اسلام و سرمایه داری
بدیهی است که سیستم سرمایه داری در عالم اسلامی بوجود نیامده، زیرا همگان میدانند که تاریخ پیدایش این رژیم پس از اختراع ابزار صنعتی بوده است، و اختراعات تصادفاً در دنیای غربی پا بدوران گذاشت و علت اینکه میگوئیم: بطور تصادفی در این سرزمین پیدا شد. این است که ممکن و نزدیک بود در آندلس با دست عربهای مسلمان پدید آید، و لیکن دولت اسلامی در این محیط بجهت گرفتاریهای سیاسی زیاد دوام نکرد، و تعصبهای ناروای صلیبی آن را زود واژگون نمود. و همچنین محکمههای تفتیش عقاید و جاسوسی با وحشیانهترین وجهی که در تاریخ عالم بیسابقه بود برای سرکوبی آنان با تمام نیرو کوشید و تشکیلات نوبنیان مسلمانان را درهم ریخت؛ بلی، نهضت دانش بطور طبیعی در کشور آندلس کم کم و بتدریج بسوی اختراعات پیش میرفت، و لیکن موجبات سیاسی که در آن سرزمین دست مسلمانان را کوتاه کرد قرنها از پیشرفت این نهضت مانع شد تا سرانجام اروپا از خواب غفلت بیدار و از حال مستی بیرون آمد و بر علوم عرب و علوم یونانی که تازه برای ادارۀ جامعۀ مسلمان عربی بکار افتاده بود دست یافته و بدین وسیله خود را از چنگال دیو غفلت نجات داد؛ و بهمین جهت در میدان اختراعات صنعتی بدون رقیب پیشرفت.
بلکه این رژیم محکوم بفنا وقتی بعالم اسلامی رسید که دولت اسلام در چنگال استعمار اروپائیان گرفتار و در منجلاب فقر و مرض و گرداب جهل و انحطاط غوطه میخورد. و در چنین حال آشفتگی و با آنگونه تحولات سیاسی و اقتصادی که از ناحیۀ اروپائیان پدید آمد، سرمایه داری در عالم اسلامی با سرعت سرسام آوری پیشرفت و بعضی مردم بیخبر از همه جا چنین گمان کردند که اسلام این رژیم استعماری را با همه خیر و شرش قبول کرده و هرگز در نظام و اصول اسلامی با سرمایه داری مخالفت نشده و نخواهد شد. روشنترین دلیل این گروه این است که: اسلام مالکیت فردی را برسمیت میشناسد، و سرمایه داری همان مالکیت فردی است که در اثر فشار تحولات اقتصادی جهانی باین صورت نامطلوب در آمده است، و بدیهی است مادامیکه اسلام اصل را قبول کند خود بخود نیز فروع را میپذیرد زیرا که پذیرفتن اصل مستلزم پذیرفتن فرع است.
در رد گفتار این گروه کافی است یک قضیۀ کوچک و بدیهی که هر کسی بهرۀ از الفبای اقتصاد داشته باشد میتواند تشخیص بدهد یاد آوری کنیم، و آن این است که سرمایه داری باین صورت که در این عالم پهناور ریشه دوانده بدون پشتیبانی دو اصل بزرگ ربا و احتکار ممکن نیست پایدار بماند، در صورتی که همه میدانند اسلام این دو اصل را هزار سال پیش از پیدایش این نظام فریبنده تحریم نموده، و بدیهی است که لازمۀ تحریم اصل تحریم همۀ فروع و نتایج آن است.
اما مقصود ما این نیست که در ابطال دلایل این یاوه سرایان شتاب کنیم، بلکه میخواهیم بآنان بگوئیم که ما چنین فرض میکنیم که اختراع ابزار صنعتی، اول در عالم اسلامی بوجود آمده چنانکه نزدیک بود در آندلس پدید آید، و در اینجا میخواهیم ببینیم اسلام چگونه با این تحولات اقتصادی که بناچار از اختراعات ابزار صنعتی پیش میآمد روبرو میشد؟ و روابط کارگر و کارفرما و تولید را با نظم و قوانین مخصوص خود چگونه تنظیم مینمود؟.
نویسندگان اقتصادی حتی کسانیکه با سرمایه داری مخالفند و در ردیف اول آنان کارل مارکس قرار گرفته همگی اعتراف دارند که نظام سرمایه داری در آغاز پیدایش خود یک پیشرفت بزرگی در عالم بوده و در شئون مختلف زندگی بشریت خدمات بس گرانبهائی را انجام داده و در اثر پیدایش سرمایه داری تولیدات جهان روز بروز رو بفزونی نهاد و وسائل ارتباط بشر اصلاح شد، و منابع سرشار ثروتهای طبیعی را در سراسر جهان در اختیار بشر قرار داده و در اثر سیستم سرمایه داری سطح زندگی کارگران نسبت بدوران زراعت بطور شایسته ای بالا رفت، در صورتی که پیش از پیدایش سرمایه داری هیچیک از این پیشرفتها مشهود نبود.
اما متأسفانه این صفحۀ درخشان تاریخ، طولی نکشید که تیره شد، زیرا که رژیم سرمایه داری در اثر تحولات طبیعی خود چنانکه پیروان مکتب کمونیستی میگویند باعث شد که ثروتهای بیکران در اختیار سرمایه داران متراکم شده و در اثر این تراکم بتدریج سرمایه و دارائی کارگران بضعف عمومی دچار و هر آن با سرعت بسوی زوال رهسپار گردید، که سر انجام کار به بینظمی و بیسامانی کشید، رفته رفته سرمایه داران بزرگ کارگران را که بقول پیروان کمونستی مولد حقیقی ثروتمند برای بدست آوردن ثروتهای بیپایان شب و روز بکارهای دشوار و طاقت فرسا وادار ساختند، و در مقابل آن همه کار، اجرت خیلی ناچیزی که از تأمین یک زندگی سعادتمندانه عاجز بود برای این طبقه زحمت کش میپرداختند و درآمد و منافع سرشار را بصورت سود سرمایه برای خود اختصاص داده و در راه تجملهای بیهودۀ زندگی و عیاشیهای روز افزون خود بکار میبستند.
بعلاوه حقیقت دیگری هم در این میان وجود دارد و آن این است که ناچیز بودن اجرت کارگر در ممالک سرمایه داری همیشه از استهلاک محصولات تولیدی کارخانه جات در داخل کشور مانع است، زیرا اگر کارگر اجرت قابل توجهی بدست آورد خود بخود قدرت خرید و مصرف در مملکت بالا رفته همه و یا قسمت عمدۀ محصولات مستهلک میگردد، بدیهی است که در این صورت از انباشتن سود سرشار سرمایه به میزان قابل توجه کاسته خواهد شد، البته این وضع برای سرمایه داران خیلی ناگوار است، زیرا هدف سرمایه دار از بکار انداختن سرمایه سود بردن است نه استهلاک، و پر واضح است که نتیجۀ کم بودن اجرت کارگر و کثرت تولید این است که همه ساله اجناس و کالاهای تولیدی متراکم و رویهم انباشته شود، و بناچار دولتهای سرمایه داری برای بمصرف رساندن کالاهای خود در جستجوی بازارهای جدید و فروش کالا کوشش و رقابت میکنند و همین سعی و کوشش دولتها باعث پیدایش استعمار شده و عوارض نامطلوبی را «مانند بر خورد منافع در بدست آوردن بازار و فروش رساندن کالا و همچنین تهیه مواد خام» ایجاد میکند و با وجود این بناچار در سایۀ نظام سرمایه داری یک رشته بحرانهای شدید پی در پی و بیانضباطیهای اجتناب ناپذیری در اثر سودپرستی بوجود خواهد آمد که سرمنشأ آن کم بودن مزد کارگر و عدم استهلاک محصول کارخانه جات در مقابل تولید روز افزون است.
با چشم پوشی از اینگونه تفکر شگفت انگیزی که راهنمایان عالم مادی و مؤمنین بجبریت اقتصادی را وادار کرده تا بگویند: این همه مشکلات عالم گیر هرگز از سوء نیت و حرص و از طبیعت سرمایه داران سر نمیزند، بلکه علت اساسی اینگونه نابسامانی عمومی طبیعت خود سرمایه است، و همچنین صرف نظر از فکر سادۀ حیرت انگیز دیگر که از هر سو انسان را با همۀ افکار و وجدانش یک مخلوق عاجز و غارت زده اقتصاد نمودار میسازد، بطوریکه در مقابل فشار و ازدحام نیروهای اقتصادی همه نیرو و قدرت خود را از دست داده و بر نیزه بیچارگی تکیه کرده است، این خیر اندیشان دلسوز بشریت را در همین جا گذاشته بفرضیۀ سابق خود بر میگردیم که عبارت از پیدایش سیستم سرمایه داری در عالم اسلامی است، تا درست بررسی کنیم اگر چنین رژیمی بوجود میآمد نظام اسلام چگونه با آن روبرو میشد و در مقابل آثار شوم آن چه تصمیماتی اتخاذ میکرد.
