۱۳- نوع سیزدهم: شناخت شاذ [۹۴]
از قول یونس بن عبدالأعلی، شافعی گفته است: به حدیثی که [حداقل در یک طبقه] فردی معتبر [ثقه] به طور انفرادی آن را روایت کند شاذ گفته نمیشود و بلکه شاذ فقط به حدیثی گفته میشود که راوی قابل اعتماد (ثقه) آن را روایت کند و با احادیث مردم [۹۵]مخالفت داشته باشد.
حافظ ابو یعلی خلیلی قزوینی نیز مانند این را از شافعی جماعتی از اهل حجاز نقل کرده است سپس گفته است: آنچه که حفاظ حدیث بر آن هستند این است که شاذ به حدیثی گفته میشود که جز یک سند نداشته باشد که استاد قابل اعتماد و دارای اعتبار (ثقه) و یا غیر معتبر (غیر ثقه) آن را به طور نادر روایت کرده باشد (در حالی که دیگران آن رانیاوردهاند) و آن دسته از این احادیث نادر را که راوی غیرثقه [غیر معتبر از نظر ضبط وعدالت] آنها را روایت کرده باشد متروک نامیده میشوند و مورد قبول واقع نمیشوند و از این احادیث آنهایی که از راویان ثقه روایت شده باشند باید در حکم آنها توقف کرد و نمیتوان به آنها استناد کرد و از آنها حجت آوردن و به نظر حاکم ابوعبدالله، حافظ، شاذ حدیثی است که یک روی ثقه (معتبر از نظر عدل و ضبط) به طور نادر و منفرد آن را روایت کرده باشد و برای حدیث آن راوی نتوان ریشهای از طریق متابع پیدا کرد.
حاکم میگوید که شاذ با معلل تفاوت میکند و تفاوت آنها در این است که معلل، به علتی که از طریق توهم در حدیث پیدا شده بستگی دارد اما شاذ به علتی که در آن است بستگی ندارد.
میگویم: آنچه را که شافعی شاذ نامیده است با عدم پذیرش حدیث شاذ [غیرمقبول بودن حدیث شاذ، به طور مطلق] منافاتی ندارد و اما آنچه که از [نظر] دیگران [در مورد تعریف شاذ] نقل کردیم دارای اشکال است، چرا که مثلا حدیث «إنما الأعمال بالنّیّات» را که یک راوی حافظ و ضابط و عادل اما به طور انفرادی در یک طبقه روایت کرده است نمیتوان غیر معقول نامید. این حدیث را فقط محمد بن ابراهیم از عقمه بن وقاص از عمر ساز رسولالله جبا شرط صحیح در نزد اهل حدیث [۹۶]، روایت کرده است و حدیث در سه راوی (عمر، علقمه، و محمد بن ابراهیم) فرد میباشد وبه عنوان نمونه، جهت وضوح و تبیین این حدیث را نیز میآوریم: حدیث عبدالله بن دینار عن ابن عمر، «أنّ النبی جنهی عن بیع الولاء وهبته» که فقط عبدالله بن دینار آن را روایت کرده است و یا حدیث مالک عن زهری عن انس: «أنّ النبی جدخل مكة وعلی رأسه مغفر» [۹۷]که فقط مالک از زهری آن را روایت کرده است. و تمامی اینها در صحیحین (بخاری و مسلم) نقل شدهاند و در یک طبقه از سند حدیث فرد بوده و فقط از یک راوی ثقه [معتبر] روایت شده است و احادیث صحیح غریب از این دست کم نیستند. مسلم بن حجاج میگوید: زهری نزدیک به هفتاد کلمه را از پیامبر جنقل کرده است که هیچ کس دیگری باسندهای [با درجهی] جید، آنها را روایت نکردهاند، و خداوند داناتر است.
