فرجام بحث
برادر مربیام با عنایت به مطالب مفصلی که در خلال بحثهای گذشته در خصوص موضوع «تربیت فرزندان در اسلام» به عمل آوردیم کاملاً روشن میگرددکه دین اسلام در امر آمادهسازی ایمانی و اخلاقی پرورش روانی و عقلانی و بالأخره درتربتیت جسمی و اجتماعی فرزندان برنامه کامل و شیوه ممتاز خود را دارد؛ تا در نهایت با تکیه بر برنامه پرمحتوا و اتخاذ شده کارآمد خود از فرزندان امروز انسانهایی شایسته دارای شخصیت گوناگون زندگی دیدندارانه و عمل به مأموریتهای محوله جدی و مسئولانه عمل کنند و سرانجام به والاترین هدف زندگی مؤمنانه که همان کسب خشنودی خداوند دستیابی به نعمت بهشت و نجات از آتش جهنم است نائل آیند.
از طرفی بنابه تأکید اکثریت قریب به اتفاق علمای اخلاق جامعهشناسان و بزرگان علیم و تربیت چنانچه مربی حال چه معلم، چه پدر، چه مادر و چه یک مرشد ربانی، با نهایت اهتمام و حداکثر تلاش و توان در اجرای این برنامه ربانی و تحقق این سیستم تربیتی برخواسته از اصول و ارزشهای اسلامی بکوشد قطعاً فرزند یا شاگرد وی فردی با ایمان و دینخواه به بار خواهد آمد شخصیتی آراسته به صفات اخلاقی مثبت و مزین به فضایل والای انسانی پیدا خواهد کرد و درعرصه اجتماعی نیز با برجستهترین نمادهای جامعهپذیری مانند: پختگی اندیشه و اخلاق، سنجیدگی رفتار، بزرگمنشی پاکرفتاری، خوش برخوردی و نمودار خواهد گشت.
اما اینکه برخی از مربیان و والدین از انحراف اخلاقی عدم سربه راهی و والدین آزاری به فرزندانشان گلهمند هستند ریشه در جای دیگری دارد و مسئولیت این نابهنجاریها و معضلات تربیتی در درجه نخست به خود این قبیل والدین و مربیان باز میگردد.
اخلاق فرزند چگونه صلاح خواهد پذیرفت وقتی پدر به فرزندش اجازه میدهد با افراد ناباب به رفات بپردازد؟!
باورهای اسلامی چگونه در قلب و فکر فرزند جایگیر و واستوار گردند وقتی پدر در انتخاب مدرسه مناسب برای فرزند سهلانگاری نموده و آنان را به مدارس غیر دینباور و یا مخالف اسلام از جمله: مدارس خارجی و مراکز تبلیغی دیگر ادیان و افکار میسپارند؟!
چگونه میتوان از سلامت اخلاقی فرزندان سخن گفت وقتی پدر با آوردن تلویزیون و دیگر ابزارهای رسانهای تصویری به داخل خانه، زمینه مشاهده انواع صحنهها ضد اخلاق و مناظر بیعفت و رمانهای عاشقانه را که غرایز را دستمایه تجارت و سودجویی قرار داده و مروج فساد اخلاقی میباشند، در دسترس قرار میدهد؟!
چگونه میتوان به سلامت ایمان فرزند اطمینان داشت وقتی پدر در قبال عضویت وی در سازمانهای دینستیز و گروههای سکولا و غیردینی بیخیالی و سکوت پیشه میکند؟!
بهطور کلی آنگاه که برنامه تربیتی اسلام و شیوه پرورشی این دین در امر تربیت دخالت داده نمیشود چگونه میتوان انتظار داشت که فرزندان بهنجار و بااخلاق بار آیند؟!
