تفسیر بزرگترین سوره قرآن - سوره حمد

فهرست کتاب

اهداف این آیات و احادیث

اهداف این آیات و احادیث

۱- تشویق بر دست‏گیری به راه و روش مؤمنان و ترساندن و بر حذر داشتن از راه و روش یهودیان که به سبب کفر و فسادشان شامل خشم و غضب خداوند گردیدند و به عملشان عمل نکردند. برحذر داشتن از راه و روش مسیحیان گمراه، کسانی که علم نداشتند اما مؤمنان علم عمل را با هم جمع کرده‏اند.

۲- ترساندن و برحذر داشتن از تغییر دادن الفاظ و اصطلاحات شرعی و تحریف معنای آنها از آن معنایی که مورد نظر خداوند است، مثل آنچه که یهودیان انجام دادند:

خداوند بزرگ به آنها فرمان داد که بگویند (حطة)، آنها در جواب گفتند: (حنطة) خداوند در مورد خودش خبر داده و می‏فرماید: ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥«خداوند بخشنده بر عرش بلند و ارتفاع یافته» ولی تأویلیان تحریفش کردند و گفتند (الرحمن علی العرش استولی: خداوند بخشنده بر عرش تسلط یافته است).

همچنانکه مشاهده می‏شود اینجا هم متأولان مثل آنچه که یهودیان انجام دادند – یک (ن) را به (حطّة) اضافه کرده و آن را (حنطة) کردند – عمل نمودند و یک (ل) را به (استولی) تغییر دادند [۶۰].

۳- بعضی از مفسرین مثل محمد علی صابونی در کتاب (صفوة التفاسیر) و قاضی احمد کنعان در کتاب (قرة العینین عل تفسیر الجلالین) در تفسیر این آیه: ﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ ٤٢[القلم: ۴۲]. «روزی که از ساق کشف کرده شود و به سجده خدا خوانده شوند و نتوانند». می‏گویند: که منظور این است (یسجد لله کل مؤمن ومؤمنة: هر مرد و زن مؤمنی برای خدا سجده می‏برند) و در این باره گفته بخاری را آورده‏اند. ولی در نقل قول از بخاری درست عمل نکرده‏اند و آن را بطور کامل نقل نکرده‏اند. بخاری می‏گوید: «يَكْشِفُ رَبُّنَا عَنْ سَاقِهِ فَيَسْجُدُ لَهُ كُلُّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ»: «پروردگار ما ساقش را آشکار می‏کند و هر مرد و زن مؤمنی برای خدا سجده می‏برند». در اینجا حرف (ف) برای عطف است و ضمیر (هـ) به خداوند بر می‏گردد.

وقتی از صابونی در مورد این کارش سؤال کردم، چرا گفته بخاری را به طور کامل در تفسیر این آیه نقل نکرده‏ای و قسمت «يَكْشِفُ رَبُّنَا عَنْ سَاقِهِ» را حذف کرده‏ای؟ در جوابم گفت: اکثر مفسران این ایه را تأویل – معنایی غیر از معنای اصلی و ظاهری آیه – کرده‏اند، من هم این کار را کرده‏ام و از گفته بخاری هم آنچه را که نیاز داشتم نقل کرده‏ام.

الف- این نوع کارها، اشتباهات بزرگی هستند؛ زیرا مفسران بزرگی چون طبری و ابن کثیر، هیچ گاه این آیه را تأویل نکرده‏اند و در نقل قول از بخاری تمام گفته بخاری را آورده‏اند، حتی علمای بزرگ و برجسته‏ای چون صدیق حسن خان و محمد بن علی الشوکانی در مورد تفسیر این آیه ﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖگفته‏اند: «إذا جاء نهر الله بطل نهر العقل» (زمانی که رودخانه خداوند جاری شد، دیگر رودخانه عقل مردود و باطل است). یعنی هنگامی که به دلیل و حجت از طرف خداوند می‏‏آید دیگر مجالی برای قضاوت و تحقیق و تفحص عقل نمی‏ماند. و در اینجا منظورشان حدیثی است که این آیه را تفسیر می‏کند و آن بهترین مفسر برای کلام خداوند است و نیازی به تأویلات باطل ندارد، و این کار هم به معنای (تشبیه و تجسیم کردن) نیست؛ زیرا ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞ: هیچ چیزی به خداوند شبیه نیست). و بعد از آن این گفته شاعر را می‏آورند که گفته است:

دعوا کل قول عند قول محمد

(در مقابل فرموده محمد ج دست از هر گفته و فرموده دیگری بردارید).