بنابراین، در قدمهای نخستین که همۀ نویسندگان اقتصاد حتی مارکس میگویند: اگر این نظام برای عالم بشریت یک منبع خیر عمومی یا حد اقل خیرش بیشتر بوده بطور یقین اسلام از پیشرفت آن جلوگیری نمیکرد، زیرا که هرگز بدخواه بشر نبوده بلکه پخش خیر و بسط سعادت عمومی وظیفۀ دائمی اسلام است.
و با وجود این، باز هم اسلام رژیم سرمایه داری را بحال خود واگذار نکرده همه جا با قوانین حکیمانۀ خود روابط کارگر و کارفرما و سرمایه دار را بطور صحیح تنظیم نموده و همیشه از عوارض ناگوار آن جلوگیری میکند. خواه آن عوارض از سوء نیت سرمایه دار سر بزند و یا در طبیعت خود سرمایه نهفته باشد.
یگانه قانونی که اسلام در این باره پیش بینی کرده و با تصویب آن از همۀ دولتهای سرمایه دار گوی سبقت ربوده این است که کارگر را با سرمایه دار در منافع شریک دانسته حتی بعضی از فقهاء مالکی مذهب حدود شرکت را تا نصف تعیین نمودهاند، باین ترتیب که همه مخارج سرمایه گزاری را سرمایه دار بعهده بگیرد و کارگر هم در کار خود استقلال کامل داشته باشد، و بنابراین، سعی سرمایه دار با کوشش کارگر در تولید مساوی بوده و روی همین اصل در آمد را در میان هر دو برادرانه و متساوی تقسیم مینماید.
بلی، یگانه حقیقتی که در اینجا از این قانون نمایان میشود این است که اسلام پافشاری عجیب و عنایت بخصوصی در بسط عدالت اجتماعی میان تودۀ مردم از خود نشان داده و در طرز تفکر و اجراء آن بر تمام نظامهای جهان سبقت جسته و در تصویب قوانین بهیچگونه فشار اقتصادی سر فرود نیاورده است، همان فشاریکه بعداً در جهان بصورت نیروی فعال پدید آمد، و در دنیای کمونستی پیش از همه جا نمایان شد و همچنین اسلام هرگز مبارزه طبقاتی را در انشاء قوانین خود مؤثر ندید، همان طوریکه بعضی رهبران آئین اقتصاد گمان میکنند که تنها عامل فعال در تحولات اقتصادی مبارزه طبقاتی است.
بعلاوه صنعت را در بدو تشکیلات آن یک رشته کارهای کوچک و ساده دستی تشکیل میداد و عدۀ کمی کارگر در این کارگاههای ساده مشغول میشدند، و همین اندازه قانون اسلام که گفته شد بس بود که روابط کارگر و کارفرما و سرمایه و کار را را بر اساس عدالت اجتماعی بینظیری اداره کند که هنوز هم اروپا در طول تاریخ خود از حقیقت آن آگاه نگشته است.
اما متأسفانه فقه اسلامی در این نقطه متوقف ماند گرچه همین اندازه نیز خود مقام ارجمندی است زیرا که بعد از این تاریخ از هر طرف مصیبتهای گوناگون عالم اسلامی را فرا گرفت.
گاهی از غارت مغولهای خونخوار، و گاهی از حاکمان ظالم و جابر و سقوط نکبت بار اندلس و بالاتر از همه بروز اختلافات داخلی و شروع جنگهای خانوادگی نیروی مسلمانان را بتحلیل برده و از پیشرفت بازداشت، و در اثر این آشفتگیهای نوپدید افکار آنان بطور کلی از کار افتاد و احساسات روحی و جسمی آنان فرسوده گشت، بطوریکه هنوز هم آثار شکستگی از دور از ناصیۀ مسلمانان هویداست.
و از جانب دیگر، در اثناء توقف فقه اسلامی و نابسامانی اوضاع مسلمانان و بعد از اختراع ابزار مکانیکی دنیا با سرعت سرسام آوری رو بتحول پیشرفت، و هر روز اختراعات جدید و کشفیات نوپدیدی در عالم پیدا شد، و همچنین روابط نوظهوری در میان طبقات بشر بوجود آمد و متأسفانه عالم اسلامی در اثر همین گرفتاریها و ضعف نیروی داخلی نتوانست در این میدان شرکت کند، و همچنین نتوانست مناسب با این تحولات نوپدید قوانین خود را تصویب نماید. اما هرگز عدم پیشرفت فقه اسلامی دلیل بر نارسا بودن شریعت و نظام اسلام نخواهد بود، زیرا که فقه مقامی و شریعت مقام دیگری است، شریعت یک مقام ثابت قانون گذاری است که همۀ قوانین عمومی در اختیار او است.