پس با توجه به مواردی که گفتیم و با توجه به مذهب ائمهی حدیث مشخص شد که نظر دادن در مورد شاذ آن هم به طور مطلق و با یک قضاوت کلی آن چنانکه خلیلی و حاکم آوردهاند صحیح نیست، بلکه تعریف را میتوانیم به صورت زیر جمعبندی و روشن کینم: وقتی که یک راوی در موردی، حدیثی را به طور انفرادی روایت کرده باشد اگر که این نقل قول و حدیث او با حدیث یک راوی دیگر که از حفظ و ضبط و اتقان از او بالاتر است. مخالف باشد حدیث او شاذ و مردود میباشد اما در صورتی که حدیث او با روایت دیگران در تضاد و مخالفه نباشد و تنها اشکال این باشد که این حدیث را او به طور انفرادی روایت کرده است.
در این صورت باید در حال این راوی منفرد نگریسته شود [تا بتوان به نسبت این حدیث او قضاوت کرد] اگر که راوی عادل و حافظ و دارای اعتبار و قابل اعتماد از جهت حفظ و تقوا باشد روایت منفرد او قابل قبول است و آن چنانکه قبلا در مثالهایی متذکر شدیم ذات منفرد بودن راوی در روایت. به عنوان جرح محسوب نمیشود، ولی اگر این راوی منفرد ثقه (معتبر) نباشد انفراد او در یکی از طبقات سند جرح است و حدیث را از درجه صحت میاندازد و آن را متزلزل میکند و مرتبهی حدیث بستگی به این راوی دارد بدین معنا که اگر وضعیت این راوی خیلی پایینتر [مثلا در حد لفظ صدوق باشد] حدیث فرد او به حد حدیث حسن تنزل پیدا میکند و آن را به حد ضعیف نمیکشاند، ولی اگر درجهی راوی از درجهی ثقه (معتبر) خیلی پایینتر باشد حدیث فرد او از جمله احادیث شاذ منکر شمرده میشود. بنابراین، به این نتیجه رسیدیم که حدیث شاذ مردود بر دو قسم است: ۱- حدیث فرد مخالف با احادیث قویتر از خود ۲- حدیث فردی که راوی آن معتبر (از جهت عدالت و ضبط) نباشد [و بلکه ضعیف باشد] و همین سبب میشود که تفرد و شذوذ حدیث از نکارت و ضعف نیز برخوردار شود [۹۸]، و خداوند داناتر است.
[۹۴] شاذ در لغت به معنای فردکردن است. [۹۵] عبارت (روی الناس): «از مردم روایت شده» در حالت اصطلاحی بیانگر نظر اجماع است. [۹۶] تعریف ابن صلاح از حدیث صحیح که مطابق با نظر اهل حدیث میباشد. [۹۷] ابن حجر نتیجهگیری ابن صلاح را [که میگوید این حدیث را فقط مالک از زهری روایت کرده است] صحیح نمیداند و در این رابطه نظر قاضی ابوبکر بن العربی را که میگوید: سیزده سند غیراز سند مالک را برای این حدیث وجود دارند متذکر میشود و به دفاع از نظر ابن العربی میپردازد و پس از آوردن سندهای مختلف این حدیث که بیشتر از سیزده تا نیز میباشند به نقد آنها مینشیند و در آخر به این نتیجه میرسد: این که به طور مطلق گفته شود که این حدیث را فقط مالک از زهری روایت کرده صحیح نمیباشد، بلکه به این گفته باید یک قید اضافه گردد و جمله این چنین اصلاح گردد: تنها سند صحیح این حدیث، سند مالک از زهری از انس س میباشد که ترمذی و ابن حبان نیز در مود این حدیث چنین نظری دارند. و همین نتیجه نیز در مورد حدیث «إنما الأعمال بالنیات» مصداق دارد. ق. النکت. ابن حجر. [۹۸] ابن حجر در کتاب شرح نخبة الفکر، حدیث راوی منفرد را وقتی منکر میداند که راوی یکی از این سه خصوصیت را داشته باشد: الف) غلط فاحش ب) غفلت زیاد ج) از حدود خداوند در رفته باشد [مرتکب فسق شده باشد].