الفوائد الجلیة در شرح المقاصد النوویة

فوائدی در مقصد اول بیان عقاید اسلام و اصول أحکام

فوائدی در مقصد اول بیان عقاید اسلام و اصول أحکام

اولین واجب بر شخص بالغ عاقل شناسایی خدای یکتاست، او سبحانه وتعالی:

مَوْجُودٌ: همیشه بوده، و همیشه هست، فنا و نیستی بدرگاهش راه ندارد. أ.

قَدِيمٌ وَأزَلِيّ: حدوث و پدیدآمدن بعد از نیستی، شأن مخلوقات اوست. او تعالی منزه و مبرا از اینست که پدید آید، سبحانه وتعالی.

بَاقي وَلَايَزَال: عدم و فنا و نابودی بعد از وجود برای مخلوقات اوست. او تعالی منزه و مبرا از اینست که از بین برود.

مُخالِف حوادث: یعنی هیچ مانندی ندارد که همانندی و تشابه از صفات مخلوقین است.

قَائِمٌ بِنَفْس: قیام او به ذات خود است نه نیازی به محل دارد، و نه نیازی به چیزی که او را اختصاص دهد، برای این که ذات پاک او واجب الوجود است، و غیر او همه مخلوقند و همه حاجت به محل دارند، و همه احتیاج به خالق دارند که اختصاص هرکدام را معین فرماید، یکی را انسان، یکی را حیوان، یکی را نبات، یکی را جماد و هرکدام را دارای خصایصی گرداند. یکتای یکتا است، او را نه در ذاتش و نه در صفاتش و نه در افعال و کردارش هیچ شریکی نیست. چگونه او را شریک باشد؟ او فقط خالق است و غیر او همه مخلوقند. برای اوست:

قُدْرَتْ: بر همه چیز تواناست، و غیر او همه مخلوق و ناتوانند. حتی حیات‌شان در دست خودشان نیست.

برای اوست:

إِرادَتْ: که هرچه خواهد نماید، غیر او همه مخلوقند، و ارادة آنان همه به إراده و خواست پروردگار مقید است.

عِلْم و دانايی: که نهانی و آشکار را می‌داند، گذشته و حال و آینده در علم او یکسان است، علم او به همه چیز اِحاطه دارد، و غیر او، علمش مانند وجودش محدود و مقید است.

برای اوست:

حَيَات و زندگی: که ازلی و ابدی و سرمدی است. غیر او مخلوقند و زندگی‌شان مقید و مشروط بر فنا است.

برای اوست:

سَمْع و شنوايی: که همه سخن‌ها را می‌شنود، همه لغت‌ها را می‌شنود و می‌داند، بدون این که شنیدنی از شنیدنی دیگر باز دارد، در حالی که غیر او مخلوقی است که شنواییش مانند حیاتش مقید و محدود است.

برای اوست:

بَصَرْ و بينايی: که در همه حال می‌بیند نه تاریکی و روشنی برایش فرق دارد، و نه گذشته و آینده برایش تفاوت دارد.

برای اوست:

کَلام (سخن): که قدیم و ازلی است و از دستبرد تغییر محفوظ و مصون است.

پس اوست:

اَلْقَادِر (توانا): که همه در برابر توانایی او خوار و زبون هستند.

اَلْـمُرِيد (ارده‌کننده): که هرچه اراده فرمود همان می‌شود.

اَلْعَالِم (دانا): به همه چیز و به حال همه آگاه است. از علم او هیچ چیز پوشیده نیست.

اَلحَيّ (زنده و پایدار): نه فنا به درگاهش راه دارد، و نه تغییر او را دست می‌دهد.

اَلسَّمِيْع (شنوا): که شنوایی او حدودی ندارد.

اَلْبَصِيْر (بینا): که همه چیز زیرنظر اوست، حال همه را می‌بیند و صلاح حال همه را می‌داند.

اَلـمُتَكَلِّم (گویا): که کلام او قدیم است، عطا و بخشش او کلام و آفرینش او به کلام است، بود و نبود همه کائنات وابسته به کلمه «كُنْ فَيَكوُن». است.

* * *

خدا سبحانه وتعالی از فضل خود برای راهنمایی بشر پیغمبران را فرستاد و ایشان را معصوم ساخت تا آنچه شایستة آیشان نیست از ایشان سر نزند.

او پیغمبران را از آنچه شایستة ایشان نیست نگهداشت. بنابراین، همه انبیاء و پیغمبران معصومند، هیچ گناهی از ایشان سر نمی‌زند، نه گناه کوچک و نه بزرگ، نه قبل از نبوت و نه بعد از آن. ایشان همه از آنچه باعث تنفر است پاک و منزه و دور هستند. هیچ پیغمبری نابینا نشد، و هیچ پیامبری دچار بیماری باعث تنفر مانند جذام نشد، اما انبیاء همه بشر هستند، می‌خورند و می‌آشامند و زن را به نکاح می‌گیرند، و تندرستی و بیماری ایشان را دست می‌دهد، بیماری مانند تب و یا سردرد، و از بیماری که غیر قابل علاج باشد، و یا دیگران از آن بیماری متنفر شوند محفوظند.

* * *

انبیاء بهترین و والاترین مخلوقات هستند، از ملائکه (فرشتگان) و انس (انسان) و جن برترند. و در ملائکه تفصیلی وجود دارد، و آن این که انبیاء سرور همه هستند، دگر سران ملائکه مانند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل، دگر خلفاء راشدین (أبوبکر و عمر و عثمان و علی ش) دگر باقی ملائکه، دگر باقی خلق از مؤمنان و صالحان.