و گاهی هم از طریق ارشاد و راهنمائی بتفصیلات بس دقیق اشاره میکند، اما فقه عبارت از قانون متحولی است که از مقام شریعت و قانون گذاری مناسب هر عصر و زمانی گرفته میشود و یک عنصر نوپدید و مترقی است که هیچوقت مخصوص بزمان و ملت معین نیست. بعلاوه اگرچه فقه اسلامی دستخوش حوادث و گرفتار بحران شد ما در مقابل تحولات اقتصادی و پیشرفت رژیم سرمایه داری در تطبیق و اجرای قوانین فقهی و فهمیدن احکام از شریعت اسلامی بزحمت زیاد نیازمند نیستیم، زیرا که اسلام با قوانین روشن و غیر قابل تأویل خود همیشه ما را رهنمایی کرده و میکند.
تاریخ نویسان اقتصاد میگویند که رژیم سرمایه داری در اثناء جهش و جنبش خود از آن صورت ساده و سودمندی که در بدو تشکیلات خود داشت خارج و به شر و فساد گریبان گیر عمومی امروز مبدل گشت و بتدریج پایه و بنیان خود را بر اساس قرضهای محلی استوار نموده و در اثر همین روش تدریجی نظام بانک داری پدید آمد که در اداره عملیات ننگین سرمایه داری نقش مهمی را بازی کرد و در مواقع لزوم هر مبلغی را که سرمایه دار برای گردش کار احتیاج پیدا کند بانک بعنوان وام و اعتبار پرداخته و در مقابل آن سودی دریافت میکند.
حالا ما محتاج نیستیم که در تفصیلات مسائل پیچیدۀ اقتصاد وارد شویم، زیرا این یک حقیقت انکار ناپذیر است که هر کسی بخواهد بتفصیل این مشکل را مطالعه نماید باید کتابهای اقتصاد را یک بیک تا آخر ورق بزند بلکه یگانه چیزیکه در اینجا برای ما مهم بوده و ناگزیر باید اشاره کنیم این است که اکثریت این وامها و همچنین اعمال بانک داری بر پایۀ ربا استوار است و ربا در اسلام با صراحت کامل و دلیل روشن تحریم شده است.
همچنین با اعتراف دانشمندان اقتصاد و با مشاهدۀ خود ما در عصر حاضر این رقابتهای شدید سرمایه داری سرانجام به ورشکستگی شرکتهای کوچک و یا ادغام آنها در یکدیگر برای تشکیل شرکتهای بزرگ منتهی میشود، و در هر دو صورت مسلماً سرمایه داری موجب احتکار خواهد شد و با دلایل قطعی احتکار نیز در قانون اسلام مانند ربا حرام است [۲۰]. بنابراین، اگر رژیم سرمایه داری در بحبوبۀ قدرت حکومت اسلامی بوجود میآمد هرگز نمیتوانست این اندازه واژگونه ترقی کرده و باین صورت نازیبای امروزش نمودار شده موجب بروز بردگی و استعمار ملتها گشته و بجنگهای خانمان خراب کن و کشتارهای وحشت انگیز منتهی گردد.
پس در این صورت میتوان گفت که سر نوشت آن چه بود؟ و سرانجام آن بکجا میرسید؟ آیا در همان حدود صنعتهای سادۀ که در دسترس فقه اسلامی قرار گرفته بود باقی میماند!! و یا راه دیگری که بهروزی و پیروزی بشریت در آن بیش تر بود پیش گرفته و از بیراهه خطرناک شر و فساد دوری میجست، آری، این سئوالها نباید بیجواب بماند.
اما توقف صنعت در حدود سادگی اولی خود عملی است که بدون شک اسلام با آن موافق نخواهد بود، زیرا همه میدانند که این نظام بینظیر از بدو پیدایش خود هرگز از کوچکترین خیر و سعادت بشر جلوگیری نکرده و تا ابد هم نخواهد کرد.
بنابراین، اختراعات در سایۀ عنایت آن بناچار براه خود ادامه میداده و بطور یقین اسلام نیز در پیشرفت وسائل تولید تا رسیدن به نتیجۀ نهائی از کمکهای شایان توجه خود کوتاهی ننموده و از هیچگونه فداکاری خودداری نمیکرد.
