قرآن مجید و دیگر صحیفههای آسمانی در ترازوی علم و تاریخ
صحیفههای آسمانی قبل از قرآن مجید مورد تحریف و تغییر قرار میگرفتند، زیرا خداوند متعال حفظ و بقای آنها را به عهده نگرفته بود. بلکه این کار را به عهدة علما آن زمان گذاشته بود. از طرفی دیگر نیاز بشریت به صحف گذشته فقط تا یک زمان معینی تعلق گرفته بود.
قرآن مجید در همین خصوص میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِيهَا هُدٗى وَنُورٞۚ يَحۡكُمُ بِهَا ٱلنَّبِيُّونَ ٱلَّذِينَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِيُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن كِتَٰبِ ٱللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيۡهِ شُهَدَآءَ﴾[المائدة: ۴۴].
«به درستی که ما توراتی را که دارای هدایت و نور بود فروفرستادیم. پیغمبران فرمانبردار و مشایخ و علما به وسیلة آن به یهودیان حکم میکردند. چرا که آنان به عنوان محافظین کتاب خدا تعیین شده بودند و بر آن گواه بودند».
مطلب فوق یک واقعیت علمی و تاریخی است طوری که خود امتهای گذشته به آن اعتراف کردهاند، صحیفههای عهد عتیق مرتباً دستخوش غارتگری و آتشسوزی قرار میگرفتند، مورخین یهود بر این امر اتفاق نظر دارند که سه بار حوادثی اتفاق افتاده است نخستین بار زمانی بود که بخت النصر [Nebuchadezzar] (۵-۶-۵۶۴ ق. م) پادشاه بابل بر یهودیها در سال (۵۸۶ ق. م.) حمله کرد. و بیتالمقدس را که حضرت سلیمان÷در آنجا نسخههای تورات و تبرکات آل موسی و آل هارون را در آن محفوظ کرده بود به آتش کشید. یهودیهای باقی مانده را اسیر کرد و به بابل برد. و پنجاه سال در آنجا نگاه داشت، بعد از آن «عزیز پیامبر» پنج صحیفه را که به نام تورات بودند دوباره از حافظه خود دیکته کرد. و واقعات را به شیوة تاریخی ثبت کرد و سپس «نحمیا» کتابهای دیگری را اضافه کرد. و زبور داود ÷را ملحق نمود.
بار دوم زمانی بود که انطیوخوس چهارم [Anticochus] که لقبش ابیقانس و پادشاه انطاکیه یونان بود در سال ۱۶۸ ق. م. به بیتالمقدس حمله کرد. و صحف مدرسه را به آتش کشید، و تلاوت تورات و شعایر و روایات یهود را ممنوع اعلام کرد. بعد از آن «یهودا مقابی» صحیفههای مقدس را جمعآوری نمود و از سر نو ترتیب داد. و به صحیفههای عهد عتیق سلسله دیگری را اضافه نمود.
بار سوم زمانی بود که «تیتوس» [Titus] (۸۱-۴۰ م) پادشاه رومی در سال ۷۰ (م) به بیتالمقدس حمله کرد، و آن را همراه هیکل سلیمان منهدم نمود و ویران ساخت و صحیفههای مقدس را همراه خود به عنوان یادگار فتح به پایتخت روم برد. و یهودیان را تبعید کرد و در اطراف شهر مردم دیگر را سکونت داد.
با توجه به حوادث فوق و دلایل دیگر دیدگاه یهودیان درباره صحت و حفاظت کتابهای آسمانیشان با دیدگاه مسلمانان درباره صحت حفاظت قرآن خیلی متفاوت است.
مسلمانان هر کلمه قرآن مجید را کلام الهی و منزل من الله میدانند و به محفوظ بودن آن از بدو نزول تا آخر اعتقاد دارند. اما یهودیان نقص و اضافه را منافی کتابهای آسمانی نمیدانند. آنها در این اشکالی نمیبینند که پیامبران را مؤلف کتابها قلمداد نمایند.
خوانندگان عزیز، از اقتباسهای زیر میتوانند به نقطه نظر یهودیان درباره کتب مقدسشان پی ببرند در دائرةالمعارف یهود که توسط دانشمندان ممتاز یهودی تدوین شده است این عبارت به چشم میخورد:
«یهودیها در این زمینه تردیدی ندارند که در بعضی از کتابهای عهد عتیق تغییر و اضافههایی صورت گرفته است» [۲۳].
«طبق روایات قدیم یهود پنج کتاب نخست تورات تألیف موسی هستند (به جز هشت آیة آخر که در آن واقعه موت حضرت موسی ÷مذکور است) اما ربیها مرتباً به تناقضات و اختلافات این صحیفهها توجه کردهاند و با حسن تدبیر در صدد اصلاح آن بر آمدهاند» [۲۴].
