روش بیان قرآن مجید دربارة تحریف کتب گذشته و توضیح عقاید مذاهب پیشین
یکی از ابعاد اعجازی قرآن مجید این است که عقاید و اندیشههای فرق گوناگون نصاری را با دقت و قاطعیت بیان میکند و به نکاتی که عموم مردم از آن آگاهی ندارند تأکید مینماید، شایان ذکر است، مطالبی که قرآن مجید درباره عقاید و اختلافات آنها نقل کرده است، بسیاری از یهود آن را قبول نمیکردند اما منابع دینی آنها که اکنون به کثرت منتشر میشوند بیانات قرآن را کاملاً تصدیق مینماید. و حقایق شگفتانگیزی در این خصوص به اثبات میرسد. و چنین معلوم میشود قرآن مجید درباره آنها هر تعبیری که به کار برده کاملاً دقیق و بجا بوده است درباره بعضی اشخاص و وقایع قرآن مجید به نکاتی تأکید مینماید یا بعضی مسایل را نفی میکند همه به این علت است که یهود و نصاری آن را قبول نمیکردند، هدف قرآن مجید رد بر آنها است.
در این خصوص به سه مثال اکتفا میشود:
۱- قرآن مجید حضرت سلیمان را از کفر تبرئه کرده و فرموده است:
﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ﴾[البقرة: ۱۰۲].
«و سلیمان هرگز کفر نورزید بلکه شیاطین کفر ورزیدند».
ممکن است یک فرد خالیالذهن و سلیمالفطرت دچار تعجب شود و از خود بپرسد که چه لزومی داشت که خداوند یک پیامبر معروف و جلیلالقدر را از تهمت کفر تبرئه نماید، زیرا منصب نبوت نه تنها مستلزم ایمان است بلکه یک پیامبر، رهبر و پیشوای اهل ایمان و سرچشمه هدایت برای سایرین میباشد. اما اگر به بیانات تورات در مورد سلیمان بنگرید (که بعضی از نمونههای آن قبلاً ذکر شد) میبینید که یهودیها حضرت سلیمان را به شرک، بتپرستی، آموزش سحر و غیره متهم میکردند.
در منابع جدید یهودی مانند دائرةالمعارف الیهودیة Jewish Encyclopedia و دائرةالمعارف مذاهب و اخلاق (Encyclopedia of Religions & Ethics) درباره حضرت سلیمان مطالبی آمده است که بعد از مطالعه آن انسان متوجه میشود که چرا قرآن به عصمت و برائت او گواهی داده است. جهان یهودیت و مسیحیت (که منابع عقایدشان کتب عهد عتیق میباشند) بالاخره مجبور شدند به واقعیتهایی که توسط پیامبر امی هزار و چهارصد سال قبل در ریگستان عرب و دور از مراکز علمی تمدن بیان شده است روی آورند، و ناخواسته آن را قبول نمایند.
در دائرةالمعارف «بریتانیا» درباره حضرت سلیمان صریحاً آمده است: «سلیمان فردی مخلص و پرستنده خدای یگانه بود» [۱۰].
در دائرةالمعارف ببلیکا (Encyclopedia Biblica) که نتیجه تحقیق و پژوهشهای متخصصان علوم عهد عتیق و دانشمندان مسیحی میباشد صریحاً گفته شده که هر آیهای که از عهد عتیق که در آن به حضرت سلیمان ÷نسبت کفر و شرک داده شده است تحریف شده و الحاقی میباشد، و این اتهام صریحاً رد شده است که حضرت سلیمان به تأثیر همسرانش معبودان آنها را پرستش نموده است [۱۱].
۲- در قرآن مجید آمده است که آفریدگار جهان پس از خلقت آسمانها و زمین دچار خستگی نشد:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ ٣٨﴾[ق: ۳۸].
«ما آسمانها و زمین و آنچه در میان آنها است را در شش روز آفریدیم و دچار خستگی نشدیم».
وقتی یک انسان سلیمالفطرت این آیه را میخواند احساس تعجب میکند و از خود میپرسد که خداوند متعال که در وصف او:
﴿وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَا﴾[البقرة: ۲۵۵].
«حفاظت از زمین و آسمان خستهاش نمیکند».
«او را نه خواب میگیرد و نه چرت».
وارد شده است چه نیازی است که عدم خستگی را از خود نفی کند. و بگوید که او بعد از آفرینش آسمانها و زمین خسته نشده است؟ اما وقتی تورات را مطالعه نماید میبیند در آن نوشته شده است که خداوند در شش روز زمین و آسمانها را آفرید و روز هفتم استراحت نمود [۱۲].
در ترجمههای عربی آمده است «فاستراح فی یوم السابع».
