گوشت علماء مسموم است

فهرست کتاب

اهميت زبان وخطر آن

اهميت زبان وخطر آن

دراین فاصله جهت اینکه زمینه را براى بیان امتیاز نعمت زبان هموار سازم لازم دانستم درمورد خطرات زبان تذکراتى داده باشم زیرا که عمیقاً در این موضوع سهل انگارى, و در نگهدارى زبان از لغزش, غفلت ورزیده‌ایم, این عضوى که خداوند بخاطرش بر ما منتمی‌نهد, از جمله دلائلى که به عظمت این عضو دلالت مى‌دهد سخنی است که خداوند از زبان موسى بازگو مى‌کند, و مى‌فرماید:

﴿وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي٢٧[طه: ۲۷].

و گره از زبانم بگشاى. و مى‌فرماید:

﴿وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي١٣[الشعراء: ۱۳].

و (مى ترسم که زبانم گشاده نشود. و از زبا هارون مى‌فرماید:

﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا٣٤[القصص: ۳۴]

و برادرم هارون زبانش از من فصیح تر است.و با یاد آورى احسانش نسبت به بندگانش مى‌فرماید:

﴿أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ٨ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ٩[البلد: ۸-۹].

آیا برای او دو چشم قرار ندادیم ، ویک زبان و دو لب.

بعنوان مثال اگر در وضعیت محرومان ازاین نعمت که (لال‌ها) باشند دقت کنیم متوجه اهمیت این نعمت الهى خواهیم شد, آیا یک شخص گنگ مى‌تواند آ نچه را در دل دارد بیان کند؟ او براى اظهار آنچه را که در دل دارد باید بسیارى از اعضاى بدن خود را بکار گیرد که با وجود این باز هم نمى‌تواند منظور را برساند و اگرنیز بتواند به زحمت خواهد توانست.پس زبان یکى از بزرگترین نعمت‌ها و فضائل الهى برماست, که آیا در نگهدارى آن کوشیده‌ایم؟ و آیا آن را در امور خیر استفاده, و از افتراء و غیبت علماء و دیگران دورداشته‌ایم؟

دلائل شرعى دال برخطرناک بودن این عضو (زبان) بوده و اینکه سهل انگارى در حفظ آن خسارت سنگینى را در پى خواهد داشت, خداوند درمورد آن خبر دروغ مى‌فرماید:

﴿إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ١٥[النور: ۱۵].

آنگاه که آن سخن را از دهان یکدیگرمی‌گرفتید و چیزی بر زبانمی‌راندید که در باره آن هیچ نمی دانستید ، و آن را کوچک مى‌پنداشتید در حالیکه نزد خدا بزرگ است.

و در مورد منافقین مى‌فرماید:

﴿فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ١٩[الأحزاب: ۱۹].

اما وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست, زبان‌هاى تند و خشن خود را با انبوهى از خشم و عصبانیت بر شما مى‌گشایند. و مى‌فرماید:

﴿يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ١١[الفتح: ۱۱].

به زبان خود چیزیمی‌گویند که در دلشان نیست. و مى‌فرماید:

﴿وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى٦٢[النحل: ۶۲].

و زبانشان به دروغ مى‌گوید سرانجام نیکى دارند. لذا به نگهدارى زبان امر, و نسبت به افسار گسیختگى آن هشدار داده شده:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا٧٠[الأحزاب: ۷۰].

ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، از خدا بترسید و سخن درست بگویید.

﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ١٨[ق: ۱۸].

انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى‌آورد مگر اینکه همان دم, ملائکه اى مراقب و آماده بر انجام مأموریت (و ضبط آن است).

﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ٣٦[الإسراء: ۳۶].

از پی آنچه ندانی که چیست مرو. و در حدیثى که در صحت آن اتفاق نظر وجود دارد مى‌فرمایند: «من يضمن لي ما بين لحييه وما بين فخذيه أضمن له الجنة» [۴]. کسی که متعهد شود زبان, و شرمگاهش را از حرام نگهدارد, بهشت را برایش متعهد مى‌شوم.

خیلى از مرد م خصوصاً اهل دین شرمگاه خود را از حرام حفظ مى‌کنند که این خود توفیق و نعمت بزرگ الهی است. اما آیا زبانشان را از گفتار حرام نگه مى‌دارند؟ آیا هست که روزى را پشت سر گذاریم و در آن مرتکب غیبت شخص مسلمانى خواه عالم یا غیر عالم نشویم؟ هریک از ما باید اعمال خود را خصوصاً در امرمهم زبان حساب رسى کند تا در پیرو رهنمود, و پرهیز از تهدید پیامبر صلى الله علیه وسلم که مى‌فرماید: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه ويده» متفق علیه مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او درامان باشند. و فرمایشات آن حضرت مانند «إن العبد ليتكلم بالكلمة ما يتبين فيها يزل بها في النار أبعد مما بين المشرق والمغرب» متفق علیه.شخص بخاطر تلفظ کلمه اى که صحت آن معلوم نیست به اندازه مسافت مشرق و مغرب به جهنم مى‌افتد. وضعیت خود را در این بخش اصلاح نمائیم.

چه حکیمانه گفت شاعر:

يصـاب الفتـى مـن عـثرة بلسانه
وليس يصـاب المرء من عثرة الرجل

انسان از لغزش‌هاى زبانش آسیب مى‌بیند ، و نه از لغزش‌هاى پایش.

