باشد. از او برای ما نقل کرده‌اند که گفته است: در کتابم حدیث صحیح و شبیه به آن و نزدیک به آن را نقل کرده‌ام. همچنین برای ما نقل کرده‌اند که معنای این گفته‌اش این است که ایشان در هر بخشی و در هر فصلی از فصول حدیث، صحیح‌ترین چیزی را که در آن باب شنیده نقل کرده است و گفته است: اگر در کتابم حدیثی دارای ضعف شدید باشد آن را متذکر شده و تبیین کرده‌ام و اگر در مورد حدیثی چیزی نگفته‌ام ‌آن احادیث صالح هستند و بعضی از آن‌ها به نسبت بعضی دیگر قوی‌ترند.

می‌گویم: با توجه به مطالب فوق‌الذکر نتیجه می‌گیریم که احادیثی را که ابوداود در کتابش نقل کرده و در مورد درجه‌ی آن‌ها صحبتی نکرده است و آن احادیث در کتاب بخاری و مسلم نقل نشده باشند و همچنین قضاوت صریحی از درجه‌ی آن حدیث در نزد امامانی که بین صحیح و حسن تفاوت قائل هستند نیامده باشد از روی این‌ها می‌فهمیم که آن حدیث در نزد ابوداود حسن است؛ اما مطلبی را نباید فراموش کنیم و آن این که در کتابش احادیثی هستند که در نزد او حسن نیستند و با توجه به چهارچوبی هم که ما تعیین کردیم در لیست حدیث حسن قرار نمی‌گیرند که در این مورد ابوعبدالله بن منده ـ حافظ ـ از محمد بن سعد بارودی در مصر نشنیده است که: مذهب ابوعبدالرحمن نسائی این بوده است که هر حدیثی را که بر ترکش اجماع نباشد در کتابش آورده است. و ابن منده گفته است: و همچنین ابوداود سیستانی نیز همان روش را اتخاذ کرده است و در کتابش مادامی که در بابی [بخشی]، غیر از اساتید ضعیف را نیافته باشد آن سندهای ضعیف را نیز روایت کرده است؛ چرا که در آن مورد، بهتر و قوی‌تر از آن احادیث را (با وجود رجال ضعیف) نیافته است، و خداوند داناتر است.

۵- صاحب مصابیح /احادیث را به دو نوع تقسیم کرده است: ۱- صحاح ۲- حسان. منظورش از صحاح حدیثی بوده که در کتاب مسلم و یا بخاری و یا هر دوی آن‌ها نقل شده باشد و مقصودش از حسان احادیثی بوده است که در کتاب ابوداود و ترمذی و مانند این‌ها روایت شده باشد. اما این نوع تقسیم‌بندی‌ها شناخته شده و مشهور نیستند و حدیث حسن در نزد علما چنین تعریفی ندارد و آن چنانکه قبلا یادآور شدیم این کتاب‌ها شامل حسن و غیر حسن هستند، و خداوند داناتر است.

۶- کتاب‌های سند، از کتاب‌های پنجگانه‌ی صحیح مسلم، صحیح بخاری، سنن ابوداود، سنن نسائی، جامع ترمذی و سایر کتاب‌هایی که بر همین منوال تصنیف شده‌اند (چه از جهت استدلال و استناد به احادیث و چه از جهت احادیثی که به طور مطلق (بدون ذکر درجه‌ی آن‌ها) آورده‌اند)، متمایز می‌باشند. از این مسانید می‌توان مسند ابوداوود طیالیسی، مسند عبیدالله بن موسی، مسند احمد بن حنبل، مسند اسحاق بن راهویه، مسند عبد بن حمید، مسند دارمی، مسند ابو یعلی موصلی، مسند حسن بن سفیان، مسند بزار ـ ابوبکر ـ و نظیر این‌ها را نام برد که روش مصنفین آن‌ها چنین بوده است: در مسند هر صحابی، تمامی احادیث آن صحابی را بدون توجه به شایستگی و قابل احتجاج بودن حدیث، روایت کرده‌اند؛ بنابراین علارغم شخصیت و جلال و هیبت مؤلفین مسانید، کتاب‌های مسند به نسبت کتاب‌های پنجگانه و کتاب‌های ملحق به آن‌ها ـ که بر ابواب تصنیف شده‌اند ـ در مرتبه‌ی پایین‌تری قرار می‌گیرند و خداوند داناتر است [۶۲].

