پيشگفتار مترجم
معمولاً رسم دنیا بر این است که هرگاه انسان (به هر دلیلی که بوده) دوستدار و حامی کسی باشد، بهترین ستایشها را نثارش میکند و ضعفها و کمبودها را نادیده میانگارد و اگر نسبت به فردی بدبین باشد محاسن و خوبیهای او را نیز به حساب بدی میگذارد، به گفتۀ سعدی:
یکی را که سر خوش بود از یکی
نیـازارد از وی بـه هـر انـدکـی
ولی انصافاً حق، بین افراط و تفریط است، بدیهی است که هر شخص در کنار فضایل والا، بنابر طبیعت بشری، نکات ضعفی هم دارد، بیانصافی و کوتاه نظری است که به یک جنبه، نظر داشته و جنبۀ دیگر را نادیده بگیریم.
کتاب کم حجمی کـه پیش رو داریـد مختصـری است دربـارۀ زندگی و سیرۀ شخصیتی که خدمات ارزنده و سیمای راستینش، زیر آوارهای اتهام و تبلیغات سوء بیگانگان مخفی مانده است، شخصیتی که بنابر عواملی همۀ زوایای زندگی وی بیطرفانه مورد تحلیل و بحث قرار نگرفته است، بزرگمردی که امت اسلامی مدیون خدمات شایسته اوست، کسی که برای نخستین بار، در تاریخ اسلام به ساخت ناو جنگی مبادرت ورزید و نیروی دریایی ارتش اسلام را به ناوگان عظیم و نیرومند مجهز گردانید و به این وسیله موفق شد که جزایر متعددی را به قلمرو اسلام بیفزاید و امپراتوری روم را در هم شکند، سعادتمندی که رسول الله جاو را به عنوان دبیر و رازدار خویش برگزید و بهترین دعاهای پیامبر بزرگ را به خود اختصاص داد... ولی جای تاسف است که جهان امروز، فقط او را به عنوان فرمانده جنگ صفین میشناسند و از جایگاه والا و کارنامۀ اسلامیاش بیخبر است.
حال که سخن از جنگ صفین به میان آمد، مناسب است عقیدۀ متعادل اهل سنت را در این باره با اختصار بیان نماییم.
ما بر این عقیدهایم که جنگ صفین ناشی از یک اختلاف اجتهادی یا سیاسی بود نه جنگ دو مذهـب متفـاوت، گرچه دستهای بیگانه بر اساس نقشههای یهودی، سعی داشتند که آن را رنگ دینی بدهند و در حقیقت آنان بودند که هرگاه آتش جنگ فروکش میکرد، به شعله ور ساخـتن آن مبادرت میورزیدند.
توضیح این که بعد از شهادت حضرت عثمان سشورشیان، کنترل شهر مدینه را به دست گرفته بودند و نسبت به انتخاب یا انتصاب خلیفۀ بعدی، اختلاف نظر داشتند، عدهای نزد حضرت علی سو عدهای نزد حضرت زبیر سو عدهای دیگر نزد حضرت طلحه سرفتند تابه عنوان خلیفه با آنان بیعت کنند. اما هر یک از این سه بزرگوار، پاسخ رد دادند و آنها را از خود راندند. وقتی از آنجا ناامید شدند، به حضرت سعد بن ابی وقاص سو سپس به ابن عمر سروی آوردند. آنـان نیـز نپذیرفتند، بنابراین حیـران و سـرگـردان مانده بودند، زیـرا میدانستند که اگر کسی بدون رأی و حضور آنها انتخاب شود آنان را به قصاص خون امام مظلوم، خلیفه وداماد رسول الله ساز دم تیغ خواهد گذراند.
اینجا بود که مردم مدینه را جمع کردند و به آنان مهلت دادند که ظرف دو روز، خلیفهای برگزینند و الاّ حضرت علی، طلحه، و زبیر و عـدۀ زیـادی را خواهنـد کشت، آنگاه مردم مدینه ناچار از حضرت علی سخواستند که به خاطر مصلحت اسلام، بیعت آنان را بپذیرد [۱]. اما ایشان خواسته شان را رد کرد و فرمود:
«دست از من بر دارید و دیگری را بخواهید و اگر من مشاور شما باشم بهتر از آن است که زمامدار شما باشم» [۲].
اما خلافت را به او تحمیل کردند ؛ بدین گونه که پیش از همه، اشتر دست وی را گرفت و با او بیعت کرد، سپس بقیۀ مردم بیعت نمودند [۳]. و حتی عدهای به شرط اقامۀ حدود و قصاص قاتلان حضرت عثمان سبیعت کردند [۴].
شورشیان و توطئه گران سبایی درجمع سایر بیعت کنندگان پنهان شدند و خودرا به عنوان سرباز و حامی حضرت علی سجا زدند و سپس بادیه نشینان و غلامان را نیز گرد خود جمع کردند و کوشیدند، بر ارادۀ حضرت علی ستسلط یابند، حضرت علی سبه منظور آن که نیروی آنها را تضعیف کند، دستور داد که عشایر و کسانی که از اطراف شهر آمدهاند به خانههای خود برگردند، اما شورشیان که اینک بخشی از سپاه حضرت علی سقرار گرفته بودند از این کار جلوگیری کردند.
