تعزیرات اسلامی
تعزیرات، مجازاتهای غیرمعینی است که در ارتباط با گناههایی جای میگردد که در آنها حدی مشخص نشده و کفارهای تعیین نگردیده است، البته این مجازاتها در جلوگیری از جرم و تأدیب افراد امت، مانند حدودند.
اگر مجازات، تعزیری غیرمعین باشد، حاکم میتواند عقوبت مناسب را اعمال کند که میتواند توبیخ زدن، زندان یا مصادره و غیره باشد با این شرط که به مرز حدود تعیین شده اسلامی نرسد.
بدون تردید، مجازاتهای اسلامی تعیین شده مانند حدود و تعزیرات برای تأمین زندگی آکنده از امنیت و استقرار و آسایش برای یکایک افراد جامعه است که ظالم به مظلوم تعدی نکند و قوی به ضعیف زور نگوید و غنی بر فقیر تحکم ننماید، زیرا تمامی افراد در برابر خداوند مساویند؛ عرب بر عجم یا سفید بر سیاه برتری ندارد و تنها ملاک برتری تقواست، هدف و غایت مجازات اسلامی در این آیه مبارک مشخص شده است:
﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٧٩﴾[البقرة: ۱۷۹].
«و برای شما در قصاص زندگی است ای صاحبان عقول، باشد که پرهیزگار شوید».
کلام مبارک نبی اکرم جنیز همین مقصود را دنبال میکند آنجا که میفرماید: «قسم به خدایی که جانم در دست اوست اگر فاطمه دختر محمد سرقت کند، دستش قطع خواهد شد».
مجازات به هر صورتی که باشد، فرقی نمیکند قصاص یا تعزیر، در هر حالت راه حل قاطع و برایی برای معالجه کجرویهای اجتماعی و فردی است، که موجب تثبیت و استقرار امنیت در تمامی جوامع بشری است و راه حل بسیار مطمئنی برای اصلاح خواهد بود، جامعهای که خطاکاران و مجرمین در آن بدون ترس از عقوبت به هر عمل فاجعه باری اقدام میکنند، بدون تردید جامعهای متزلزل و جمعی ناپایدار و سست است که هویت خویش را نمیتواند حفظ نماید و روابط اجتماعی در آن محکوم به گسستن و فروپاشی است، نوعی هرج و مرج همواره بر آن سایه افکنده است و در تاریکی ناامن و وحشتناک جرایم مستمر به جانب مقصدی نامعلوم، گام برمیدارد.
شاید بهترین مصداق چنین جامعهای آمریکا باشد، بعضی از صاحبنظران علوم تربیتی جدید از عقوبت به عنوان راه حل تربیتی تنفر دارند و حتی از به زبان آوردن آن هم امتناع میکنند و حتی مفاهیمی و مقرراتی وضع کردهاند که سایرین را به جانب این اندیشه سوق میدهند، نتیجه این اندیشه غلط به وجود آمدن نسلی بیبند و بار و بیمسؤولیت است که عطش زیادی برای فساد و ارتکاب جرم دارد تا جایی که رئیس جمهور اسبق آمریکا «کندی» در سال ۱۹۶۲ صراحتاً اظهار میدارد که آینده آمریکا در خطر است، جوانان ما به علت غرق شدن در شهوات و لذات جسمی توانایی ادای درست و ظایف خود را ندارند، از هر هفت جوان آمریکایی که برای خدمت سربازی فرا خوانده شدهاند ۶ نفر سالم نیستند، زیرا شهوات و هوسرانی، از آنان افرادی فاسد و بیمسؤولیت ساخته است و تواناییهای طبیعی و ذاتی آنان را زایل نموده است [۴۲].
«مارگارت اسمیت» مربی آمریکایی علوم اجتماعی به نقل از مجله «أحد» چاپ لبنان شماره ۶۵۰ به همین معنا اشاره میکند و میگوید که دختان دانشجو فقط تابع احساسات خود هستند و به چیزهایی تمایل دارند که با این احساسها سازگار باشد و خواسته آنان را برآورده سازد؛ بیش از ۶۰ درصد دختران دانشجو در امتحانات رد شدهاند، علت این عدم موفقیت به این نکته برمیگردد که آنان بیش از هر چیز به روابط جنسی و استعمال مواد مخدر میاندیشند، بسیار بیشتر از آنکه به درس و آینده خود فکر کنند و فقط حدود ده درصد از آنها توانستهاند همچنان خویشتنداری نمایند.