و از همه بالاتر و والاتر کسی است که خدا او را خاتم انبیاء قرار داد، و شرع او ناسخ همه شرایع ساخت، پیغمبر ما محمد مصطفی صاست، و صحابه و یاران پیغمبر خیر القرون هستند که قرن ایشان از همه قرن‌های دیگر بهتر است، و از همة این امت برتر و بهتر أبوبکر صدیق است، دگر عمر، دگر عثمان، دگر علی مرتضی هستند. رضی الله عنهم اجمعین.

* * *

و ایمان می‌آوریم به همة آنچه خدا به ما خبر داده بر زبان پیغمبرش حضرت محمدص، مانند: ایمان‌آوردن به فرشتگان، و ایمان‌آوردن به کتاب‌های آسمانی مثل تورات و زبور و انجیل و قرآن و آنچه بر پیغمبران پیشین نازل شده، و ایمان‌آوردن به این که انسان در قبر سؤال می‌شود از او در بارة توحید خدا تعالی و پیغمبری خاتم الأنبیا و دین اسلام و قبلة مسلمین، و ایمان‌آوردن به زندگی پس از مرگ، و سؤالی که از انسان می‌شود در روز قیامت از عمر که در چه راهی صرف کرد؟ و از علم که چگونه به آن عمل کرد؟ و از جوانی که در چه راهی جوانی را به کار برد؟ و از مال که از چه راهی بدست آورد؟ و در چه راهی خرچ نمود؟ آنگاه از خرد و بزرگ اعمال او سؤال می‌شود. هرکسی که سعادتمند است، این همه سؤالات به عنوان عرض و نشان‌دادن به او بدون مناقشه و سختگیری انجام می‌گیرد که آنها را اصحاب الیمین می‌نامند. آن که شقاوتمند است سؤال‌های زیاد با مناقشه و تندی و سختگیری انجام می‌گیرد، و آنها را أصحاب الشمال می‌نامند. مؤمن سختی نمی‌بیند، برای این که در دنیا حساب کار خود گرفته است، از دنیا نمی‌گیرد مگر به قدر شایسته و آنچنانکه شایسته است، و در وقت شایستة آن. در حدیث آمده: کسی که در دنیا حساب کار خود گرفت، و برابر فرمان خدای متعال رفتار کرد، در آخرت از او حسابی گرفته نمی‌شود.

و ایمان‌آوردن به حشر که گروه گروه مردم از قبرهای‌شان بیرون آورده می‌شوند، تا به صحرای قیامت حاضر شوند برای سؤال و پرس، و رسیدن به جزای خود.

و ایمان‌آوردن به هولناک‌بودن اجتماع قیامت که همه سراسیمه و وحشت‌زده و بی‌تاب از هول و هراس آن روز و احوال کائنات در آن روزند. خدایا انسان از دیدن مار و کژدمی هراسان می‌شود و آرام نمی‌شود مگر وقتی که از شر آنها آزاد شود، چگونه تصور می‌شود روزی که تمام کائنات همه باهم جمع شده و درهم می‌لولند، نه پای فراری نه راه نجاتی است، مگر سعادت بندگانی که از راه تقوی، عنایت خدای متعال و شفاعت محمد مصطفیصبدست آورند.

و ایمان‌آوردن به دریافت‌داشتن نامة سعادت که در دست راست مؤمن می‌نهند، و یا نامة شقاوت که در دست چپ فاسق و کافر و منافق می‌نهند و از پشت سر به او می‌دهند. آن وقت انبیاء هم از فکر بستگان به دور می‌روند، کسی به فکر کسی نمی‌شود، همه نَفسِی نَفسِی گویان متحیرند که چه به سرشان می‌آید، روزی که گناه‌های خرد و بزرگ در ترازوی اعمال وزن می‌شود، تا سر مویی از اعمال بندگان زیاد و کم نشود. ایمان‌آوردن به پل صراط که بر دوزخ کشیده شده تا موقع عبور از آن هرکس اهل نجات است به سرعت از آن بگذرد، و آن که شایستة هلاکت و عذاب است از روی پُل به درون دوزخ افتد.

و ایمان‌آوردن به شفاعت که اول شفاعتِ خاتم الأنبیاء و دگر شفاعت انبیاء و اولیاء و علماء و صالحین و شهدا است.

و ایمان‌آوردن به بهشت، و اکنون هم موجود است، و در قبر هر صالحی دریچه‌ای از آن می‌گشایند تا نسیم آن به مؤمن برسد.

و ایمان‌آوردن به دوزخ، و اکنون هم موجود است، و در قبر هر کافر و منافقی دریچه‌ای از آن می‌گشایند تا سموم و هوای سوزان آن به او برسد. و آنچه از دین به ضرورت دانسته می‌شود ایمان به آن واجب است. مثل این که نماز و زکات و روزه و حج فرض است، و خمر و دزدی و ربا و زنا حرام است که آن کارها هرکدام از آنها مایة کفر است، و هرچه واجب است ایمان بوجوب آن لازم، و هرچه حرام است ایمان به حرام‌بودنش واجب است، تا مؤمن همیشه واجبات را انجام دهد و از محرمات بپرهیزد.

(فائده) ایمان عبارت است از: تصدیق کامل در قلب و تلفظ با زبان و عمل به آنچه یاد شد از ایمان به خدا و فرشتگان و پیغمبران و روز قیامت و حساب و جنت و جهنم و غیره. و نزد اهل سنت ایمان کم و زیاد می‌شود، کم می‌شود به انجام‌ندادن اعمال صالحات و روی‌کردن به معاصی، و زیاد می‌شود به سبقت‌گرفتن به کارهای خیر و شایسته و رجوع به خدا سبحانه وتعالی.