وقتی مردم، به خصوص بزرگان صحابه دیدند که این افراد با آنکه دست شان به خون امام مظلوم آلوده است، اوباش و اشرار را نیز گرد خود جمع کردهاند و در عین حال با بیگانگان یهود نیز در ارتباط هستند آن گاه از حضرت علی سخواستند که هر چه زودتر آنها را مجازات کند و یادآور شدند که ما به شرط اقامه حدود، بیعت کرده ایم، آن حضرت عذر آورد و فرمود:
«من نیز با شما موافقم، اما آنان فعلاً بر ما مسلط هستند و اینک بادیه نشینان و غلامان شما نیز به آنها پیوستهاند، پس صبر کنید تا اوضاع آرام شود، آنگاه با نرمی و مدارا، این کار را خواهم کرد و اگر چارهای نیابم با آنها خواهیم جنگید» [۵].
اما خونخواهان که در رأس آنان امیر معاویه سوالی شام و پسر عموی حضرت عثمان سقرار داشت، میگفتند:
«باید قاتلان را دستگیر و به قتل برسانی یا به ما تحویل دهید یا آنان را از خود دور کنید و تا زمانی که آنها را نزد خود پناه دادهای از فرمان شما اطاعت نخواهیم کرد».
قاتلان و شورشیان که بقای خود را در جنگ و اختلاف بین صفوف مسلمین میدیدند با همکاری بیگانگانِ یهودی به نشر اکاذیب و جعل اخبار پرداختند و سرانجام آتش جنگ را مشتعل ساختند، آری! جنگ ناخواسته درگرفت و شمشیرهای مسلمین به روی یکدیگر کشیده شد و دشمنان قسم خورده به آرزوی دیرینۀ خود رسیدند.
ما معتقدیم کـه نقـش اسـاسـی را در ایـن جنـگ، بیگانگان ایـفا میکردند و هر دو گروه (یاران راستین حضرت علی و معاویه) مسلمان بودند و سوء نیتی نداشتند واختلاف نظر دو گروه فقط درباره اولویت مجازات شورشیان وقاتلان بود نه در مورد خلافت، زیرا امیر معاویه مدعی خلافت نبود وفضایل حضرت علی را انکار نمی کرد بلکه مجازات قاتلان را بربیعت مقدم میدانست ولی حضرت علی بیعت را مقدم ودر اولویت قرار میداد ومیگفت: اولیای خون حضرت عثمان سنخست باید به دست من بیعت کنند آن گاه پس از آرامش اوضاع به یاری هم به شناسایی ومجازات قاتلان اقدام خواهیم کرد. رأی حضرت علی استوارتر ودرستتر بود [۶].
هرچند حق با حضرت علی سبود اما اشتباه امیر معاویه سنیز عمدی نبود و این جنگ، جنگ کفر و ایمان نبود، خود حضرت علی سبه این مطلب تصریح کرده است آنجا که میفرماید:
«وَکَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَيْنَا وَالْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ، وَالظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ، وَنَبِيَّنَا وَاحِدٌ، وَدَعْوَتَنَا فِي الْإِسْلاَمِ وَاحِدَةٌ، لاَ نَسْتَزِيدُهُمْ فِي الْإِيمَانِ باللهِ وَالتَّصْدِيقِ بِرَسُولِهِ، وَلاَ يَسْتَزِيدُونَنَا: الْأَمْرُ وَاحِدٌ، إِلاَّ مَا اخْتَلَفْنَا فِيهِ مِنْ دَمِ عُثْمانَ، وَنَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ!» [۷]. «آغـاز کـار مـا ایـن بـود کـه ما و شامیان روبرو شدیم در حالی که پروردگارمان یکی و پیامبرمان یکی و دعوت ما به اسلام یکی بود، نه ما بیش از ایمان به خدای بزرگ و گواهی به پیامبری پیامبر او از آنان چیزی میخواستیم و نه آنان جز این از ما چیزی میخواستند، در همه کارها یکی بودیم جز این که در خون عثمان اختلاف نظر داشتیم و ما از این بابت بیگناه بودیم».
در گفتاری دیگر امیر معاویه سو یارانش را برادران اسلامی خود نامیده است: «إنما أصبحنا نقاتل إخواننا في الإسلام...» «امـا امـروز بـا بـرادران مسلمان خـود بـر اسـاس شبهه و تأویـل میجنگیم پس اگر وسیلهای بیابیم که پروردگار به آن وسیله پراکندگی ما را به جمعیت تبدیل کند به آن وسیله مایل و راغبیم» [۸].
و در فرازی دیگر میفرمایند:
«وقد فتح باب الحرب بينكم وبين أهل القبلة». «باب جنگ بین شما و اهل قبله (نمازگزاران) باز شده است» [۹].