و اما پیشرفت و جنبشهای روابط تولیدی بصورت دیگر غیر از آنکه در طی قرنهای نوزده و بیست در ممالک اروپا معمول شد همان است که ما میگوئیم: ممکن بود با همکاری و پرورش صحیح قوانین اقتصادی مطابق نظریات اسلام پیشرفت نموده و زمام امور اقتصادی عاقلانه تری را بدست گیرد چنانکه سابقه ودر مسئله شرکت کارگر و سرمایه دار تا حد و نصف درآمد در فقه اسلام اشاره شد، بلی، اسلام با این قانون حکیمانه در یک آن در مقابل دو خطر بزرگ فداکاری و از خود گذشتگی نشان میدهد، باین ترتیب یکی اینکه جامعه را از افتادن بدامن ناپاک ربا و احتکار که هر دو را قانون اسلام تحریم نموده نجات میبخشد.
و دومی اینکه از ستمهای ناروا و ضد انسانی که دربارۀ کارگران معمول و سرانجام آنان را بطور اجبار بدام سرمایه داران دچار میکند تا با فجیعترین وضعی خون آنان را بمکند و در پستترین شرایط ببردگی و عبودیت وادارند، و پس از بهره برداری کامل در گودال فقر و بدبختی آواره گذاشته و به زندگی ذلت باری که از هر سو شخصیت بشریت را پایمال بکند دچار خواهند کرد آزاد میسازد.
زیرا از شأن اسلام دور است که اینگونه اعمال ضد انسانی را در جهان برسمیت بشناسد.
هان! مبادا کسی بگوید که ممکن نبود اسلام دفعتاً و قبل از عبور از بیراهه تجربههای ناآزموده و اختلاف طبقاتی و فشارهای گوناگون اقتصادی که خود بخود قوانین آن را متعادل ساخته و در میدان اصلاحات اقتصادی مجال بیشتری میدهد این پیروزی را بدست آورد.
زیرا که نزد ما با دلیلهای تردید ناپذیر ثابت شده و علاوه دیده ایم که نظام بینظیر اسلام در خصوص آئین بردگی و نظام ننگین تیول و رژیم فاسد سرمایه داری بهمه تحولات عالم بشریت سبقت گرفت بدون اینکه تحت تأثیر فشار اقتصادی و یا مبارزه طبقاتی قرار بگیرد.
بلکه اسلام با فکر ذاتی از جانب حق درخشان و عدالت بیپایان خدا که همیشه مورد سخریه و استهزاء فردریک انگلس و سایر رهبران کمونیست بوده برانگیخته است، بعلاوه چنانکه نیز همه میدانند که خود دولت کمونست اتحاد جماهیر شوروی یک مرتبه و ناگهانی از مرحلۀ نظام تیول و حکومت فئودالیسم بعرصه کمونستی قدم نهاد، و برای ابد سرمایه داری را فراموش کرد. بنابراین، اتحاد جماهیر شوروی یگانه دولتی است که با نظریات کارل مارکس رهبر بزرگ کمونستهای جهان نرد عشق میباخت.
پس چگونه اینجا در عمل بزرگترین تکذیب کنندۀ وی بشمار آمده و در سیر و ترتیب مراحل جنبشهای اقتصادی که بگفته مارکس کاروان بشریت بناچار با مراعات ترتیب باید از آن بگذرد کاملاً مخالفت کرده است.
و اما استعمار ملتها و افروختن آتش جنگها و اسیر کردن تودۀ بشر و سایر عوارض ناگوار شر و فساد عالمگیر که از رژیم استعماری سرمایه داری سرمیزند خود بخود از حساب اسلام خارج است.
زیرا همه میدانند که اصول استعمار و برانگیختن جنگهای ذلت افزا تا ابد از شأن اسلام بدور است، بلی تنها جنگی که در این نظام درخشان روا است؛ یا برای دفاع از حریم و یا بجهت انتشار دعوت اسلامی است و آن هم وقتی که نیروی مسلحی از پیشرفت مرام درخشانش جلوگیری نماید.
پس بر همگان واضح است که در نظام اسلام برای گفتار ناجوانمردانۀ کمونستها و پیروان آنان مجالی نیست، آنان میگویند که استعمار خود یکی از مراحل حتمی و ناگزیر زندگی بشر است، و هرگز مبادی عالیۀ دینی و یا احکام حکیمانه علم اخلاق نمیتواند از پیشرفت آن مانع شود. زیرا که استعمار یک مسئله اقتصادی است که از تورم کالاهای تولیدی در ممالک تولید کننده برانگیخته میشود و همچنین احتیاج ببازارهای جدید خارجی برای بفروش رساندن کالاهای تجارتی در پیدایش و گسترش استعمار هرگز بیاثر نبوده است.