اسپینوزا [Spinoza] میگوید: «پنج کتاب نخست عهد عتیق از تألیفات موسی نیستند بلکه عذرا آنها را تألیف کرده است» [۲۵].
«تحقیقات جدید ثابت کرده است که پنج کتاب نخست عهد عتیق از ۲۸ منبع أخذ شده است» [۲۶].
اما موضوع اناجیل اربعه (که به آن عهد جدید گفته میشود) بدتر از عهد عتیق است. درباره مؤلفین آن شک و تردیدهای گوناگونی وجود دارد؛ در میان حضرت مسیح÷و نویسندگان عهد جدید مسافتهایی وجود دارد که طی کردن آن از عهدة مورخین و محققین خارج است، زیرا انجیلهای مزبور در ازمنه مختلف توسط شوراهای دینی مرتباً از مراحل اصلاح و تغییر گذر کرده و به این حالت رسیدهاند. در واقع این انجیلها به جای اینکه بر وحی و الهام مبنی باشند بیشتر به کتب تذکره و حکایات شباهت دارند و هر کسی که با نظر عمیق ادوار تاریخی آنها را بررسی نماید این مدعا را تصدیق خواهد کرد. این انجیلها از نظر استناد و اعتماد حتی با کتب درجه سه احادیث و سنن مسلمین نیز برابری نمیکنند چه برسند به کتب صحاح سته؛ زیرا کتابهای سته با سند متصل به رسولالله صمنتهی میشوند.
و حدیث صحیح نزد مسلمانان به حدیثی گفته میشود که راویان معتبر و امین با سند آن را نقل کرده باشند. و در آن هیچگونه نقصی (علت و شذوذ) یافته نشود. اما انجیلهای مذکور فاقد هر گونه سند میباشند سند آنها تا مؤلفان و از مؤلفان تا حضرت عیسی÷مفقود میباشد. گذشته از این، زبانی که آن صحیفهها به آن نازل شدهاند تغییر یافته است، و اکنون فقط ترجمههایی از آنها یافته میشوند. از این جهت میتوان آنها را به کتابهای درجه چهارم حدیث تشبیه کرد که از معیار بلند تحقیق و صلاحیت و صحت برخوردار نیستند. و بنابر همین واقعیتها مقایسه آنها با قرآن هرگز درست نیست. خاورشناس نومسلمان «موسیوایتین» ضمن معرفی انجیلهای فوق آنها را چنین ارزیابی کرده است.
«بدون تردید آن انجیلی که خداوند متعال به حضرت عیسی داده و به زبان قومش نازل کرده بود ضایع شده است، و اکنون نام و نشانی از آن وجود ندارد، آری آن انجیل یا خودش از بین رفته یا از بین برده شده است. مسیحیان به جای آن چهار کتاب دیگر را جایگزین کردهاند که صحت آنها مشکوک میباشد، زیرا این کتابها به زبان یونانی میباشند؛ زبانی که با زبان سامی حضرت عیسی هیچگونه هماهنگی ندارد. به همین دلیل ارتباط این انجیلهای یونانی با خداوند متعال به نسبت تورات و قرآن خیلی پایینتر است» [۲۷].
مطالب و مضامین عهد عتیق نیز به اشتباهات صریح تاریخی و ضد و نقیضهای واضح دلالت میکنند. مطالبی به خداوند متعال نسبت داده شده است که اصلاً شایسته جلال و کمال حضرتش نیست؛ و بر خلاف عقل سلیم میباشد.
همچنین اتهاماتی بر انبیا علیهم السلام وارد شده است که انسانهای عادی از آن مبرا هستند چه برسد به انبیا علیهم السلام .
کلاً شواهد متعددی در تورات و انجیل (کتب عهد عتیق [Bible]) وجود دارد که بر تغییر و اضافه مطالب اصلی آن صریحاً دلالت میکند [۲۸].
مطالب خود کتاب عهد عتیق [Bible] به اشتباهات صریح تاریخی آن و ضد و نقیض موجود در آن اشارت دارند، به وضوح معلوم میشود که چیزهایی در آن به (الله جل شانه) منسوب شده است که با جلال و کمال حضرتش منافات دارند و با صفات متفق علیه در تضاد هستند و بر خلاف عقل سلیم میباشند.
در عهد عتیق اتهاماتی به پیامبران الهی نسبت داده شده که انسانهای عادی از آن به دور هستند. علاوه بر آن، شواهد درونی تورات و انجیل نشانگر اضافه و تغییر در مطالب آن میباشند.