و به همین دلیل یاران خود را از ناسزا گفتن به امیر معاویه سو یارانش منع میکرد و در حق آنان دعای خیر مینمود و میگفت:
«به جای ناسزا گفتن، باید دربارۀ آنها میگفتید: خداوندا ! خون ما و آنها را حفظ کن و میان ما و آنها صلح و آشتی برقرار ساز» [۱۰].
نیز روایت شده که حضرت علی سفرمود:
«مقتولان سپاه من و مقتولان سپاه معاویه سهمگی در بهشتند» [۱۱].
همچنین از امام باقر /روایت شده است که فرمودند:
«یک منادی از آسمان، در اول روز ندا میدهد که علی سو یارانش پیروز و رستگارند و یک منادی در آخر روز ندا میدهد که همانا عثمان سو یاران و طرفدارانش پیروز و رستگارند» [۱۲].
بعد از این توضیح، خاطر نشان میسازیم که هدف از نگارش و ترجمه این کتاب، اظهار حق و حقیقت است نه فضیلت تراشی و بزرگ نمایی، و این بدان معنی نیست که امیر معاویه ساز خطا معصوم بودند و هیچ گاه دچار اشتباه نشدند یا این که موضع وی در برابر حضرت علی سبه حق نزدیکتر بوده است، یا از نظر فضیلت و جایگاه با حضرت علی سو خلفای پیشین برابر بوده است، بلکه منظور از این نوشتار آن است که هنگام داوری نباید یک طرفه قضاوت کرد و آن روی دیگر صفحه را نادیده گرفت. زیرا خداوند میفرمایند:
﴿وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِ﴾[النساء: ۵۸]. ﴾و هنگامِ داوری در میانِ مردم، عدالت را رعایت کنید!.
حضرت علی سمیفرمایند: «زبان دو جا بیانصاف است:
۱- در نشر خوبیها.
۲- در فاش کردن عیوب و بدیها».
بنابراین، پیروی از حضرت علی سو ارج نهادن به ایده ایشان وهمچنین پاسداشت مصاحبت پیامبر جو اعتراف به فضایل رجال اسلام مقتضی است که از هر گونه داوری افراطی و یک طرفه پرهیز شود و همچون حضرت علی ساین اختلاف و درگیری را، اختلاف برادرانه بدانیم وبنا بر توصیه قرآن، داوری را به خدا واگذاریم.
مترجم خدا را سپاس میگوید: که خداوند ترجمه کتاب قطور دیگری را که به سیرۀ حضرت علی ساختصاص دارد به دست او به پایان رسانده است.
شادم از زندگی خویش که کاری کردم
[۱] طبری ج ۵ ص۱۶۵، کامل ابن اثیر ج۳ص۹۹، ابن خلدون ج۲ص۱۵۱ ترجمه فارسی نهایة الأرب فی فنون الأدب ج۵ص۱۰۶. [۲] نهج البلاغة صبحی صالح خطبه ش۹۲. [۳] این مطلب را خود حضرت علی سبیان داشته است آن جا که میفرماید: «قبضت كفى فبسطتموها ونازعتكم يدي فجاذبتموها». (دستم را بر هم نهادم شما آن را باز کردید و به سوی خود کشیدید) نهج البلاغة صبحی صالح خطبه ۱۳۷. [۴] طبری ج۵ ص۱۵۸. [۵] طبری ج۵ ص۱۵۸- نهج البلاغة صبحی ص۱۶۸. [۶] ابن حزم، الملل والنحل ۴/۱۶۰. [۷] نهج البلاغة صبحی نامه ۵۸ با ترجمۀ محمد جواد شریعت. [۸] نهج البلاغة خ۱۲۲. [۹] نهج البلاغة خ۱۷۳. [۱۰] نهج البلاغة خ۲۰۶. [۱۱] طبرانی. [۱۲] فروع کافی ج۸ ص۲۰۹ نقل از «الشیعة والتشیع». مؤلف در کتاب حاضر سعی کرده است که تصویری هر چند کوتاه از شخصیت امیر معاویه سدر ذهن خواننده ترسیم کند، لذا با اختصار به ذکر فضایل ایشان پرداخته و از شرح مشاجرات، طفره رفته است، بنابراین خوانندگان گرامی جهت تفصیل بیشتر به کتابهای مفصل مراجعه نمایند.
گفتنی است که در کنار ترجمه، به تحقیق نیز عنایت شده و جهت باروری بیشتر کتاب، مطالبی افزوده شده است. در خـاتمـه از همـه کسانی که در بازنگری، حروفنگاری، نمونه خوانی، چاپ و نشر کتاب همکاری کردهاند تشکر مینمایم و از خداوند میخواهم که این کوشش ناچیز را برای عموم مسلمین، به خصوص نسل جوان مفید و موثر قرار دهد.
میتواند که دهد اشک مرا حسن قبول
آن که دُرْ ساخته است قطرۀ بارانی را