و نیز هرگز برای این همه یاوه سرائیهای بد اندیشان در اسلام مجالی نبوده و نخواهد بود، برای اینکه خود کمونیستها میگویند و یا حد اقل چنین گمان میکنند که دولت کمونیست جماهیر شوروی بزودی این مشکل را از راه دیگر آسان خواهد ساخت و آن عبارت از افزودن اجرت کارگران و یا تقلیل ساعات کار است، بطوریکه قدرت خرید و مصرف بالا برود تا کالاهای تولیدی رویهم انباشته نگردد که سرانجام باستعمار نمودن ملتها احتیاج افتد.
و آن راهیکه کمونیستها بخیال خود تازه پیدا کردهاند تازگی ندارد زیرا که دیدیم نظام اسلام قبل از پیدایش رژیم کمونیستی آن را پیش بینی کرده و برای آسان نمودن این مشکل کارگر و سرمایه دار را در سود سرمایه شریک و گاهی حدود شرکت را تا نصف میرساند.
و باضافه تاریخ گواهی میدهد که استعمار در عالم بشریت یک عادت قدیمی بوده و از رژیم سرمایه داری متولد نشده، بلکه سرمایه داری در عصر حاضر باعث افزایش استعمار شده و در پیشرفت آن تأثیر بسزائی داشته است، زیرا که وسائل نوپدیدی برای هر نوع خراب کاری در اختیار آن فراوان است. و لیکن نظر باصل کلی و از جهت زورگوئی استعمارگران، استعمار در زمان قدرت امپراطوری روم کمتر از امروز نبوده، باز هم با شهادت تاریخ پاکیزهترین نظامها دربارۀ پیش گیری از استعمار فقط نظام اسلام است، زیرا که جنگهای اسلام بجز در بعضی حالات اتفاقی که از حساب اسلام خارج بوده همیشه از بیراهۀ استعمار ملتها و از ذلیل و خوار شمردن بشر بدور است، بنابراین، اگر صنایع بزرگ امروز در نظام اسلام بوجود میآمد، اسلام در حل مشکل تورم و تراکم تولید بدون اینکه بجنگ و خونریزی منتهی بشود سزاوارتر از سایر نظامها بود و بعلاوه مشکل تورم کارهای تولیدی از خصوصیات سیستم سرمایه داری امروز است که با قوانین اسلام تنظیم نگشته، بلی، اگر در اساس آن بطور مناسب از اول تغییراتی داده میشد هرگز این مشکل پیش نمیآمد [۲۱].
همۀ این حقایق که تاکنون بیان شد از یک طرف، و از طرف دیگر در نظام اسلام حاکم اسلامی هرگز در مقابل اینگونه مشکلات عاجز نمیماند، که عدۀ معدودی سودپرست ثروتهای سرشاری رویهم انباشته و تودۀ مردم در حال تنگدستی و گرسنگی و محرومیت زندگی کنند، زیرا همه میدانند که اینگونه رفتار ظالمانه مخالف با قوانین اسلام است، قانون اسلام میگوید: بطور حتم باید ثروت و درآمد در میان تودۀ مردم با عادلانهترین وجهی تقسیم شود تا ثروت در میان ثروتمندان شما بشر، دولتی تشکیل ندهد [۲۲]که سرانجام استعمار از گریبان وی سر درآورد، و بدیهی است که حاکم اسلامی بجز اجراء احکام شریعت اسلام وظیفۀ دیگری ندارد و در انجام این وظیفه از هر راهی که بمقصود نزدیکتر و از ظلم و ضرر دورتر است باید اقدام نماید با یک رشتۀ قدرت و اختیارات دامنه داری که حدودش فقط اطاعت پروردگار عادل است.
بعلاه مجموعه قوانین اسلام از اول طوری تنظیم شده که خود بخود از مشکل تراکم تولیدی جلوگیری میکند.
