سر آغاز
ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای کار گشای هرچه هستند
نام تو کلید هرچه بستند
ای هست کن اساس هستی
کوته ز درت دراز دستی
ای خطبه تو تبارک الله
فیض تو همیشه بارک الله
ای واهب عقل و باعث جان
با حکم تو هست و نیست یکسان
ای مقصد همت بلندان
مقصود دل نیازمندان
صاحب تویی آن دگر غلامند
سلطان تویی آن دگر کدامند
راه تو به نور لایزالی
از شرک و شریک هردو خالی
در صنع تو کامد از عدد بیش
عاجز شده عقل علت اندیش
ترتیب جهان چنانکه بایست
کردی به مثابتی که شایست
از آتش ظلم و دود مظلوم
احوال همه تراست معلوم
هم قصه نانموده دانی
هم نامه نانوشته خوانی
توفیق تو گر نه ره نماید
این عقده به عقل کی گشاید
ای عقل مرا کفایت از تو
جستن ز من و هدایت از تو
من بددل و راه بیمناکست
چون راهنما تویی چه باکست
احرام گرفتهام به کویت
لبیک زنان به جستجویت
احرام شکن بسی است زنهار
ز احرام شکستنم نگهدار
چون نیست به جز تو دستگیرم
هست از کرم تو ناگزیرم
یک ذره ز کیمیای اخلاص
گر بر مس من زنی شوم خاص
هم تو به عنایت الهی
آنجا قدمم رسان که خواهی
از ظلمت خود رهاییم ده
با نور خود آشناییم ده
تشیع صفوی لباس ننگی بود که آخوندهای درباری جبل عامل لبنان برای پادشاهان دیکتاتورمنش دوره شوم صفویت در تاریخ ما بافتند. این مذهب ویرانگر در مدت زمان کوتاهی توانست با قدرت زور و زر تشیع علوی را اعدام کند!.
از آن روز تا به امروز دین ما ایرانیها شده است؛ لعنت و نفرین این و آن، گریه وزاری و سیاه پوشی، زنجیر و قمه زنی و به ماتم نشستن، تکفیر و حقد و کینه و آدم کشی، مرده پرستی و لول زدن در تاریخ دروغین، و لیسیدن چرک کتابهای غالیان قدیم و...
همه را از خود راندهایم؛ نه دوستی داریم در جهان و نه همسایهای و نه نام نیکویی!.. در کشور ایمان خبری از توحید نیست، قبلهیمان از کعبه پروردگار به سوی امام زادهها و قبرها تغییر جهت دادهاست..
در دهه اخیر با زحمات بیدریغ اصلاح گرانی چون؛ آیت الله العظمی ابوالفضل برقعی، و آیت الله آلاسحاق الخویینی و اساتیدی چون قلمداران و طباطبایی، و صدها روشنفکر و اندیشمند چون؛ امیریها، و رادمهرها، و سجودیها، و حسینیها، و... انقلابی پر شور و شوق در کشور ما آغاز شده، و دهها و صدها تن روزانه راه از چاه تشخیص داده، رو به کعبه ابراهیمی، به بدعتها و خرافات پشت میکنند.
گمان میکردم آفتاب این انقلاب بزرگ مذهبی تنها در کشور ما تابیدن گرفته است. تا اینکه فرصتی پیش آمد و از پیامدهای مشابه این حرکت سازنده، یا انعکاس آن در جهان عرب مطلع شدم. در کمال سعادت دریافتم که حرکت اصلاح تشیع، و بازگشت به سوی توحید در جهان عرب بسیار پربارتر از آن چیزی است که در کشورمان شاهد آن هستیم. علما و دانشمندانی چون موسی الموسوی، احمد الکاتب، آیت الله مهدی الخالصی و افرادی که در این کتاب نامشان میآید و صدها تن دیگر در این راه جانفشانیهایی کردهاند که ما ایرانیها باید با ترجمه آثار ارزنده آنها زحماتشان را ارج نهیم.
نویسنده این کتاب نیز از این چهرههای اصلاحگر است. و نوشتهاش بیانگر مهر و دلسوزی او به قوم و ملتش است. پس از خواندن آن خواستم شما خواننده عزیز نیز از شیرینی و لطافت عسلی که من چشیدهام بهرهمند شوید. این بود که خداوند همت داد و این کتاب به فارسی برگردانده شد... تمام حمد و سپاس و ثنا او را سزاوارست و بس...
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
دکتر/ حسینی
۲۶/۱۰/۱۳۸۹