امير معاويه سدر آيينۀ نوشتههای دانشمندان شيعه
با وجودکوششهای فراوانی که از سوی برخی از نویسندگان در جهت کتمان فضایل امیر معاویه سصورت گرفته؛ باز هم بسیاری از حقـایـق از لابلای نوشتههایشان مانند مروارید پنهان داشتـه شـده میدرخشد، در اینجا به نمونههایی از نوشتههای دانشمندان شیعه که در خلال پژوهشهای خود ارایه دادهاند اشاره میشود:
ابن طقطقی مؤرخ معروف قرن هفتم هجری در کتاب خود به نام «الفخری» ضمن تحلیل دوران حکومت امیر معاویه سبه حقایقی اشاره کرده است، این تحلیل از آنجا که به قلم یک مؤرخ شیعی اثنا عشری نگاشته شده است از اهمیت ویژهای برخوردار است، گر چه نویسنده، در این تحلیل بیطرفی را کاملاً حفظ نـکرده است، امـا در مجموع میتوان گفت: که جنبة حقیقت غالب است، وی مینویسد:
«معاویه مردی بود خردمند و نیرومند و مدبر و عاقل و حکیم و فصیح، به وقت حلم حلیم بود به وقت خشونت خشن، اما بردباری بر او غلبه داشت» [۱۱۹].
در صفت سخاوت و جوانمردی معروف بود و به فرمانروایی و کشور داری علاقه داشت، اشراف قوم را عطاها میداد و سران قریش، مانند عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن جعفر طیار، عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن ابی بکر، ابان بن عثمان بن عفـان شو کسانـی دیگر از خاندان ابوطالب در دمشق نزد او میرفتند، وی با آنها نیکی میکـرد و از سـر تـواضع و مهمان نوازی در رفـع نیازهـای آنان میکوشید. سران قریش همواره با درشتی و خشونت پیش میآمدند و با روشی ناپسندیده برخورد میکردند ولی او در مقابل گاهی با لبخند و گاهی با سکوت جواب میداد، و هنگام جدایی آنها را با هدایا بدرقه میکرد، از جمله نشانههای بردباری معاویه ساین است که یک بار پانصد دینار یا درهم برای مردی انصاری فرستاد او آنها را ناچیز دانست و به فرزندش دستور داد که اینها را ببر و به دهان معاویه سبزن، و به او تأکید کرده قسمش داد که این دستور مرا حتماً اجرا کن، پسرش خدمت معاویه سرسید و گفت: ای امیر المومنین! پدرم مردی شتابزده و تند خو است، مرا قسم داده و به چنین کاری مجبور ساخته، و من هم جز اطاعت از فرمان وی چارهای ندارم، معاویه سبا شنیدن گفتة او دستش را بر دهان خود گذاشت، و به او گفت دستور پدرت را اجرا کن، ولی حال عمویت را نیز مراعات کن، پسرک شرمنده شد و مبلغ را بر زمین انداخت، سپس معاویه سآن پول را دو برابر کرده برای مرد انصاری فرستاد. پسرش یزید چون بر این امر اطلاع یافت در حالت خشم به خدمت معاویه سرسید و گفت: شما در حلم و بردباری افراط و بیش از حد مبالغه میکنید، میترسم مردم، آن را بر ضعف و ناتوانی تو حمل کنند، او در پاسخ گفت: حلم سراسر خیر است، و در آن هیچ گونه ندامت و خرابی وجود ندارد، تو به کار خود مشغول باش و ما را به حال خویش واگذار.
همین رفتارها بود که او را فرمانروای جهان قرار داد و موجب شد که افرادی از مهاجرین و انصار که خود را مستحق خلافت میدانستند، پیش او سر فرود آرند، او شخصی مدبر و دانشمند بود، عمربن خطاب سدر حق او چنین گفت: «شما از قیصر و کسری و قدرتشان تعریف میکنید حال آنکه معاویه در میان شما موجود است».
معاویه رهبری ملیتهای مختلف و مسؤلیت چند کشور را به عهده داشت و در دوران حکومت خود ابتکارات زیادی به خرج داد که تا پیش از وی سابقه نداشت، مثلاً برای فرمانروایان تدابیر امنیتی خاصی مقرر کرد و اولین کسی است که به ساخت مقصوره [۱۲۰](جای ایستادن امام) در مسجد مبادرت ورزید، تا خلیفه بتواند جداگانه نماز گذارد، و این اولین اقدام را پس از آن عملی ساخت که حادثة جانکاه شهادت امیر المومنین (علی) ÷به وقوع پیوست، به منظور اینکه بار دیگر چنین حادثهای رخ ندهد و خلیفه از سوء قصد بد خواهان در امان باشد...