۷- اصطلاح «هذا حدیث صحیح الإسناد» و یا «حسن الإسناد» با اصطلاح «حدیث صحیح» و یا «حدیث حسن» بنا به دلایل زیر تفاوت دارد: «هذا حدیث صحیح الإسناد» به معنای حدیث صحیح نیست، چرا که ممکن است حدیث شاذ و یا معلل باشد. اما وقتی مصنفی قابل اعتماد بگوید: آن حدیث «صحیح الإسناد» است و علتی (نوعی از عامل ضعف پوشیده) را برای آن عنوان نکند و همچنین علتی قادح (ضعف شدید) در مورد آن ذکر نکرده باشد ظاهر امر این را می‌رساند که آن حدیث از نظر او صحیح است و عدم ذکر علت قادح (عامل ضعف شدید) به عنوان اساس، از او پذیرفته می‌شود، چرا که ظاهر قضیه این را می‌رساند و خداوند داناتر است.

۸- و اما در مورد ایرادی که بر گفته‌ی ترمذی و دیگران وارد شده و گفته‌اند: در الفاظ «هذا حدیث حسن صحیح» اشکالی وجود دارد، زیرا چنانکه توضیح دادیم درجه‌ی حسن کم‌تر از صحیح است و جمع بین دو اصطلاح حسن و صحیح در مورد یک حدیث، درواقع جمع بین بیان قصور و کمی در موضوع و اثبات همان موضوع در آن واحد می‌باشد (و این به معنای تناقض است). جواب این است که: این قضیه به سند برمی‌گردد، بدین معنی که وقتی یک حدیث با دو سند روایت شود که یکی از سندها حسن و دیگری صحیح باشد همین می‌طلبد که در مورد آن حدیث گفته شود که این حدیث حسن صحیح می‌باشد؛ یعنی با توجه به یک سند حدیث حسن است و به نسبت سند دیگر، حدیث صحیح می‌باشد، البته این گفته با سخن کسانی که می‌گویند منظور ترمذی از کلمه‌ی حسن در این عبارت، معنای لغوی آن است (که نفس به آن تمایل دارد و قلب هم از آن سرباز نمی‌زند) و نه معنای اصطلاحی که ما در پی آن هستیم تناقضی ندارد؛ پس آن را بدان و خداوند داناتر است.

۹- کسانی از اهل حدیث هستند که حسن از صحیح جدا نکرده‌اند و با توجه به اینکه حسن نیز قابل احتجاج است آن را در انواع صحیح آورده‌اند و ظاهرا حاکم ابوعبدالله حافظ چنین مذهبی داشته است، و این که کتاب ترمذی را جامع صحیح می‌خواند نیز اشاره‌ای به این دید حاکم دارد و همچنین ابوبکر خطیب کتاب ترمذی و نسائی را صحیح می‌خواند و حافظ ابو طاهر سلفی [۶۳]پس از ذکر نام کتب پنجگانه (بخاری و مسلم و ابو داوود و نسائی و ترمذی) می‌گوید: علمای شرق و غرب بر صحت آن‌ها اتفاق نظر دارند؛ این نشان‌دهنده‌ی تساهل ایشان می‌باشد، چرا که در آن‌ها احادیثی وجود دارد که خود مصنفین، به ضعیف و یا منکر بودن و دیگر اوصاف حدیث ضعیف در آن احادیث، تصریح کرده‌اند. چنانکه قبلا یادآور شدیم ابوداود به تقسیم کتابش به صحیح و غیرصحیح تصریح می‌کند و ترمذی به این که در کتابش حسن وغیره وجود دارد معترف است. بنابراین، اگر کسی حسن را صحیح دانست بیانگر انکار او بر پایین بودن درجه‌ی این حدیث از حدیث صحیح نیست و این بیانگر اختلاف در عبارات می‌باشد و از نظر معنا منظور آن‌ها یکی است و خداوند داناتر است.