ب- در مورد این گفته صابونی – آنچه را نیاز داشتم از گفته بخاری نقل کرده‏ام – باید به این مسئله اشاره شود، این گونه حرفها در شأن و مقام مفسر قرآن نیست؛ زیرا این کار صابونی معنای آیه را – که در آن کشف ساق پا را در روز قیامت برای خداوند، آن گونه که شایسته ذات خداوند است بدون هر گونه تشبیهی ثابت می‏کند – عوض می‏کند و در آن دچار تأویل می‏شود، به همین دلیل صابونی ابتدای فرموده بخاری را نقل نکرده تا بتواند تأویلش را در این آیه اعمال کند. و این کارها نیز گونه‏ای از تغییر و تبدیل و بازی با قران است، که آیه‏های گذشته ما را از این کار بر حذر می‏دارند، و باید مواظب باشیم، زیرا یهودیان و مسیحیان نیز این چنین کارهایی انجام دادند که سبب گمراهی آنها شد. پیامبر ج نیز ما را از چنین کارهایی نهی کرده است.

ج- صابونی در تفسیر این آیه: «ویدعون الی السجود» (و صدا کرده می‏شوند برای سجده بردن) می‏گوید: خداوند آنها را با خشم و غضب و با تندی به سجده بردن فرا می‏خواند و در این باره بر خلاف مختصر تفسیر طبری که خود صابونی آن را گردآوری کرده، عمل نموده است. چون طبری در تفسیرش در مورد این آیه می‏فرماید: (ویدعوهم الکشف عن الساق الی السجود لله) (آشکار کردن ساق، آنها را به سجده بردن برای خداوند بزرگ می‏خواند).

۴- درباره این گونه تحریفها جریان دیگری روی داد: روزی از یکی از خطیبان جمعه شنیدم، در حالی که خطبه جمعه را می‏خواند و برای مردم موعظه می‏کرد، ناگاه در اثنای حرفهایش گفت که: روزی مردی کور، نزد پیامبر جآمد و از ایشان خواست چشمهایش را شفا هد، پیامبر جنیز چشمان او را شفا داد. وقتی نماز جمعه تمام شد خودم را به او رساندم و گفتم، این حدیث را که روایت کردی، آیا اصل متن حدیث چنین بود؟ و یا اصل حدیث بدین گونه است که: (روزی مردی کور، خدمت پیامبر جآمد و گفت ای پیامبر جاز خداوند برایم دعا کن و از او بخواه تا چشمانم را شفا دهد. پیامبر جفرمود: اگر می‏خواهی بر آن صبر داشته باش و اگر می‏‏خواهی برایت دعا می‏کنم که خدا شفایت دهد. آن مرد گفت: برایم دعا کن تا خدا شفایم دهد، به او دستور داد تا وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و از خدا درخواست شفای چشمانش را نماید) [۶۱].

آن مرد خطیب بعد از اینکه این حدیث را به طور کامل برایش گفتم در جوابم گفت: آنچه را که می‏خواستم از این حدیث بدست آوردم و به همین خاطر هم به این مقدار کم اکتفا کردم و آن را برای مردم روایت کردم. من هم در جوابش گفتم: این کار حیله و فریب است؛ زیرا مردم فکر می‏کنند که خود پیامبر جچشمان آن مرد کور را شفا داده در حالی که متن حدیث بر این مسئله تأکید دارد که پیامبر جبرای آن مرد کور دعا کرد و از خداوند خواست تا شفایش دهد. و این هم یکی از معجزه‏های پیامبر جاست که فوراً خداوند به سبب دعای پیامبر جچشمان آن مرد کور را شفا داد. و پیامبر جتوانایی شفا دادن کوری چشم را ندارد چه رسد به چیزهای دیگر.

۵- این تغییر و تبدیل در معنای نصوص همان چیزی است که ابن قیم الجوزیه در کتاب (تبدیل النصوص) بدان اشاره کرده است. این حذف و برداشتن اول و آخر نصوص قرآن و حدیث و گفته‏های علما باعث می‏شود که معنای موضوع عوض شود و این از افعال یهودیان و مسیحیان است و پیامبر جدر این باره هشدار داده که روزی می‏آید و امتش دچار گمراهیهای گذشتگان می‏شوند و در این باره می‏فرماید:

«لتَتَّبِعُنَّ سَنَن مَنْ كان قبلكم شِبْرا بِشِبر، وَذِرَاعا بِذِراع حتى لو دَخَلُوا جُحْرَ ضَبّ لَتَبِعْتُموهُمْ، قلنا: يارسول الله اليهودُ والنصارى؟ قال: فَمَنْ؟» [۶۲]«از راه و روش گذشتگان پیش از خودتان وجب به وجب و ذراع به ذراع – یک ذراع دو وجب است – پیروی کنید. حتی وقتی که آنها به سوراخ مارمولکی هم داخل شوند، شما از آنها پیروی می‏کنید – کنایه از پیروی کردن قدم به قدم و مو به مو است - گفتند: ای پیامبر جمنظورتان از گذشتگان، یهود و نصاری است؟ پیامبر ج فرمود: پس چه کسی دیگر غیر از آنها؟».

[۶۰] النونیة، ابن القیم الجوزیة، منهج الدراسات، محمد امین الشنقیطی. [۶۱] متفق علیه، ترمذی. [۶۲] متفق علیه.