زندگانی امیر معاویه رضی الله عنه

ترس از خدا

ترس از خدا

دربارۀ حضرت معاویه سوقایع و شواهد بی‌شماری در دست است، که نمایانگر خوف و خشیت وی از خدا و حاکی از آنند که او همیشه به فکر آخرت بوده و همواره از محاسبه روز قیامت و حضور به بارگاه عدل الهی می‌ترسید و از ذکر واقعات عبرت‌آموز قیامت زار زار می‌گریست [۱۰۳].

عـلامـه ذهبـی می‌نگارد کـه حضـرت معـاویـه سدر یـکـی از خطبه‌های جمعه جهت آزمایش مردم در مسجد جامع دمشق چنین گفت:

«إن الـمال مالنا والفيء فيئنا من شئنا أعطيناه ومن شئنا منعنا».«کلیه دارایی کشور مال ماست، و تمام غنائم نیز ملک ماست، به هر کسی که بخواهیم می‌بخشیم و از هر که بخواهیم منع می‌کنیم».

هیچ کس در جواب او چیزی نگفت. بار دیگر جمعه دوم نیز این گفته را تکرار کرد، اما باز هم کسی جواب نداد. برای آخرین بار در جمعه سوم نیز این گفته را تکرار نمود، آنگاه مردی از جای برخاست و گفت: هرگز چنین نیست! دارایی مملکت مال ماست و غنیمت نیز از آن ماست، هر کس آن را از ما باز دارد، به وسیله شمشیرهای خود داوری او را به خدا خواهیم برد.

حضرت معاویه سبا شنیـدن ایـن سخنـان از منبر پایین آمـد، و آن شخص را بـه حضور خـود طلبید. وقتـی آن مـرد نـزد او حاضر شد، عده‌ای گفتند، این شخص هلاک خواهد شد، اما هنگامی کـه در بـه روی مردم باز شد و اجازه ورود یافتند دیدند که آن مرد در کنار حضرت معاویه سنشسته است. بعد از آن امیر معاویه سگفت: خدا این مرد را زنده نگاه دارد زیرا او مرا زنده گردانید، از رسول اکرم جشنیده‌ام که می‌فرمود:

«بعد از من فرمانروایانی روی کار خواهند آمد که گفته‌های بـی‌جـا می‌گویند اما کسی جرأت جوابگویی آن‌ها را ندارد، جایگاه این گونه افراد در جهنم است. من جهت آزمایش و دریافت حال خود، سخنی بر زبان آوردم، کسی مرا پاسخ نداد، ترسیدم که خدای ناکرده من نیز از زمرة آن امراء باشم، بنابراین جمعه دوم نیز آن را تکرار کردم، اما این بار نیز مثل گذشته جوابی نیافتم، آنگاه بیش از پیش نگران شدم و با خود گفتم: آیا من نیز از آنانم؟ لذا جمعه سوم نیز این گفته را تکرار نمودم، این شخص بلند شد و گفته مرا رد کرد و بدین وسیله مرا حیات بخشید، اینک امیدوارم که خداوند مرا از زمرة آن گونه فرمانروایان قرار ندهد» [۱۰۴].

[۱۰۳] ترمذی ابواب الزهد به نقل از تاریخ اسلام، از شاه معین الدین ندوی ج ۲ ص ۴۳ چاپ هند. [۱۰۴] تاریخ اسلام ذهبی ج ۲ ص ۳۲۱-۳۲۲.