آفرین بر عمر بن خطابسکه وقتی اطلاع یافت پدری حقوق فرزند را در آموزش قرآن انتخاب مراسم نیکو و گزینش مادرش ضایع نموده است بیدرنگ و دردشناسانه اینگونه بر وی بانگ زد: نزد من آمدهای و از بدخلقی و درشتی فرزندت گلهمند هستی در حالیکه پیش از آنکه وی تو را برنجاند و در حقت جفا و ناسپاسی ورزد تو او را رنجانده و نسبت به وی کوتاهی و بیمهری نمودهای؟!!! [۱۱۶]
آری، حضرت عمرسپدران را در صورت بیتوجهی [در همسرگزینی] و کم کاری در امر تربیت نخستین عامل و مسئول کژرفتاری و بدخلقی فرزندان میشمارد.
حقیقت مطلب هم همین است و ادعای برخی والدین مبنی بر اینکه علیرغم دقت و جدیتی که در کار تربیت فرزندان به عمل آوردهاند، باز هم شاهد انحراف و بدرفتاری آنان میباشند؛ ادعایی است بیپایه و مردود؛ زیرا با ریشهیابی موضوع در مییابیم که سبب این نارساییهای اخلاقی خود والدین هستند حال چه به علت ارائه الگوی نامناسب چه به علت وانهادن برنامه تربیتی اسلام و چه به علت کم کاری در انجام وظیفهای که اسلام بر آنان واجب نموده است!!
از جمله این افراد گلهمند میتوان به عربی بدوی اشاره نمود که داستان وی در کتب اخلاق بیان دشده است وی که از بدرفتاری فرزندانش به تنگ آمده بود آنان را با ابیات زیر هجو کرد:
إن بنی كلهم كالكلب
أبرهم أو لا هم بسبی
لم یغنی عنهم أدبی و ضربی
و لا اتساعی لهم و رحبی
فلیتنی مت بغیر عقب
أو لیتنی كنت عقیم الصلب
فرزندانم همگی مانند سگانند، نیکوترین آنها کسی است که در ناسزاگویی به من پیشقدمتر باشد. نه تلاشهای تربیتی، نه تأدیب و کتک و نه مدارای من هیچکدام سودی به حال آنان نداشته است ای کاش با بیفرزندی سر بر خاک میگذاشتم و ای کاش عقیم میبودم!!
البته کسی چه میداند شاید بدرفتاری فرزندان این عرب بدوی با وی انتقامی خدایی و انعکاس رفتار ناشایست خود وی با پدر و مادرش باشد!!
در همین مورد بنابه روایت ابونعیم دیلمی و ابن عدی پیامبر جمیفرماید: «البر لا یبلی و الذنب لا ینسی و الدیّان لا یموت فكن كما شئت فكما تدین تدان»: «نه نیکی گم خواهد شد نه گناه فراموش خواهد شد و نه خداوند حسابرس و بازپرس خواهد مرد پس هرگونه که میخواهی باش که به تناسب رفتارت با تو رفتار خواهد شد»
همچنین طبرانی و حاکم از ابن عمربنقل میکنند که پیامبر جفرمود: «بروا آباءكم تبركم أبناؤكم وعفوا تعف نساؤكم»: «با والدینتان نیکرفتار باشیدکه در این صورت فرزندانتان هم به شما احترام خواهند گذاشت و پاکدامنی و عفت پیشه کنید که زنانتان هم پاکدام خواهند ماند»
ممکن است مواردی نیز خلاف قاعده رخ دهد: مربی نهایت همت و تلاش خود را به کار بندد و برنامه تربیتی اسلام را هم رعایت کند با اینهمه فرزند منحرف و نامطلوب بار بیاید نمونه این مطلب فرزند نوح است که از پذیرش هدایت و تربیت نبوی سر باز زد و به آفت خود برتربینی گرفتار شد و به گروه کافران پیوست خداوند هم وی را همراه با آنان به مجازات طوفان مبتلا ساخت و همگی غرق شدند.
در اینگونه موارد مربی به دلیل ادای وظایف و انجام مأموریت دینی در پیشگاه خداوند معذور و از کیفر الهی در امان خواهد بود.