[۵۲] به تعریف ضبط در پاورقی حدیث صحیح و یا به بخش «خصوصیات کسی که روایتش پذیرفته می‌شود» در همین کتاب مراجعه شود. [۵۳] با توجه به آنچه که امام شافعی در «الرسالة» آورده است، احتمالا مقصود او از مرسل تابعین، مرسل کبار تابعین می‌باشد. [۵۴] امام شافعی در کتاب «الرسالة» در این رابطه چنین آورده است: اگر که حدیث مرسل دیگری که روایت راوی آن پذیرفته می‌شود، حدیث مرسل موردنظر را تأیید کند [از نظر متن موافق آن باشد] حدیث دوم تقویت‌کننده‌ی حدیث اول است اما با این شرط که سندهای آن‌ها متفاوت باشند [احتمالا مقصود این است که هم مخرج نبوده و در طبقه‌ی صحابی مشترک نباشند]، ر. ک. الرسالة، شافعی. [۵۵] کسی که دو نفر و یا بیش‌تر از او روایت کرده باشند ولی توثیق نشده باشد؛ [یعنی چه از نظر عدالت و چه از نظر ضبط کسی او را نستوده باشد]. رک شرح نخبه الفکر. منظور ابن صلاح پذیرش روایت راوی مستوری است که از طریق سندهای دیگر تقویت شده باشد؛ چرا که روایت راوی مستوری که فرد نیز باشد منکر نامیده می‌شود. ر. ک. شناخت حدیث منکر. [۵۶] امام شافعی در کتاب الرسالة شش روش را برای تقویت سند مرسل [مرسل کبار تابعین] معرفی می‌کند. [۵۷] ابن حجر این نظر ابن صلاح را نمی‌پذیرد و می‌گوید: وقتی که مصنف به مجموعه‌ی این طرق (سندهای این حدیث) نگاه کند می‌داند که حدیث دارای ریشه است و از احادیثی نیست که باید دور انداخته شود و احادیث بسیار دیگری غیر از این نیز به خاطر سندهایشان، تحسین شده‌اند [احتمالا مقصود ایشان از تحسین، همان معنای اصطلاحی حسن باشد؛ یعنی در حد حسن شمرده شده‌اند] و خداوند داناتر است. ق. النکت. ابن حجر العسقلانی. [۵۸] چنین کسی که اصطلاحاً متروک نامیده می‌شود. رک. شرح نخبة الفکر. ابن حجر. [۵۹] ابن حجر این نظر را با تعریف ابن صلاح از حدیث صحیح مطابق نمی‌داند و بهتر می‌داند که تعریف ابن صلاح از حدیث صحیح این چنین اصلاح شود: «هو الحدیث الذی یتصل إسناده بنقل العدل [التام] الضبط أو القاصر عنه إذا اعتضد عن مثله إلی منتهاه ولا یكون شاذاً و لا معللاً ...» [حدیث صحیح، حدیثی است که دارای سندی متصل به نقل از راوی عدل و با ضبط کامل باشد و یا این که اگر ضبط کاملی ندارد باید دارای تقویت‌کننده‌‌ای مانند خودش باشد [سند یا سندها و طرق دیگر] و همچنین حدیث شاذ و یا معلل نباشد. ابن حجر می‌گوید: من این را از این نظر گفتم که پس از بررسی بسیاری از احادیث صحیحین [بخاری و مسلم] به این نتیجه رسیدم که حکم صحت آن‌ها زمانی درست است که این تعریف در مورد آن‌ها اجرا شود [یعنی با این تعریف اصطلاحی ابن حجر است که بعضی از احادیث صحیحین به درجه‌ی صحت ارتقا می‌یابند]. ابن حجر از صحیح بخاری به عنوان نمونه مثال‌هایی نقل می‌کند و می‌گوید که در مقدمه‌ی فتح الباری، بسیاری از این قبیل احادیث را نقل کرده‌ام و در کتاب مسلم بسیار بیش‌تر از بخاری از این قبیل احادیث وجود دارند [که دلیل وجود احادیث تابع و شاهد در صحیحین همین می‌باشد]. ابن حجر در ادامه به کاربرد احادیث شاهد و تابع برای مواقع معارضه در بین احادیث اشاره می‌‌کند و می‌گوید: متابع (در صورتی که راوی آن متهم به دروغ نباشد) یک حدیث حسن، سبب می‌شود که آن حدیث بر حدیث حسن معارض خود (که غریب است) ترجیح داده شود [هر چند که متابع درجه‌اش پایین‌تر از خود حدیث باشد] و در صورتی که متابع از نظر درجه مانند خود حدیث حسن و یا بالاتر از آن باشد حدیث را به درجه‌ی صحت ارتقا می‌دهد. [که این‌ها احادیث صحیح لغیره نام دارند و همان‌طور که «صحیح» بر «صحیح لغیره» ترجیح داده می‌شود و در تعارض احادیث، «حسن بر حسن لغیره» ارجح است در احادیث ضعیف نیز، در جواز عمل به حدیث و یا منع عمل به حدیث ضعیف مورد استفاده دارد]. ق. النکت. ابن حجر العسقلانی. [۶۰] در میان کتاب‌ها چنین رایج شده که اولین کسی که حسن را به صحیح و ضعیف افزوده، ترمذی است؛ اما این صحیح نیست و قبل از ترمذی نیز از این اصطلاح استفاده شده اما ترمذی آن را به شهرت رسانده است. البته هما‌ن‌طور که قبلا گفتیم تعریف حسن در نزد ترمذی با تعریف آن در نزد سایر علما تفاوت می‌کند و قبلا به نقل از اسناد ابن حجر، تفاوت آن‌ها را بیان کردیم. [۶۱] ابن حجر در کتاب النکت پس از بررسی و ریشه‌یابی حسن می‌گوید: ترمذی لفظ حسن را از بخاری و بخاری نیز از استادش علی بن المدینی گرفته است و در نظرهایی که ترمذی از استادش ـ بخاری ـ نقل کرده الفاظ حسن با معنای اصطلاحی آن به چشم می‌خورد و در کتاب «مسند» و «علل» علی بن المدینی، استاد بخاری، این اصطلاح زیاد به کار رفته است (و قبل از علی بن المدینی نیز این لفظ به کار رفته، اما ظاهراً معنای لغوی آن را مدنظر قرار داده‌اند)؛ اما چون ترمذی اولین کسی بوده که این لفظ را در کتابش بسیار به کار برده و آن را به شهرت رسانده است او را پایه‌گذار خوانده‌اند. در ادامه خود ابن اصلاح، به این موضوع اشاره می‌کند. ق. النکت، ابن حجر. [۶۲] ابن حجر در توضیح این مطلب می‌گوید: مقصود ابن صلاح این است که چون در کتاب‌هایی که بر ابواب تصنیف و یا تألیف می‌شوند معمولا نیاز به استدلال وجود دارد و مصنف، آن احادیثی را که قابل استناد نباشند در تصنیف خود نمی‌آورد، بنابراین مصنفین این گونه کتاب‌ها، بر صحت و عدم صحت احادیث اهتمام ورزیده و هر حدیثی را در کتاب‌های خود نیاورده‌اند، اما با توجه به این که در کتاب‌های مسند، صرفا نقل احادیث افراد مدنظر قرار داده می‌شود بنابراین در آن‌ها تصحیح و تضعیف حدیث مدنظر نبوده است. ابن حجر این نوع استدلال را به طور کلی در ارزیابی احادیث می‌پذیرد، اما عمومیت دادن به آن را و با یک دید ارزیابی کردن تمامی کتاب‌های مسند و یا تمامی کتاب‌های نگاشته شده بر ابواب را نمی‌پسندد، چرا که با وجود حاکم بودن این دید به طور منطقی، روش ائمه‌ی مختلف و شروط آن‌ها در استناد و یا نقل حدیث یکسان نبوده است و مصنفین کتاب‌هایی که بر ابواب [بخش‌ها] نوشته شده‌اند ممکن است کتاب‌هایشان شامل احادیث ضعیف و یا حتی باطل هم باشد و از طرفی مصنفین کتاب‌های مسند، ممکن است تا حدودی کتاب‌هایشان را تنقیح کرده باشند، مانند مسند اسحاق بن راهویه. ایشان اگر حدیث صحیحی را از یک متن نیافته باشد احادیث دیگر (هر چند ضعیف) را نقل کرده و حتی‌الامکان مقید به آوردن احادیث صحیح بوده است و یا در مسند امام احمد و بزار نیز، تا حدودی تنقیح احادیث صورت پذیرفته است. ق. النکت. ابن حجر العسقلانی. [۶۳] ابوطاهر به جدش که سلف (با کسر سین) باشد نسبت داده شده و سِلَفی خوانده شده است. منصور بن سلیم می‌گوید: یکی از لب‌های جد ابو طاهر پهن و به صورت دو تا بوده است و مردم او را سه لبه خوانده‌اند؛ یعنی دارای سه لب که عربی آن، سلفه شده است. ق. النکت. ابن حجر.