ما در اینجا برای نمونه بنظام ارث اشاره میکنیم که چگونه ثروت را در پایان عمر هر گروهی تقسیم میکند، و نیز نظام زکات و چگونگی تقسیم آن را یادآوری میکنیم که در سر هر سالی مقداری از دارائی ثروتمندان را بعنوان زکات برداشت مینماید، و همچنین قانون سرپرستی درماندگان را در نظام اسلام تذکر میدهیم که در پارۀ اوقات بدولت اسلام اجازه میدهد تا کسر بودجۀ صندوق دارائی ملی را که آنروز بیت المال نامیده میشد از اصل سرمایه جبران کند، سپس قانون تحریم احتکار ثروت و تحریم ربا را که در تورم تولید و تراکم سرمایه بزرگترین عاملند از نظر بگذرانیم، و در خاتمه با اشاره بقانون روابط عمومی [۲۳]در میان افراد اجتماع مسلمان که بمنظور رسیدگی و سرپرستی عمومی بتصویب رسیده این مطلب را بپایان رسانده و همه را برای تفکر در اطراف این قوانین حکیمانه دعوت میکنیم تا با وجدان خود قضاوت کنند که چه اندازه در جلوگیری از تورم تولید و سرکوبی استعمار مؤثر بوده است.
و همچنین آن تضمین هائیکه پیامبر بزرگ اسلامصنسبت به بهروزی کارمندان دولت اسلامی بعهده گرفته خود دارای همۀ مطالب و اصول اساسی زندگی بشر است، مخصوص بکارمند و یا غیرکارمند نیست، پیامبر بزرگ اسلام جبا بیان حکیمانۀ خود میگوید: «هر کس کارمند ما باشد اگر منزل نداشت باید منزل تهیه نماید و اگر همسر ندارد باید همسر اختیار کند و در تشکیل خانواده از کاروان عقب نماند، و اگر خدمتگار و یا مرکبی ندارد باید در اولین فرصت در اختیارش گذاشته شود» [۲۴]تا از تمام جهات آسایش وی تأمین گردد.
بلی، با توجه کامل بر همگان روشن است که همۀ این مطالب نباید در انحصار کارمندان دولت قرار بگیرد, زیرا که همۀ اینها یک سلسله اصول اساسی زندگی است که خود بخود هر کس بآن نیازمند است، خواه کارمند دولت و یا کارگری که با حرفۀ مخصوص خود کسب معاش نموده و سرانجام سودی باجتماع بشر میرساند.
بنابراین، همینطور که دولت کارمندان رسمی خود را در برابر مشکلات نیازمندیهای عمومی زندگی با این تضمینها بیمه میکند همینگونه نیز در مقابل تأمین زندگی هر فردی که در حوزۀ حکومت دولت تحت هر عنوانی باجتماع بشر خدمت میکند مسئول است. و شاهد گفتار ما در این باره این است که در نظام بیمانند اسلام زندگی کسانیکه از کار عاجزند مانند بیماران و پیران و کودکانی بیسرپرست از صندوق بیت المال و باصطلاح امروز از صندوق وزارت دارائی تأمین میگردد و همچنین کسر بودجه زندگی آنانکه درآمد شخصی باندازۀ کفاف ندارند از همین صندوق جبران میشود.
آری، همۀ این قوانین حکیمانه نمودار این حقیقت است که دولت اسلامی در برابر همۀ کارگران مسئول است، که در تأمین زندگی آنان با هر وسیله که ممکن است باید بکوشد خواه با وضع کردن قوانین مالیاتی بر سرمایه داران و یا از طریق سهیم کردن کارگران در سود سرمایه و یا از راه ملی نمودن صنایع سنگین، البته این یک وظیفه است که حاکم و دولت اسلامی در هر عصری هر طوریکه بصلاح مردم بداند باید از انجام آن سرباز نزند، بهر حال بدست آوردن اینگونه وسائل برای دولت چندان مهم نیست، بلکه آنچه واقعاً خیلی مهم بنظر میرسد وجود یک قانون مفید عمومی است که در همه جا و همه وقت از گسترش کامل عدالت اجتماعی حمایت کرده و بتواند از افراط و تفریط و از پایمال شدن حقوق مردم جلوگیری نماید.
بدیهی است وقتی که اسلام احتیاجات کارمندان و کارگران را اینگونه بیمه میکند، خود بخود از افتادن بدامن استعمار و گرداب اسارت و تیره روزی نجات داده و بسر منزل زندگی سعادتمندانه رهنمائی خواهد کرد.
بهر حال جای انکار نیست که اگر امور اداری سرمایه داری را اسلام عهده دار میشد هرگز اجازه نمیداد که این رژیم با این صورت زشت و ناپسندیکه امروز در جهان متمدن غرب نمودار شده درآید. البته کلیۀ قوانین اسلام اعم از اینکه در اصل شریعت موجود بوده و یا به مناسبت پیدا شدن احتیاجات و پیش آمدهای هر عصری بتصویب مفسرین قوانین اسلامی میرسید با تمام قوای خود از شر و فساد و تجاوز سیستم سرمایه داری جلوگیری کرده. و بهیچ عنوانی اجازه نمیدهد که سرمایه داران استعمارگر خون زحمت کشان را مکیده و از عرق جبین آنان سوء استفاده نمایند، و با افروختن آتش جنگها و ایجاد عوامل بردگی و استعمار کردن ملتها مقاصد شوم خود را بجامعۀ انسانیت تحمیل کنند.