فعثرتــه بــالقول تـذهب رأسـه
وعثرتـه بـالرجل تـبرا عـلى مهل

لغزش زبان سر را از تن جدا مى‌کند ، و لغزش پا به مرور بهبود مى‌یابد

دیگرى مى‌گوید:

احـفظ لسـانك أيهـا الإنسـان
لا يلــدغنك إنــه ثعبــان

اى بنى آ دم زبان همانند مار است پس آن را نگهدار تا تو را نگزد.

كـم فـي المقـابر مـن قتيل لسانه
كــانت تهــاب لقـاءه الشـجعان

چه زیاد اند کشته هاى زبان در قبرستان‌ها که روزى دلیران از آن‌ها در هراس بودند.

وشاعر دیگر مى‌گوید:

الصمـت زيـن والسـكوت شـجاعة
فــإذا نطقـت فـلا تكـن مكثـاراً

سکوت غیر ارادى زینت و سکوت ارادى شجاعت است, پس هنگام سخن گفتن زیاده روى نکن.

فـإذا نـدمت عـلى سـكوتك مـرة
فلتنــدمن عــلى الكـلام مـراراً

اگر یک بار از سکوت پشیمان شوى, بارها از گفتن پشیمان مى‌شوى.

حاتم اصم مى‌گوید: اگر خبرنگارى نزدت آید تا سخنان تورا بنویسد پرهیز مى‌کنى, درحالیکه سخنانت بر خدا عرضه مى‌شود و پرهیز نمى‌کنى.

در این‌جا لازم است که بگوئیم:

اگر گفتیم غیبت علماء بدترین و زشت ترین انواع غیبت است دلیل بر این نیست که خوردن گوشت (غیبت) دیگران اشکالى ندارد, بلکه آن نیز حرام است. خداوند مى‌فرماید:

﴿وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ١٢[الحجرات: ۱۲].

و هیج یک از شما دیگرى را غیبت نکند, آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به یقین) همه شما از این امر کراهیت دارید. و مى‌فرماید:

﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا٥٨[الأحزاب: ۵۸].

و کسانی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را بی هیچ گناهی که کرده باشندمی‌آزارند ، تهمت و گناه آشکاری را بر دوشمنی‌کشند. ورسول الله جبا بیان این مطلب مى‌فرمایند: «كل المسلم على المسلم حرام: دمه وماله وعرضه» روایت مسلم.

جان و مال و آبروى هرمسلمانى نسبت به مسلمان دیگر حرام است. و آنحضرت جدر حجة الوداع فرمودند: «إن دماءكم وأموالكم وأعراضكم حرام عليكم كحرمة يومكم هذا في شهركم هذا في بلدكم هذا، ألا هل بلغت»متفق علیه.

جان و مال و آبروى شما بر یکدیگر حرام است همانند این روز و این ماه و این شهر, آیا ابلاغ کردم. و پیامبر جفرمودند: «أتدرون ما الغيبة قالوا الله ورسوله أعلم قال: ذكرك أخاك بما يكره!! قيل: أرأيت إن كان في أخي ما أقول؟ قال: إن كان فيه ما تقول فقد اغتبته، وإن لم يكن فيه ما تقول فقد بهته» روایت مسلم.

آیا مى‌دانید غیبت چیست, گفتند: خدا و رسولش آگاه تر است, آن حضرت فرمود: (غیبت یعنى) اینکه برادر (مسلمانت) را به چیزى یاد کنى که دوست نداشته باشد, گفتند: اگر آنگونه باشد؟ فرمود: اگر آنگونه باشد که مى‌گوئى غیبتش کردى و اگر نباشد به او تهمت زدى.

و ابوداود درسنن خود از انس ابن مالک روایت مى‌کند که رسول اللهج: «لما عرج بي مررت بقوم لهم أظفار من نحاس، يخمشون وجوههم وصدورهم. فقلت: من هؤلاء يا جبريل؛ قال: هؤلاء الذين يأكلون لحوم الناس، ويقعون في أعراضهم» [۵].

موقعى که به معراج برده شدم از عده اى گذشتم که ناخن‌هائى از مس داشتند و صورت و سینه هاى خود را مى‌خراشیدند گفتم: اى جبرائیل, این‌ها کیستند: فرمود: این‌ها کسانی‌اند که غیبت مردم مى‌کنند و آبروى آن‌ها را مى‌ریزند.

با این وجود, حال کسی که آبروى علما را مى‌ریزد چگونه مى‌تواند باشد, حقاً که حرمت شکنى زشتی است.

ابن قیم در مضمون این مطلب سخن نفیسی دارد که سزاوار است با آب چشم نوشته شود، زیرا دقیقاً با رفتار بسیارى از طلاب مطابقتمی‌کند. ایشان مى‌گویند: چه زیادند کسانی که از ظلم و زشتی‌ها پرهیز مى‌کنند اما زبانشان آبروى زنده‌ها و مرده‌ها را از بین مى‌برد و به آنچه می‌گویند أهمیت نمى‌دهند.

بعد از این مقدمۀ مهم به اصل موضوع مى‌پردازیم و اولین موضوعى که به بحث خواهیم گذاشت عنوا نش هست:

[۴] روایت ترمذى, وآلبانى آن را در ارواء الغلیل صحیح دانسته است [۵] روایت ابوداود, والبانى در صحیح الجامع آن را صحیح دانسته است