آنچه گفتیم فقط نمونههای انگشت شمار فجایعی است که در کشورهای به اصطلاح متمدن در جریان است و این تنها جرایم و مفاسد فردی است در حالیکه در کشورهای غربی خصوصاً آمریکا گروههای جانی و مجرم که در تمامی نقاط آن پراکندهاند، بسیار زیادند، این گروهها خطر واقعی و مهلکی برای مال و جان و ناموس مردم محسوب میشوند و در یک دید کلی آفتهای اصلی امنیت و استقرار اجتماعیاند، یکی از دلایل این هرج و مرج و نابسامانی، اندیشه چشمپوشی و تسامح در ارتباط با جرایم و خودداری از مجازات است، غربیها عموماً عقوبت بازدارنده و مجازات شدید و قاطع را راه درمان نمیدانند. اما خداوند سبحان قانون مجازات را برای بندگان، ترسیم فرموده است. در واقع خالق متعال بیش از هرکس به بندگان خود آگاهی دارد، اگر مجازات در راه تحقق امنیت و استقرار اجتماعی اثر نداشت به انجام آن امر نمیفرمود و در تشریع جاودان خود عقوبتهای پیشگیرنده را مطرح نمیکرد. در حقیقت مجازاتهای الهی مرهم شفابخش و بهترین داروی سازگار با طبع بشری برای تطهیر نظام اجتماع از تبهکاریها و تخطی مجرمین، و حیلههای خائنین و ظلم ظالمین است.
شاهد تاریخی ما تطبیق قانون عقوبتهای اسلامی در زمان خلفاست که یکی زا بهترین شواهد، بر ریشهکنی و محو جرایم اجتماعی ا زصحنه امت اسلام بوده است، به ندرت شنیده میشد که قتل یا سرقت و یا هتک حرمتی روی داده باشد و یا کسی شراب نوشیده باشدو یا فردی به اندیشه یا عقیدهای باطل و مجرب دعوت کند. چرا؟ زیرا چشم بیدار دولت اسلامی و حدو د جاری شرع اسلام و همگامی افراد جامعه در ازاله منکرات و جلوگیری از فساد مفسدین، تحقق عینی یافته بود.
همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم در زمان خلافت راشده، قاضی دو سال بر منصب قضاوت مینشست حتی دو نفر به او شکایت نمیبردند، چرا؟ زیرا ارتکاب جرم زمانی صورت میگیرد که فرد خاطی، ایمانی بازدارنده از انجام گناه ندارد و در دل نیز ترس و خشیت الهی که او را از عمل حرام منع کند، موجود نیست اما با تمامی این اوصاف فرد مجرم در جامعه اسلامی خطا نمیکرد زیرا نزد خویش عقوبت و مجازات بازدارنده اسلامی را به خوبی محاسبه کرده بود، از قتل خودداری میکرد، چون میدانست در صورت کشتن کسی، به زودی کشته خواهد شد به دزدی نزدیک نمیشد، زیرا پیش خود حساب کرده بود که به زودی دستش قطع خواهد شد، مرتکب عمل فحشا نمیگردید، چون میدانست سنگسار میشود یا شلاق میخورد و به بیدینی و کفر دعوت نمیکرد، زیرا دریافته بود که به زودی به عجر و ناتوانی خواهد افتاد و نابود میشود و با این قیاس، فرد مجرم حساب کار خود را کرده بود و از ارتکاب جرایم اجتماعی خودداری مینومد زیرا میدانست مجازات و پیامدی درناک و بزرگ در پی دارد.
در اینجا لازم است تذکر دهم که باید بین مجازاتهایی که اختصاص به دولت دارد با مجازاتهایی که پدر و مادر یا اولیای مدرسه اعمال میکنند، تفاوت قایل شویم.
در صورتی که جرم فرد خلافکار از نوعی باشد که مقتضی جاری شدن حد باشد و خبر هم به دولت رسیده باشد، جایز نیست که حاکم از آن چشمپوشی نماید و یا در اجرای عدالت مسامحه کند یا وساطت و شفاعت کسی را برای عدم اجرای حکم بپذیرد، دلیل این موضوع حدیثی است که در آن آمده است که پیامبر اکرم جشفاعت «اسامه بن زید» را برای زن مخزومی که سرقت کرده بود، نپذیرفت و با قاطعیت تقاضای اسامه را رد نمود، سپس در خطبهای که ایراد فرمود بیان کرد که: «آنچه که باعث هلاکت اقوامی شد که پیش از شما زندگی میکردند آن بود که هرگاه فردی ثروتمند و توانا سرقت میکرد، او را رها میساختند و اگر فردی بینوا و ضعیف دزدی میکرد حد را بر او جاری میساختند به خدایی که جانم در دست اوست حتی اگر فاطمه دختر محمد هم سرقت کند، دستش قطع خواهد شد».
اما اگر مجازات از نوع «تعزیر» بود، اجرای آن واجب است، اما چگونگی و نوع آن به نظر حاکم برمیگردد تا مصلحت را در چه بداند، تعزیر دامنهای وسیع دارد، از یک توبیخ گرفته تا زدن و زندان و مصادره امتداد مییابد. و بر حسب سن و فرهنگ و منزلت فرد، نوع آن متغیر خواهد بود، گاهی فقط یک نصیحت کوتاه برای فردی کافی است در حالیکه بعضی فقط زمانی میپذیرند که زدن در کار باشد و عدهای دیگر با زندان، سر راه میآیند. به قول معروف نادان با کتک دانا با اشاره. مجازاتهای داخل منزل و مدرسه، طیفی بسیار گسترده و متنوع داشته و از نظر کمیت، کیفیت و طریقه، با عقوبت حد و تعزیر فرق اساس دارد که ذیلاً بهطور مختصر بیان میشود.
[۴۲] نقل از کتاب «انقلاب جنسی» نوشته جرج بالوشی.