زندگانی امیر معاویه رضی الله عنه

بردبارى و مهربانی

بردبارى و مهربانی

ایشان در حلم و بردباری ضرب المثل بود و تقریباً این صفت لازمه نام و یاد وی شده بود، مخالفان او بسا اوقات با روش خیلی نازیبا و با خوی درشت پیش می‌آمدند، ولی او با لبخند و چهره‌ای باز استقبال می‌کرد، و همین روش او بود که بزرگان و صاحب نظران و مخالفان سر سخت را برآن داشت که پیش او گردن خم کنند.حضرت جابر سدر این باره می‌گوید:

«هیچ کس در حلم و بردباری از معاویه سپیشی نمی‌گرفت» [۹۰].

ابن عوف بیان می‌کند که زمان معاویه آزادی به حدی بود که مردی از عموم مردم آزادانه بلند می‌شد، و به او می‌گفت: ای معاویه! با ما راست بـاش ورنـه تـو را راست خواهیـم کـرد. امیـر معاویـه سمی‌پرسیدند: بـا چه چیزی؟ او در جواب می‌گفت: بـا چـوب، ایشان می‌گفت: خوب است، پس خود ما راست خواهیم شد.

واقعۀ حضرت مسور سمشهور است که در ابتدا، از مخالفان امیر معاویه سبود، یک بار که در محضر امیر معاویه سحضور یافته بود، امیر از او خواست که کلیه سؤال‌ها و اعتراض‌های خود را مطرح کنـد. وی هر آنچه را مـورد اعتراض او بود بازگو کرد. آنگاه امیـر بـا خونسردی و چهره‌ای باز به همة سؤالات او پاسخ گفت و مسور قانع شد، از آن روز به بعد هرگاه مسور ساز امیر معاویه یاد می‌کرد با بهترین الفاظ یاد می‌کرد و در حق او دعای خیر می‌کرد [۹۱].

داستان‌های حلم و بردباری ایشان در کتب تاریخ فراوان است، مخالفان بی‌باکانه می‌آمدند و هر چه از زبان شان بـرمی آمـد می‌گفتند و هر چه می‌خواستند می‌طلبیدند، اما وی با نهایت بردباری گفتـه آنان را می‌شنید و مشکلات آنان را حتی الامـکان بـر طـرف می‌ساخت، و همین طرز عمل بود که هنگام برخاستن از مجلس وی گرویده او می‌شدند، خود امیر معاویه سمی‌گوید:

«برای من چیزی لذّت بخش‌تر از این نیست که خشمی را فرو برم» [۹۲].

حضرت رسول اکرم سنیز می‌فرماید:

«شجاعت و نیرومندی به کشتی‌گیری نیست، بلکه شجاع و قوی کسی است که هنگام خشم و غضب نفسش را کنترل کند (و بر خشم خود غلبه کند)».

اما این حلم و بردباری تا زمانی بود که به دین و مصالح کشور ضربه‌ای وارد نمی‌ساخت، بنابراین جایی که احساس می‌کرد، از شدت عمل نیز کار می‌گرفت و هیچ گونه مداهنت دربارة اصول را تحمْل نمی‌کرد.

وی در مورد آزادی بیان و اصول سیاست خود می‌گفت:

«تا زمانی که به مصالح نظام اسلامی ضربه‌ای وارد نشود، هرگز بین مردم و زبانشان مانع نمی‌شوم» (یعنی مردم آزادی بیان دارند) [۹۳].

در فرازی دیگر می‌گوید:

«جایی که زبان کار ساز است نباید از تازیانه کار گرفت. اگر در میان من و مردم اندک رابطه و پیوندی باشد آن را هرگز قطع نخواهم کرد، حتی اگر بین من و آنان تار مویی باشد پاره نخواهد شد، زیرا هرگاه آنان آن را به طرف خود بکشند من رها می‌کنم و چون آنان رها کنند من آن را به طرف خود می‌کشم» [۹۴].

[۹۰] النجوم الزاهره ج۱ص۶۴ حافظ ذهبی: تاریخ اسلام ج۲ص۳۲۳. [۹۱] خطیب بغدادی: تاریخ بغداد ج۱ص۲۰۸ چاپ بیروت. [۹۲] تاریخ طبری (عربی) ج۲ص۱۵۷ چاپ حیدر آباد دکن ترجمه فارسی ج۷ص۲۹۰۱ همچنین از ایشان نقل شده است که می‌گفت: «اندر خشم صبر کنید تا فرصت یابید و چون فرصت یافتید و توانا شدید عفو کنید» (کیمیای سعادت ـ مترجم). [۹۳] ابن اثیر: کامل ج۴ ص۵. [۹۴] یعقوبی ج۲ ص۲۸۳.