در ترجمه مستند کنگ جیمس کلمات ذیل به چشم میخورد:
[And He Rseted in Seventh day from all His work which He had made]. [۱۳]
آری، بعد از این تصریحات است که انسان به لزوم و اهمیت تعبیر ﴿وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ﴾پی میبرد و اذعان مینماید که این جمله در واقع به منظور رد عقیدة جهلآمیز و ازالة سوء فهم، ایراده شده است، آن هم درباره ملتی که مدعی علم و هدایت بودند، شاید همین دلیل است که آنها تا به امروزه شنبه را گرامی میدارند و در آن کاری را انجام نمیدهند.
قرآن مجید عقیدة نصاری دربارة حضرت مسیح ÷را سه نوع ذکر کرده است:
۱- ﴿لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ﴾[المائدة: ۱۷].
«کسانی که میگویند: همانا عیسیبن مریم خداست کافر هستند».
۲- ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۳۰].
«و مسیحیان میگویند که مسیح پسر خداست».
۳- ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥ﴾[البقرة: ۱۱۶].
«و میگویند: خدا فرزندی دارد. نه هرگز؛ او از این تهمتهای ناروا پاک و مبراست».
۳-۲- ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيًۡٔا إِدّٗا ٨٩﴾[مریم: ۸۸-۸۹]. «و میگویند: خدا فرزندی دارد. واقعاً حرف زشتی را به زبان آوردهاید».
۳-۳- ﴿وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢﴾[مریم: ۹۲].
«شایان شأن خدا نیست که کسی را به فرزندی بگیرد».
۳-۴- ﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ﴾
«و بگو: تمام تعریفها سزاوار خدایی است که نه فرزندی دارد و نه شریکی در فرمانروایی».
۳-۵- ﴿وَيُنذِرَ ٱلَّذِينَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا ٤﴾[الکهف: ۴].
«و کسانی را که میگویند: خدا کسی را به فرزندی گرفته، بترساند».
آیا نمیتوان گفت: اینجا فقط تفاوت، شیوه بیان است و مفهوم و معنی یکی است؟ خیر! اگر در پرتو تاریخچه فرقههای مسیحی و مطالعه عقاید آنان آیات فوق قرآن مجید را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که چه تفاوتهای دقیقی در این آیات وجود دارد؛ مخصوصاً وقتی این مسئله روشن شده است که گروهی از مسیحیان به نام [Adoptionist] معتقد هستند که حضرت مسیح فرزند صلبی خدا نیست بلکه معاذالله متبنا یا پسرخوانده [Adopt] اوست، آنگاه انسان به اعجاز قرآن مجید اذعان مینماید که چگونه پیامبر امی هزار و چهارصد سال قبل بر اساس وحی الهی پرده از روی حقیقت برداشته است و فرق تاریکی را که خود مسیحیان از آن آگاهی نداشتند در نظر گرفته و به آن اشاره کرده است؛ علامه عبدالماجد دریابادی در این خصوص مینویسد:
«یکی از فرقههای مسیحی به نام اتحادیون [Adoptionist] گذشته است عقیده اساسی آنها «تبنیت یا اتحادیت» [Adoptionism] بوده است خلاصه عقیدةشان این است که اقنوم اول یعنی خداوند اعظم و برتر مسیح را فرزند متبنای خود قرار داده و شریک الوهیت خویش گردانیده است اکنون او در تمام صفات الهی همانند الوهیت و مالکیت شریک و سهیم میباشد. مدارک دال بر این عقیده در تاریخ ۱۸۵ میلادی وجود دارد، در قرن ششم پاپ دوم این عقیده را الحاد و زندقه دانست، در قرآن کریم صریحاً به این شاخة مسیحیت اشاره شده است» [۱۴].
این سخنان باریک و این بعد اعجازآمیز خارج از قدرت یک انسان است آن هم انسانی که درباره خیلی از اندیشههای یهود و نصاری اطلاعات دقیقی نداشت. بدون تردید این کتاب صحیفة عالمالغیب است که در آن هیچ شک و تردید و عیب و نقصی وجود ندارد.
﴿وَإِنَّهُۥ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٞ ٤١ لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ ٤٢﴾[فصلت: ۴۱-۴۲].
«قرآن کتابی است ارزشمند؛ دروغ نه از جلو نه از عقب، به آن راه نخواهد یافت: نازلکردة خدای دانا و ستوده است».
[۱۰] ج ۲، ص ۹۵۲، چاپ چهارم. [۱۱] برگرفته از تفسیر ماجدی، تألیف (مولانا عبدالماجد دریابادی). [۱۲] پیدایش، ۲/۲. [۱۳] ۲/۲. [۱۴] تفسیر ماجدی.