برادر مربیام در پایان با خدای خود عهد کن که این برنامه را در تربیت فرزندانت به کار بندی و قاطعانه تصمیم بگیر که آن را در تمامی مراحل و با رعایت تمامی جوانب بهطور کامل اجرا کنی اگر چنین کاری قطغاً فرزندانت را در آینده خورشیدهای اصلاحگری ستارههای هدایت و فرشتگانی خواهی یافت که بر روی زمین راه میروند؛ فراتر از اینها مشاهده خواهی کرد که به عنوان نمونههای صفای درون، پاکدلی، بزرگواری، خوشرفتاری و توازون شخصیت در میان مردم شناخته خواهند شد.
من بسیار خوشبین هستم که نسل کنونی در صورت التزام فکری و عملی به دین اسلام و استفاده از آموزههای آن به عنوان برنامه و راهکار دوران مجد و اعتلای گذشته را بازسازی و حکومتی مقتدر و توانمند در سطح حکومتهای بزرگ جهان بنا خواهد کرد که در قدرت و آوازه با ابر قدرتهای برابر کرده و حتی تمامی ملتها در برابر شکوه و اقتدار آن سر تعظیم فرود آورند و چنین امری برای خداوند دشوار نیست.
برادر مربیام، نسلهای پایانی این امت اصلاح نخواهند شد مگر با برنامهای که نسل نخست این امت در سایه تکیه به آن اصلاح شد اگر نسل نخست متدین به این دین با پایبندی عملی به اسلام در طریق اصلاح گام نهاده و به قله سروری و موفقیت دست یافتند نسلهای بعدی نیز برای دستیابی به هدایت و عزت راهی جز پایبندی جدی به اسلام ندارند.
خدا رحمت کند عمر بن خطابسرا که گفت: «ما ملتی هستیم که خداوند با دین اسلام به ما عزت بخشیده است لذاست که هر وقت عزت را درمنبعی غیر از اسلام جستجو کردیم خدا ما را سرافکنده و خوار ساخت».(روایت از حاکم)
و چه درست فرموده است پیامبر جآنجا که میگوید: «ولا حكم أمراؤهم بغیر ما أنزل الله إلا سلط علیهم عدوهم فاستنفدوا بعض ما في أیدیهم و ما عطلو كتاب الله و سنه نبیه إلا جعل الله بأسهم بینهم»: «و حاکمانشان قوانین مغایر با دستورات خدا را حاکم نساختند مگر اینکه دشمنان را بر َآنان مسلط نمود در نتیجه برخی از داراییهای آنان را نابود کردند؛ و کتاب خدا و سنت پیامبرش را کنار ننهادند مگر اینکه آنان را به همستیزی و خودخودری مبتلا کرد»
از جمله خواستگاههای ترقی و گامهای نخست رسیدن به تعالی و سربلندی آغاز اصلاح از خود ما و سپس اقدام به اصلاح خانوادههایمان است فرایند اصلاح اعضای خانواده هم جز با به کارگیری برنامه اسلام در تربیت پسران و دخترانمان میسر نخواهد بود چرا که اصلاح فرد سرآغاز طبیعی بهسازی خانواده است به دنبال بهبود یافتن خانوادهها، جامعه نیز اصلاح خواهد شد. بدینترتیب شالوده محکمی از مؤمنان مخلص و مجاهد که تکیهگاههای حکومت اسلامی و امیدهای بازسازی عزت مسلمانان هستند در جوامع اسلامی شکل خواهد گرفت.
[۱۱۶] مشی مؤمنانه دینداران سلف و حساسیت آنان در تطبیق عواطف و سلوک عملی با آموزههای قرآنی و نبوی فراست و ظرافت ویژهای به آنان بخشیده بود که ژرفای قضایا و دقایق امور را با کمک آن در مییافتند آنان عمیقا معتقد بودند که چگونه رفتار فرزندان آنها بازتاب مستقیم اخلاق و رفتار خود آنهاست. عبدالله انصاری در اشاره به همین مطلب میگوید: «لقمه خوری هر جایی طاعت کنی* ریایی صحبت رانی هوایی [هوسبازانه] فرزند خواهی خدایی؟!! زهی مرد سودایی!!(مترجم)