این حال صحیفههایی است که از سالیان دراز دو ملت متمدن (یهود و نصاری) به آنها اعتقاد دارند و اسلام و مسلمین نیز تا این حد به معتقدان این صحیفهها امتیاز قایل شدهاند که به آنان لقب اهل کتاب دادهاند؛ اما کتاب «وید» هندیها و «اوستا» ایرانیها به درستی نمیتوان گفت که از چه مراحلی عبور کرده و با چه حوادثی روبرو گشتهاند و چقدر از مطالب اصلیشان محفوظ مانده است، و دقیقاً از چه زمانی به وجود آمدهاند.
«ای. بارته» [A. Barth] نماینده مجتمع آسیایی پاریس [The Society Asiatique of Paris] در کتابش «مذاهب هندوستان» [The Religions of India] مینویسد:
«اگر ما مطالب الحاق شده را جدا کنیم که این کار مشکل هم نیست، آنگاه عبارات اصلی این صحیفه کماکان باقی میماند که در هیچ جایش ادعا نمیکند که از جانب خداوند است. در عبارت آن به کثرت تحریف و اضافه صورت گرفته است، البته قصد بدی در کار نبوده است. دربارة عمر این صحیفه به طور قطع نمیتوان چیزی گفت آن قسمتهایی که دوران اخیر توسط براهمه نوشته شده است بیش از پانصد سال قدمت ندارد. اما بقیه مطالب «وید» به قدری قدیمیاند که تعیین زمان آن امکانپذیر نیست».
اکنون ببینیم دانشمندان ممتاز هندوئیسم و محققان صاحب نظر هندوستان درباره این کتابها چه میگویند، در این خصوص به دو اقتباس زیر توجه کنید:
۱- «سریش چندر چکرورتی» استاد دانشگاه کلکته در کتابش [Philosophy of the Upanishads] مینویسد:
«در این خصوص دو نظریه ارائه شده است، که طرفدار نظریه اول «بال گنگادهرتلک» و طرفدار نظریه دوم [Maxullar] میباشد «بال گنگادهرتلک» معتقد است که مناجات ویدها ۴۵۰۰ سال قبل از مسیح به وجود آمده است اما نظر «مکس ملر» این است که قدمت وید از ۲۲۰۰ سال بیشتر نیست در عین حال او معتقد است که «رگ وید» قدیمیترین مدرک از اندیشههای آریایی میباشد. به هر حال بدون اینکه درباره عمر «رگ وید» به طور دقیق بتوانیم چیزی بگوییم آنچه واقعیت دارد این است که مجموعه مناجاتهای «رگ وید» در زمان واحد به رشتة تحریر در نیامده است، و باید بپیذیریم که مناجاتهای «رگ وید» در ظرف چند قرن تألیف شده است» [۲۹].
۲- دانشمند معروف هندی دکتر رادها کرشنن (رئیس جمهور اسبق هند) درباره اندیشه اساسی ویدها در کتاب خود «فلسفه هندسی» [Indian Philosophy] چنین مینویسد:
«رویهمرفته ایدئولوژی ویدها نه مشخص است و نه روشن، به همین دلیل مکتبهای گوناگونی در این زمینه وجود دارند، علاوه بر این ویدها به قدری دارای وسعت میباشند که نویسندگان با کمال آزادی میتوانند برای اعتقادات خود از آن بهره بگیرند» [۳۰].
[۲۳] Jewish Encuclopedia, London, p. ۹۳. [۲۴] دائرةالمعارف یهود، ۹/۵۸۹. [۲۵] دائرةالمعارف یهود، ۹/۵۹۰. [۲۶] مدرک سابق. [۲۷] أضواء علیا للمسیحیة، ۵۲-۵۳. [۲۸] جهت تفصیل به کتاب «إظهار الحق»، تألیف منحصر به فرد در موضوع خود اثر مولانا رحمتالله کیرانوی (م ۱۳۰۸ ه( مراجعه شود علامه رحمتالله ۱۲۲ مورد اختلاف لفظی و ۱۰۸ مورد اشتباهات صریح برشمرده که هیچ تأویلی در آن امکانپذیر نیست. «اظهار الحق» به زبان عربی نوشته شده و دوست فاضل علامه محمد تقی عثمانی آن را ترجمه کرده و بر آن مقدمهای ارزنده اضافه نموده است. این کتاب در کراچی به نام «بائبل سی قرآن تک» (از انجیل تا قرآن) چاپ شده است. [۲۹] چاپ کلکته ۱۹۳۵ م، ص ۲۴-۲۶. [۳۰] چاپ لندن ۱۹۲۷ م، ص ۳۱-۳۲.