بیان یک واقعه
محدث معروف شیخ الاسلام ابوعبدالله محمدبن نصر مروزی بغدادی (۲۰۲-۲۹۴ ﻫ) که شاگرد امام احمد حنبل /است در کتابش «قیام اللیل» این واقعه را نقل کرده است که انسان را در فهم آیه بالا کمک میکند و بر روش سلف درباره فهم قرآن و تدبر در آن دلالت مینماید:
«تابعی جلیلالقدر و سردار معروف عرب «احنفبن قیس» روزی در حالی که نشسته بود این آیه به گوش او رسید:
﴿لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ كِتَٰبٗا فِيهِ ذِكۡرُكُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٠﴾[الأنبیاء: ۱۰].
«به تحقیق ما به سوی شما کتابی را که احوالتان در آن مذکور است فروفرستادیم. آیا از عقل کار نمیگیرید».
او از جا تکان خورد و گفت یک نسخه قرآن مجید برایم بیاورید تا ببینم من در کدام گروه هستم و با چه کسانی مشابهت دارم. قرآن مجید را باز کرد از کنار مردانی گذر کرد که وصفشان چنین است:
﴿كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨ وَفِيٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ حَقّٞ لِّلسَّآئِلِ وَٱلۡمَحۡرُومِ ١٩﴾[الذاریات: ۱۷-۱۹].
«اندکی از شب را میخوابند و در سحرگاهان آمرزش میطلبند و هر کس در اموال ایشان سهمیهای دارد (خواه بطلبند خواه نطلبند)».
چشمش به گروهی دیگر افتاد که دارای این حال بودند:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ١٦﴾[السجده: ۱۶].
«پهلوهایشان از رختخواب به دور است در حالی پروردگارشان را با ترس و امید میخوانند و از آنچه بدانها رزق دادیم صرف دیگران میکنند».
باز نگاهش به گروهی دیگر افتاد که اینگونه مورد ستایش واقع شدهاند:
﴿وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا ٦٤﴾[الفرقان: ۶۴].
«آنان که شب را سجدهکنان و بر پا ایستاده در حضور پرورگارشان سپری میکند (میگذارند)».
او به سیر خود ادامه داد گروهی را دید که چنین معرفی شدهاند:
﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣٤﴾[آلعمران: ۱۳۴].
«آنان که مال خود را در آسایش و تنگی در راه خدا صرف میکنند و خشم خود را فرومیخورند و از تقصیرات مردم درمیگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد».
گروه دیگری را دید که دارای این حالت بودند:
﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾[الحشر: ۹].
«و دیگران را بر خویش ترجیح میدهند گرچه خود بدان چیز محتاج باشند و کسانی که از حرص نفس محفوظ میباشند رستگار هستند».
او خسته نشد و همچنان مشغول دیدار و مشاهده بود به گروهی رسید که دارای این اخلاق و صفات بودند:
﴿وَٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ يَغۡفِرُونَ ٣٧﴾[الشوری: ۳۷].
«و کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای خلاف عفت پرهیز میکنند و هنگامی که خشمیگین میشوند کوتاه میآیند و درمیگذرند».
﴿وَٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ٣٨﴾[الشوری: ۳۸].
«و کسانی که از پروردگارشان فرمان میبرند و نماز را به نحو مطلوب میخوانند و کارهایشان شورایی انجام میگیرد و مقداری از آنچه را که ما بدانها دادیم اتفاق میکنند».
احنف بن قیس وقتی که به اینجا رسید، در حیرت فرورفت و گفت: بار الها! من از حال خود آگاهم به راستی که من در میان این گروهها دیده نمیشوم، سپس راه دیگری انتخاب کرد و به سیر خود ادامه داد. گروهی را دید که حالتشان چنین بود:
﴿إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ ٣٥ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦﴾[الصافات: ۳۵-۳۶].
«وقتی به آنها گفته میشد غیر از الله معبودی دیگر وجود ندارد روی بر میگرداندند و میگفتند: آیا ما به گفته شاعری دیوانه معبودان خود را رها سازیم؟».
باز در همین راه نگاهش به افرادی افتاد که چنین معرفی شدهاند:
﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ٤٥﴾[الزمر: ۴۵].
«و هنگامی که تنها از خدا سخن به میان میآید قلب کسانی که به آخرت ایمان ندارند میگیرد و زمانی که از کسانی به جز او سخن به میان میآید یکباره شادمان میشوند».
باز از کنار گروهی دیگر گذر کرد که مورد سئوال واقع شده بودند:
﴿مَا سَلَكَكُمۡ فِي سَقَرَ ٤٢ قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ ٤٣ وَلَمۡ نَكُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡكِينَ ٤٤ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِينَ ٤٥ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤٦ حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡيَقِينُ ٤٧﴾[المدثر: ۴۲-۴۷].
«چه چیزی شما را به دوزخ انداخت؟ در جواب خواهند گفت: ما نماز نمیخواندیم و به بیچارگان غذا نمیدادیم و با کسانی مثل خود راست و دروغ را به هم میبافتیم و شایعهپراکنی میکردیم و قیامت را دروغ برمیشمردیم تا اینکه مرگ فرار رسید».
او به تلاش خود ادامه داد قرآن مجید را ورق میزد. تا جایگاه خود را پیدا کند، تا اینکه بالاخره بر روی این آیه توقف کرد:
﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ ١٠٢﴾[التوبة: ۱۰۲].
«و هستند کسانی دیگر که به گناهان خود اعتراف دارند. آنان عمل نیک را با عمل بد درآمیختهاند. به زودی خدا با رحمت خویش به آنها توجه خواهد کرد. به درستی که خدا آمرزنده مهربان است».
در این هنگام بیاختیار این جمله بر زبانش جاری گشت: آری! آری! بدون تردید همین است حال من.