بلی، این حقیقت مسلم است که اسلام در مورد سرمایه داری هم مانند سایر موارد تنها بتصویب قوانین قناعت نکرده؛ بلکه آئین دعوت اخلاقی و تهذیب روانی را نیز با بهترین اسلوبی جزو برنامۀ درخشان خود منظور نموده است.
و این همان برنامه است که کمونیستهای جهان آن را مسخره دانسته و باسلام پوزخند میزند!!. زیرا که این گروه از روزیکه دیده باز کردهاند این دو اصل معنوی را در محیط اروپا کاملاً پا در هوا دیدهاند، و چون اخلاق نیکو و روان پاک در محیط اروپا پایگاه رسمی ندارد کمونیستها تاکنون از قبول کردن آن دوری جستهاند.
و لیکن این برنامه در اسلام کاملاً صحیح است؛ زیرا که این نظام بینظیر تاکنون هرگز دعوت اخلاقی و تهذیب روحی را از برنامۀ اقتصادی خود جدا ندانسته و با خیر اندیشی مخصوص خود آئین تهذیب روحی و قوانین تنظیم اجتماعی را دو اصل هم آهنگ این برنامۀ بیمانند قرار داده است. آئین معنوی و اصول اقتصادی را چنان حکیمانه با هم آمیخته که دیگر کسی در میان مقتضیات اخلاق و نیازمندیهای زندگی سرگردان نمیماند، و بعبارت روشن تر، اسلام از اول قوانین خود را برپایۀ حسن اخلاق استوار کرده و همیشه اصول اخلاقی را توأم با قوانین خود از یک مجرای صحیح جریان داده و در تأمین بهروزی و پیروزی فرد و اجتماع توأم بکار میبرد، بطوریکه هر یک دیگری را تکمیل نموده و هیچگونه تعارضی با یکدیگر نداشته باشند.
این همۀ سعادت عمومی در اثر حسن اخلاق است، و اما دعوت بسوی تهذیب روحی انسان را با خداوند أ مربوط میسازد، و همۀ لذتها و ثروتهای روی زمین را در راه جلب رضای پروردگار و انتظار پاداش اخروی در نظرش بیارزش میسازد.
آیا ممکن است که انسان پاکروان باز هم برای انباشتن مال و ثروت بیارزش از خود بیخود شده با دیگران ستیزه آغازد؟ آیا انسانیکه رابطه نزدیک با خدا داشته باشد باز هم میتواند در راه ظلم و استبداد و تجاوز بحقوق بندگان خدا عنان گسیخته بتازد؟.
بزرگترین هدف آئین دعوت اخلاقی و تهذیب روحی در نظام بینظیر اسلام این است که قوانین اقتصادی خود را با روح پاک، و خلق پاکیزه تنظیم میکند، تا در گذرگاه سرمایه داری دیدبانی نموده، و با کمال دقت در جریان عمل این رژیم خطرناک نظارت کند، و بهمین جهت هنگامیکه این قوانین عمومی آسمانی بمردم عرضه شد همه با شوق سرشار از آن پیروی کردند، نه از ترس قانون و یا قانون گذار. در خاتمه بیپرده باید گفت: این رژیم سرمایه داری که امروز در عالم اسلامی با بدترین مظاهر خود نمودار شده هیچگونه ربطی با اسلام نداشته، اسلام هرگز در مقابل آن مسئولیت ندارد، زیرا که همین مردم امروز اسلام را در زندگی خود حاکم نمیدانند!!.
[۲۰] احادیث پیامبر اکرم صدر تحریم احتکار زیاد است، که از آنجمله این فرمان ایشان است: «من احتکر فهو خاطیء» هر که احتکار نماید خطا کار است. [صحیح مسلم، سنن ابی داود و سنن ترمذی]. [۲۱] نگا: کتاب «ربا» نوشتۀ استاد ابوالأعلى مودودی -رحمه الله-. [۲۲] ﴿كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡ﴾[الحشر: ۷]. [۲۳] از قبیل صدقه و هدیه دادن بدیگران. [۲۴] مسند احمد و سنن ابی داود.