نصیحت شارح
الحمد لله رب العالـمين. إنّ الحمدَ لله نَستَعينهُ ونَستَغْفِرهُ ونُؤمِنُ به ونتوكّل عليه ونشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، ونشهد أن محمداً رسول الله صلى الله عليه وعلى آله وصحبه ومن تَبِعَهم بإحسان إلى يوم الدين. و بعد...
بدان که علم توحید گرانبهاترین علمی است که انسان را از حَضِیضِ عبودیت بندگان به اوج عبودیت رب العالمین میرساند، و موحّد مؤمنی است که در کارهای خود رضا و خشنودی رب العالمین را میجوید، و از خواندن علم توحید میخواهد در هیچ کاری و گفتاری و نیت و قصدی اخلاص عبادت را از دست ندهد. موحّد میداند که کدام گفتار شایسته و کدام گفتار شایسته نیست، و میداند که آنچه تعلّق به ذات پاک پروردگار دارد، خواه از اسماء باشد خواه از صفات، خواه از صفت ذات [۱]باشد، خواه از صفت فعل [۲]، باید از دو مرجع که کتاب و سنت هستند استمداد نماید، و از آیه ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾[الشوری: ۱۱]. بداند که خدای ﻷنه شبیهی دارد نه نظیری، و غیر مقدور است که خدای متعال شباهت مخلوق بیابد. خدای توانا خالق است و غیر او همه مخلوقند. غیر او تعالی هیچکس و هیچ چیز نیست که بقا و دوام وجودش از خودش باشد؛ همه مخلوق خدای واحد الأحد هستند، همه مقهور فرمان او، و زندگی و مرگ همه، و بقا و فنای همه در دست اوست تبارک و تعالی. همه محدث و پدیدآمدة قدرت خدای متعال است، همه همراه زمان و مکان هستند، در حالی که خدای متعال نه زمانی و نه مکانی بود. با این حال چگونه میتوان برای او مکانی تصور کرد، از این راه که خلقت زمان و مکان از اوست، و در قدیم سرمدی که نه زمان بود و نه مکان چه نسبتی برای زمان و مکان با او بود، اکنون هم هیچ نسبتی برای زمان و مکان با او نیست، «وَهُوَ الْآنَ عَلَى مَا عَلَيْهِ كَانَ». او تعالی حالا هم بر همان صفتی است که پیش از خلقت زمان و مکان داشت. زمان و مکان برای مخلوقات است، و مخلوق کجا و خالق کجا؟ او به مخلوقات خود کاملاً دانا است، زندگی و مرگ همه مخلوقات و روزی و تدبیر همه کائنات در قدرت اوست، همه را میبیند، آواز همه را میشنود و حال همه را میداند، و تدبیر همه را متعهد است، پس از آن عرش را آفرید، تا بفهماند که نظم و تدبیر همه در ید قدرت اوست، قلم را آفرید تا بفهماند که هرچه پیش آید به نوشته و تقدیر اوست، مؤمن موحد همیشه دیدة دلش رو به درگاه خدا است و اظهار بندگی مینماید، و از خدای متعال در همه کار خود مدد میجوید. با این که در راه طاعت خدای متعال گام برمیدارد، همیشه امیدوار رحمت حق تعالی است که از رحمتش بنده را به بندگی بپذیرد، و از فضل و کرمش بنده را بیامرزد، و به انجامدادن کارهای شایسته توفیق دهد، مؤمن موحد همیشه بیمناک عاقبت است، نمیداند نوشتة او چگونه پایان میپذیرد. اینست که موحد هیچگاه غرور ندارد، میداند که کبریا و جلال و عظمت اختصاص به خالق متعال دارد، آدمی با این ضعف و ناتوانی که از نیش زنبوری مینالد کجا و تکبر کجا؟ موحد میداند که در روز قیامت از چهار چیز از او پرسیده میشود: عمر گرامی را چگونه به سر آورد؟ جوانی را چگونه بکار برد؟ از علم خود چگونه استفاده و عمل کرد؟ مال را چگونه بدست آورد؟ و در چه راهی صرف نمود؟ بنابراین، هرلحظه از عمر را گرامی میدارد، چشم و گوش و دل و زبان را مراقبت مینماید، تا همه در خیراندیشی و طاعت باشد، جوانی که شاخهای از دیوانگی است، چنانکه در حدیث صحیح بخاری آمده است: «اَلشَّبَابُ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنونِ». در آن موقع به دنبال علم میرود. علمی میآموزد که بتواند با آن به خود نفع برساند و به خلق خدمت کند، مال را از راه مشروع بدست میآورد، از غش و خیانت و ربا پرهیز میکند و در راهی مصرف میکند که برای دنیا و آخرت او سعادتبار باشد. امروز که مسلمین به این روز افتادهاند بر اثر این است که فکر میکنند عمر برای وقتگذرانی است، چه ساعات پرقیمت و چه لحظات گرانقدر که به هدر میدهند. جوانی را برای عیاشی میدانند، و وقتی که پیر شدند، کُتَکِ غفلت در ایام جوانی میخورند. عملی به علم خود نمیکنند، علم برایشان وبال میشود، مال را از هر راه باشد بدست میآورند، و در بیراهه صرف میکنند، و در نتیجه همیشه استفادهکننده دشمنانشان هستند. انسان چه بگوید که همه گروهها حتی یهود که پستترین گروههای روی زمین بوده اند، از مسلمانان جلو افتادهاند، این همه مسلمانان نه وحدتی دارند، نه هیبتی، نه شوکتی. از تفرق و پراکندگی و ملوک الطوائفی حالی برای خود باقی نگذاشته اند، جز این که اسلام دین خدا است. اگر زمانی مسلمانان از غفلت و تفرق ضعیف شدند، خدا مردانی میآفریند که مردم مسلمان را زنده و بیدار سازند، و مجد و عظمت گذشته را بازیابند؛ هرکسی که به تاریخ مسلمانان بنگرد این مطالب را آشکار میبیند. مگر نه صلاح الدین ایوبی همه گروه کفر را درهم شکست؟ مگر نه الملک المظفر تاتاریان را در چاه جالوت نابود کرد؟ مگر نه محمد فاتح اسلام را تا قلب اروپا پیش بُرد؟.
اکنون هم همان اسلام منتظر مرد پیروزیدهندة اسلام است، وَإنَّ غداً لناظره قريب.
محمد علی خالدی «سلطان العلماء»
[۱] صفت ذات: هر صفتی که باری متعال به آن متصف باشد و به ضد آن متصف نشود، صفت ذات مینامند. مثل: العالِم که ضد آن جهل است و المرید که ضد آن بلااراده و البصیر که ضد آن اعمی و البقاء که ضد آن الفناء است و غیره. تعالى الله فی كبریاءه وجلاله عن ذلك وعما لا یلیق به سبحانه وتعالی. [۲] صفت فعل: هر صفتی که باری تعالی به آن متصف باشد و به ضد آن نیز متصف شود مثل: الرحیم و ضد آن شدید العقاب و المانع و ضد آن المعطی.