و او بـود کـه قبـل از همه، تغییراتی در برید (پُست) ایجاد کـرد کـه نامهها و خبرها در اسرع وقت نقل و مخابره شود، منظور از برید این است که در مراحل متعدد اسب سوارانی با اسبهای تنومند و قوی همواره آماده باش بودند، همین که خبر رسان، با اسب سریع السیر به منزل دوم میرسید و اسبش از تک میماند اسب سوار دیگر راهش را ادامه میداد، تا بدین وسیله در اسرع وقت خبرها از یک محل تا منزلگهی دیگر گزارش شود، (امیر) معاویه سکمیتهای به نام دیوان خاتم تأسیس کرد که از ادارات معتبر به شمار میرفت و تا زمان بنی عباس این روش ادامه داشت، و بعداً متروک گردید، دیوان خاتم کمیتهای بود که هر فرمانی از سوی خلیفه صادر میشد و به امضای او میرسید، اول در این کمیته آورده میشد و پس از امضای رئیس کمیته، یک نسخه از آن بایگانی میشد. معـاویـه سدر پیشبرد امـور مملکت مهارت خاصی داشت و فرمانروایی مقتدر و مدیری توانا بود، عبدالملک بـن مـروان (هنگامی که بر قبر معاویه سایستاده بود) ایـن مطلب را به خوبی ادا کرده است... [۱۲۱].
حضرت عبدالله بن عباس بکه نقادی معروف بود میگوید:
«در توجه به فرمانروایی و بهبود امور مملکت، کسی از معاویه سبقت نورزیده است» [۱۲۲].
* @@@ ۱۲۳مسعودی مؤرخ معروف شیعه مینویسد:
«معاویه چند ماه پیش از وفات پیامبر جدبیر او شد» [۱۲۴].
سپس مینویسد:
«با مردم مدارا میکرد و عطاها میداد و نکوییها میکرد و مایة جذب قلوب بود تا آنجا که وی را بر خویشان و کسان خود ترجیح میدادند، از جمله آنکه عقیل بن ابی طالب به استعانت پیش وی آمد» [۱۲۵].
محمد بن عقیل علوی حضرمی، محقق شیعه در کتاب «النصائح الكافيه لـمن يتولی معاويه» که به فارسی به نام «معاویه و تاریخ» ترجمه شده است. پس از سب و دشنام گویی بیحد نسبت به امیر معاویه سدر خلال «تحقیق» خود مینویسد:
«البته معلوم است که معاویه اهل اجتهاد بوده است چون وی بسیار مرد باهوش و زیرکی بود و عربی را خوب میدانست و از صناعت کلام اطلاع داشت و از این جهت بر بسیاری از مجتهدین مقدم بود» [۱۲۶].
سید امیر علی، مؤرخ و نویسنده نامدار شیعی مینویسد:
«معاویه در ظاهر پایبند به تمام تکالیف و وظایف مذهبی بود» [۱۲۷].
سپس میافزاید:
«معاویه در تمام مدت سلطنت خود به طورکلی پیروز و کامیاب بود، اوضاع داخلی کشورآرام و در خارج نیزهمیشه مظفریت با او بوده است» [۱۲۸].
محقق و دانشمند معاصر شیعی، دکتر عبدالحسین زرین کوب، در کتاب خود «بامداداسلام» از برخی حقایق سخن گفته است که اینک از نظرتان میگذرد، او مینویسد:
«معاویه در سال فتح مکه، اسلام آورد و پیغمبر که میخواست از ابوسفیان دلجویی کند او را در جرگه کاتبان خویش درآورد، ابوبکر صدیق هم بعدها او را همراه برادرش یزید بن ابی سفیان به شام فرستاد، عمر بن خطاب ولایت اردن را به وی داد، چنـدی بعـد کـه برادرش یزید در طاعون شام مـرد، امارت شـام را نیـز خلیفه بـه وی وا گذاشت. در شام معاویه، استعداد جنگجویی و قدرت اداره یی از خود نشان داد. فتوحاتی را که در آن حدود، در امارت یزید ابن ابی سفیان شده بود دنبال کرد و توسعه بخشید...
