مقدمه ابن صلاح شهرورزی در علوم حدیث

فهرست کتاب

۱۷- نوع هفدهم: شناخت فرد

۱۷- نوع هفدهم: شناخت فرد

هر چند که مطالب مهم از این نوع، قبلا توضیح داده شده است اما این را به عنوان یک نوع جداگانه هم آوردم، چنانکه حاکم ابوعبدالله نیز چنین کرده است و اما آنچه که از شناخت فرد مانده است این است که: فرد بودن در حدیث به دو قسم تقسیم می‌شود: ۱- حدیث فرد مطلق باشد ۲- حدیث از جنبه‌ای خاص فرد باشد.

۱- حدیث فرد مطلق: حدیثی که در یک طبقه، در تمامی روایات منفرد باشد که انواع و اقسام آن و احکام آن قبلا توضیح داده شد [۱۰۹].

۲- حدیث به نسبت کسی یا چیزی خاص فرد باشد مثلا اگر یک راوی معتبر [ثقه] از بین تمامی راویان معتبر [ثقه‌ی] دیگر یک حدیثی را به صورت فرد روایت کرده باشد در این صورت حدیث به نسبت این راوی فرد است وحکم آن نزدیک به حکم قسم اول است. و مثال دیگر [این نوع] الفاظی است که در آن گفته شود: این حدیث را فقط اهل مکه روایت کرده‌اند یا اهل شام در آن فرد هستند و یا اهل کوفه و یا اهل خراسان از دیگران [حدیث را فرد روایت کرده‌اند] و یا کسی غیر از فلانی آن را از فلان کس روایت نکرده است هر چند در سندهای دیگر، از غیر فلانی هم روایت شده باشد یا الفاظ: «تفرّد به البصریون علی الـمدنیین» یا «الخراسانیین عن الـمكیین» و مواردی شبیه این. (نمی‌خواهیم با این مثال‌ها مبحث را طولانی کنیم، چرا که این‌ها ما را از مفاهیم اصلی دور می‌کنند و) در هیچ کدام از این موارد، حکم ضعف حدیث وجود ندارد مگر این که کسی به طور مطلق بگوید: «تفرّد به أهل مكة ویا تفرد به البصریون عن الـمدنیین»: «فقط اهل مکه این را روایت کرده‌اند و یا فقط اهل بصره این را از اهالی مدینه روایت کرده‌اند» و یا شبیه این‌ها، و مقصودش از به کار بردن این الفاظ این باشد که فقط یک نفر از اهالی مکه آن را روایت کرده و یا فقط یک نفر از اهالی بصره آن را روایت کرده است و مانند آن و همان طوری که، معمولاً کار یک نفر به طور مجازی به کل قبیله‌اش نسبت داده می‌شود کل شهر را مجازاً آورده باشند اما منظورشان یک نفر خاص باشد. حاکم، ابوعبدالله، این تقسیم‌بندی را آن چنان که گفتیم انجام داده است و حکم آن [تقسیمات حدیث فرد]، همان حکمی است که در قسم اول بیان کردیم، و خداوند داناتر است.

[۱۰۹] در بخش شناخت شاذ و شناخت منکر توضیح داده شده است.