مهمترین اقدام معاویه که اسباب عمده پیروزیهای او به شمار آمد، ابتکاری بود که در لشکر شام به خرج داد. بدین گونه معاویه برای اخلاف خود لشکری پدید آورد، ورزیده و فداکار که در آداب و ترتیبات آن ظاهراً از تجارب رومیهای شام هم استفاده کرد. این لشکر را به وسیلة غزوههای هر ساله و مهاجماتی که دایم به بلاد مجاور ـ ثغور بیزانس ـ میکرد همیشه تازه نفس نگاه میداشت، با این مهاجمات مستمر لامحاله به دشمن فرصت آن نمیداد که به قلمرو مسلمین تجاوز کنند، به امر زراعت هم توجه خاصی نشان داد، مخصوصاً در اراضی حجاز، چاههایی کند و سدهایی هم بست... بَرید نسبتاً مرتبی هم به وجود آورد و کار غزوه و فتوح را نیز فراموش نکرد، مخصوصاً با رومیها دایم مشغول ستیز و آویز بود و خود او با حلم و تدبیری که در خور یک سید قبیله بود، شیوخ عرب و وفدهای قبایل را جلب و اداره میکرد. با دستی گشاده و زبانی سخنگوی که داشت در هر کار موقع شناس نیز بود، و در کار سیاست از جنایتهایی که بیفایده یا اجتنابپذیر مینمود خودداری داشت. در جلب قلوب هم چنان مهارتی داشت که به قول مسعودی احیاناً کسانی که مورد انعام او واقع میشدند در راه او حاضر به جانبازی نیز میشدند...» [۱۲۹].
مرتضی مطهری دانشمند معاصر شیعی، در پاسخ این سؤال که چرا امام حسن سکاغذ سفیدی را که معاویه برای امضاء و درج شرایط فرستاده بـود پذیرفت، حـال آنکه مـردم ایـن را یـک نیرنـگ تلقـی میکردند و معاویه را مـردم در زمـان حضـرت حسین، امیر شناخته بودند... میگوید:
«شما میگویید: که مردم این را یک نیرنگ تلقی میکردند. اتفاقاً مردم میگفتند: (معاویه) چه آدم خوبی است. حرفهایت را بزن، ببینم آخر تو چه میخواهی؟ آیا حرفت فقط این است که من باید خلیفه باشم یا حرف دیگری داری؟ اگر حرف دیگری داری این که حاضر است واقعاً مسلمین را به سعادت برساند... میگفتند: درست است که معاویه آدم بدی است [۱۳۰]. ولی با رعیت خیلی خوب است، ببین با شامیها چگونه رفتار میکند! چقدر از او راضی هستند... اگر او حاکم شود هیچ فرقی میان مردم کوفه و غیر کوفه نخواهد گذاشت.
مخصوصاً معروف بود به حلم و بردباری... مردم میرفتند به او فحش میدادند، میخندید و در آخـر پـول میداد و آنها را جلب میکرد، میگفتند: برای حکومت بهتر از این دیگر نمیشود پیدا کرد» [۱۳۱].
[۱۱۹] عبارت بالا از کتاب تاریخ سیاسی اسلام ترجمه ابوالقاسم پاینده نقل شده است که مولف این کتاب به نقل از الفخری در کتاب خود آورده است. ر.ک. تاریخ سیاسی اسلام ج ۱ص۳۴۶چاپ هفتم۱۳۷۱. [۱۲۰] محلی از مسجد که مخصوص خلیفه یا امام میساختند که در حال نمازگزاردن در آنجا بایستد و از دسترس بدخواهان دور باشد، نقل از فرهنگ عمید- (مترجم) [۱۲۱] اشاره به واقعهای است که در صفحات گذشته بیان شد- (مترجم) [۱۲۲] ابن طقطقی: الفخری ص۱۲۹ چاپ دارالثقافة الاسلامیة- لاهور [۱۲۳. از اینجا تا پایان کتاب توسط مترجم افزوده شده است. [۱۲۴] ترجمه فارسی مروج الذهب ج۲ ص۳۹. ابن کثیر مینویسد: معاویه از روزی که مسلمان شد به عنوان کاتب وحی منتخب شد.(البداية والنهاية ج۸ ص۸۵-مترجم) [۱۲۵] همان منبع صفحات ۳۹ و۴۰. [۱۲۶] معاویه و تاریخ، اثر محمد بن عقیل حضرمی ترجمه عطاردی،انتشارات مرتضوی چاپ دوم۱۳۶۴. [۱۲۷] امیر علی، تاریخ عرب و اسلام، ترجمه فخر داعی گیلانی ص ۸۸ انتشارات چاپ سوم ۱۳۶۶. [۱۲۸] امیر علی، تاریخ عرب و اسلام، ترجمه فخر داعی گیلانی ص ۸۹ انتشارات چاپ سوم ۱۳۶۶. [۱۲۹] عبدالحسین زرین کوب «بامداد اسلام» ص ۱۱۴ تا ۱۱۸ با تخلیص، انتشارات امیر کبیر چاپ پنجم ۱۳۶۲. [۱۳۰] و ۳- به این دو جمله متضاد توجه کنید. [۱۳۱] مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار.