آژیر خطری از عربستان (سقوط و خودکشی)

فهرست کتاب

ما و افسانه‌های یونانیان!

ما و افسانه‌های یونانیان!

حضرت امام علی÷می‌فرمایند: «دو گروه درباره من بر باد می‌شوند؛ دوست افراطگری که بدانچه در من نیست مرا می‌ستاید. و کینه‌توزی که از روی دشمنی بر من افترا و بهتان روا می‌دارد» [۱۲].

شریف رضی جمله‌ای به همین معنی از امام علی÷در نهج البلاغه آورده است که ایشان فرمودند: «در من دو شخص هلاک و برباد می‌شوند: یکی دوست افراطگر و دیگری بهتان و افتراگو» [۱۳]. و این دقیقا تعبیری است دیگر از همان گفته‌ی ایشان که فرمودند: «دو شخص درباره من هلاک می‌شوند. دوستی که در محبتش غلو می‌کند، و دشمنی که هرچه دلش می‌خواهد می‌گوید» [۱۴].

در روزهای عاشورا با یکی از دوستان در مورد عزاداری و امامان گفتگو می‌کردیم. بسیار تعجب کردم وقتی شنیدم می‌گوید: آنچه در مورد امام‌ها می‌گویند آن‌ها را در حقیقت از کالبد بشری خارج کرده، چیزی شبیه خدایان قرار می‌دهد!.

از حرفش بسیار تعجب کردم. و در عین حال بسیار خوشحال بودم می‌دیدم جوانانی فهمیده هستند که هر آنچه از پدرانشان به ارث رسیده را بدون فهم و درک قبول نمی‌کنند.

او در ادامه سخنانش گفت: از کتاب‌هایی که در آن چیزهای بسیار مسخره و خنده‌داری هست کتابی است به نام «التحفة الرضویة فی مجریات الأمامیة» اثر محمد الرضوی، بیشتر به یک کتاب جادو و جمبل شباهت دارد تا به یک کتاب دینی! در آن اوراد و اذکار خاصی آورده که بوسیله آن‌ها می‌توانی موش‌ها را از خانه‌ات فراری دهی. و طلسم‌های خاصی آورده که چگونه می‌توانی عفت یک زن را بوسیله نامش و نام مادرش کشف کنی [۱۵].

کسی که با دقت در اینگونه کتاب‌های معجزه ساز می‌نگرد، براحتی درمی‌یابد که در حقیقت با وقاحت بی‌مانندی چهره زیبای امامانرا زشت و ناروا و غیرطبیعی به مردم تقدیم می‌دارند. چهره‌ای که برخی ابلهان گمان می‌کنند بر فضل و جایگاه عالی امامان دلالت دارد.

در کتاب «مدینة المعاجز» اثر سید هاشم البحرانی، و همچنین در کتاب «بحار الأنوار» اثر مجلسی آمده است: از سلمان فارسی روایت شده که فرمودند: به حضرت علی÷گفتم: دوست دارم شتر ثمود را به من نشان دهی.

ایشان وارد خانه‌اش شده، با اسبی سیاه بیرون آمدند. سپس صدا زدند اسب دیگری نیز آمد. به من گفت: سلمان سوار شو. من سوار اسب شدم، بناگاه دیدم دو بال دارد که به کمرش چسبیده‌اند، در هوا به پرواز درآمد...

در ادمه گفت: به یک درخت بسیار تنومندی رسیدیم، آن را به آهنی که در دست داشت دو نیم کرد. از آن شتر ماده‌ای بیرون جهید که طولش شست متر و عرضش چهل متر بود. سپس صدا زد شتر ماده بزرگتری بیرون آمد که طولش صد و بیست متر و عرضش شصت متر، و سرش از یاقوت سرخ و پاهایش از زبرجد سبز و پستانش از لؤلؤ، و طرف راستش از طلا و طرف چپش از نقره بود. من از پستانش عسلی صاف و گوارا نوشیدم... و در نهایت قصه می‌گوید: در هر گوشه‌ای هفتاد صف از فرشتگان بودند. ایشان؛ حضرت علی÷، در یک گوشه‌ای نشستند، فرشتگان می‌آمدند و به ایشان سلام می‌کردند، تا اینکه به آن‌ها اجازه داد و آن‌ها رفتند... [۱۶].

و حیرت‌آورتر از آن روایتی است که در چندین کتاب از جمله کتاب «روضة الواعظین» آمده است؛ به رسول خدا ج نسبت داده‌اند که ایشان فرمودند: دوستم جبریل هنگام تولد علی از آسمان فرود آمده به من گفت: ای دوست خدا! خداوند به تو سلام می‌رساند. تولد برادرت علی را به تو تبریک می‌گوید...

در ادامه روایت آمده:... دستم را به طرف مادرش دراز کردم. دیدم علی به طرف دستم کج شده، دست راستش را در گوش راستش قرار داده اذان و اقامه اسلام می‌گوید، و به یگانگی پروردگار و پیامبری من شهادت و گواهی می‌دهد!..

این در حالی است که اذان پس از هجرت پیامبر خدا جبه مدینه به مسلمانان آموخته شد!.

و بیش از این؛ در هنگام تولد حضرت علی پیامبر خدا به پیامبری برگزیده نشده بود، و از پیامبری خودش هیچ اطلاعی نداشت!.

در ادامه این روایت افسانه‌ای می‌آید: «سپس علی - نوزاد - به من گفت: ای رسول خدا! آیا بخوانم؟ گفتم: بخوان! سوگند به آنکه جان محمد در دست اوست. شروع کرد از کتاب‌هایی که خداوند بر حضرت آدم فرستاده بود و بعدها حضرت شیث آن‌ها را اجرا کرد. آن‌ها را از اولین کلمه تا آخرین کلمه بگونه‌ای خواند که اگر شیث در آنجا می‌بود اعتراف می‌کرد که حضرت علی کتاب‌ها را بهتر از او حفظ دارد! سپس تورات حضرت موسی÷را طوری خواند که اگر حضرت موسی آن‌جا می‌بود اقرار می‌کرد که - حضرت علی‌ـ بهتر از او آن‌ها را حفظ دارد. سپس زبور داود را خواند. سپس انجیل حضرت عیسی را خواند! سپس قرآنی که خداوند بر من نازل کرده را از اول تا آخرش خواند، دیدم که آن را چون من در آن لحظه حفظ دارد» [۱۷].

عجب حکایتی است!..

علی تازه متولد شده به محمدی که هنوز به پیامبری برانگیخته نشده می‌گوید: یا رسول الله! و قرآنی را که تا آن زمان هیچ چیزی از آن نازل نشده را از اول تا آخرش می‌خواند! در حالیکه پیامبر خدا ج از اینکه او پیامبر خواهد شد هیچ اطلاعی ندارد، و حتی یک آیه از قرآن نیز بر او نازل نشده است!.

این حکایت در حالی اتفاق می‌افتد که پیامبر خدا جوقتی سال‌ها بعد جبریل بر او نازل شد از هول و شدت آن لحظه به شدت وحشت زده شد، و نزد همسرشان خدیجه کبری رفته، به خود می‌لرزید و به ایشان می‌گفت: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید، سپس نزد ورقه بن نوفل رفت تا ماجرا را از او بپرسد. ورقه به او گفت؛ این همان فرشته‌ای است که بر حضرت موسی÷نازل می‌شد!.

روایت مشهور دیگری از عجایب ساختگی در کتاب «بحار الأنوار» آمده است: «امام علی در داخل کعبه متولد شد. دیوار کعبه برای فاطمه دختر اسد؛ مادر امام علی، شکافته شد تا ایشان به داخل بروند. سپس حضرت علی پس از ولادتش پدرشان ابوطالب را دیدند و به او سلام کردند. سپس وقتی پیامبر خدا ج را دیدند گفتند: السلام علیك یا رسول الله ورحمة الله وبرکاته.ایشان بعد از ولادتش سوره مؤمنون را تلاوت کردند» [۱۸].

آیا براستی پیامبر می‌دانست او رسول خداست، و حضرت علی نوزاد به او اطلاع داده بود. و با وجود این؛ همه چیز را انکار می‌کرد، و برای مردم نقش بازی می‌کرد، و پیامبر بودنش را پنهان می‌نمود؟!.

خداوند متعال می‌فرمایند: ﴿تِلۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهَآ إِلَيۡكَۖ مَا كُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَاۖ فَٱصۡبِرۡۖ إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِينَ ٤٩[هود: ۴۹].

«این‌ها از خبرهای غیبی است که آن را به تو وحی می‌کنیم، نه تو آن‌ها را پیش از این می‌دانستی و نه قوم تو؛ پس شکیبایی ورز؛ یقیناً فرجام [نیک] برای پرهیزکاران است».

و می‌فرمایند: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢[الشوری: ۵۲].

«و همان گونه [که بر پیامبران پیشین وحی کردیم] روحی را [چون قرآن] از امر خود به تو وحی کردیم. تو [پیش از این] نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست؟ ولی آن [کتاب] را نوری قرار دادیم که هر کس از بندگانمان را بخواهیم به وسیله آن هدایت می‌کنیم؛ بی‌تردید تو [مردم را] به راهی راست هدایت می‌نمایی».

خداوند متعال؛ پروردگار عالم، آفریدگار جهان و جهانیان، به صراحت اعلام می‌کند که پیامبر خدا ج قبل از آمدن وحی بر او از رسالت خود هیچ اطلاعی نداشت، و ما روایت‌هایی دروغین می‌سازیم و ادعا می‌کنیم که امام علی÷نه تنها می‌دانست، بلکه همینکه از شکم مادرش به دنیا آمد تمام قرآن را از حفظ تلاوت می‌کرد!! به حق حرف‌های نشنیده!!..

البته روایات دیگری که درباره ولادت سایر امامان آمده است همه از همین قبیل داستان‌های عجیب و غریب و افسانه‌های خیالی است.

و مایه حیرت و تعجب است که ما کورکورانه و از روی تعصب این روایات را قبول کنیم و قرآن و عقل‌هایمان را دور بریزیم، فقط به خاطر اینکه ما با این روایات بزرگ شده‌ایم و از کوچکی آن‌ها را در گوش‌هایمان خوانده‌اند و با آن‌ها انس گرفته‌ایم!.

در کتاب «مکانة الـمرأة في فکر الإمام الخمینی» جایگاه زن در اندیشه امام خمینی - (ص/ ۲۳ ـ۲۴) آمده است: «زهراء زنی معمولی نبود؛ ایشان زنی روحانی و ملکوتی بودند... بلکه ایشان موجودی ملکوتی بودند که به شکل انسانی در جهان نمایان شد.. بلکه موجودی خدایی و جبروتی بودند که به صورت زنی نمودار گشت». نتیجه این غلو و تندرویی این است که حضرت فاطمه زهراء بشر و یا انسانی نبودند!.

این در حالی است که خداوند درباره پدرشان؛ حضرت رسول اللهص می‌فرمایند: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠[الکهف: ۱۱۰].

«بگو: جز این نیست که من هم بشری مانند شمایم که به من وحی می‌شود که معبود شما فقط خدای یکتاست؛ پس کسی که دیدار پروردگارش را امید دارد، پس باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند».

آقای هاشم البحرانی در کتابش «مدینة المعاجز» آورده است: «شاذان بن عمر برای ما از مرة بن قبیصة بن عبدالحمید آورده که او گفت: جابر بن یزید الجعفی به من گفت: آقایم باقر÷را دیدم فیلی از گل ساخته، بر آن سوار شد و در آسمان پرواز کرد و رفت به مکه و سوار بر همان فیل از آنجا بازگشت. من این را باور نکردم تا اینکه امام باقر÷را دیده به او گفتم: جابر از شما چنین و چنان می‌گوید؟ ایشان دوباره فیلی ساخته مرا بر آن سوار کرده با خود به مکه برد و بازگردانید» [۱۹].

یا جل الخالق!..

فیلی که در آسمان پرواز می‌کند!.. اسبی که دو بال دارد!!.. به حق حرف‌های نشنیده!..

البته ما کرامات بندگان صالح و نیکوکار خداوند را انکار نمی‌کنیم؛ ولی این کرامات نیست... این‌ها افسانه‌هایی خیالی است که هیچ عقل آدم سالمی نمی‌تواند آن را قبول کند!..

تصویر واقعیت امامان و بزرگان آنچنان که بوده‌اند کافی است که آن‌ها را چون شعله‌های فروزان هدایت بشریت نمودار سازد. و آن‌ها به هیچ کس نیاز ندارند تا چنین خرافات پوچ و بی‌اساسی را به آن‌ها نسبت دهد!.

آن‌ها به خودی خود، و با شخصیت‌های والایشان انسان‌هایی بزرگوار و شایان قدر و منزلتند، و هیچ نیازی به ما ندارند تا با چنین روایات و افسانه‌های خیالی و دروغین چهره زیبای آن‌ها را زشت و کریه جلوه دهیم!.

عجب دروغگویان و مکارانید این به اصطلاح علماء ما!..

از یک سو برای ائمه بال و پر و شاخ و برگ‌های خیالی درست می‌کنند تا ثابت کنند آن‌ها از قدرت‌های مافوق بشری برخوردار بودند، و از سوی دیگر نسبت‌های ناروای ترس و بزدلی و سکوت بر ظلم و ستم و تن دادن به ذلت و خواری را به آن‌ها نسبت می‌دهند. و زشت‌تر از همه اینکه می‌گویند: به خانه حضرت امام علی÷یورش برده شد، سینه زنش؛ دختر رسول خدا ج را جلوی او شکستند، بچه‌ای که در شکمش بود را سقط کردند، و امام خاموش ایستاده تماشا می‌کرد، و انگار که موضوع هیچ به او ربطی ندارد!

حقا که دروغگو حافظه ندارد!..

آیا پیامبران خدا معجزاتشان را هر آنجا که بخواهند می‌توانند به نمایش بگذارند، و می‌توانند هر آنچه دلشان می‌خواهد را انجام دهند، یا اینکه معجزات در اختیار پروردگار عالمیان است، و پیامبر تا پس از صورت گرفتن‌شان از آن‌ها اطلاعی ندارد؟!.

اصحاب کهف گفتند: ما یک روز یا ساعاتی چند را در خواب بودیم [۲۰]. آن‌ها نمی‌دانستند که بیش از سیصد سال در خواب بوده‌اند!.

و پیامبر خدا موسی÷چون عصایش را انداخت و دید که بلا فاصله چون جنی به حرکت درآمده، ترسید و از صحنه دور شد [۲۱].

پس آیا امام هر آنچه می‌خواهد از کرامات را انجام می‌دهد، و فرمان کار در دست اوست؛ احیانا مرده را زنده می‌کند، و احیانا در خورشید دخل و تصرف می‌کند، و احیانا غیب را می‌داند، و حاجت‌های مردم را برآورده می‌کند، و رزق و روزی برایشان می‌فرستد؟!

به امامان چیزهای خارق‌العاده و خارج از تصور عقل بشری نسبت داده‌اند، و آن‌ها را از کالبد بشری خارج کرده، موجوداتی که معلوم نیست چه هستند به تصویر کشیده‌اند! پس چگونه ما می‌توانیم از آن‌ها پیروی کرده، چون آن‌ها شویم در حالیکه آن‌ها موجوداتی خارق‌العاده و خارج از دایره بشریت هستند، و ما انسان‌ها فاقد تمام آن قدرت‌ها و عجایب هستیم!.

اگر امام چون فرشتگان بر طاعت و عبادت پروردگار به صورت فطری و جبلی خلق شده، چگونه می‌توانیم چون او شده، او را اسوه و الگوی خود سازیم؟!.

پس آیا بهتر نیست از پیامبر اکرمص پیروی کنیم که خداوند او را در بشریت چون ما انسان‌ها معرفی کرده، از ما خواسته در وارستگی چون او باشیم. خداوند متعال می‌فرمایند: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١[الأحزاب: ۲۱].

«یقیناً برای شما در پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می‌کند».

و خداوند به ما امر نکرده تا از جبریل و میکاییل و یا سایر فرشتگان پیروی کنیم. چرا که در توان ما انسان‌ها نیست به مخلوقاتی که با ما تفاوت دارند، و در احساسات و عواطف و مشاعر و ساختار بدنی با ما فرق دارند اقتدا کرده، از آن‌ها پیروی کنیم؟!.

راستی بعد از این چه کسی بهتر و والاتر است. کسی که خداوند او را انسانی معمولی آفریند با تمام شهوت‌ها و خواسته‌های نفسانی، و او بتواند با بزرگی و همت و روحانیت والای خود بر هوی و هوسش پیروز گردد، یا کسی که خداوند او را بر طاعت و فرمانبرداری از خود به صورت فطری مجبور سازد و جز طاعت و فرمانبرداری او را توان هیچ کار دیگری نباشد؟!.

بنگر چگونه خداوند به پیامبرش امر کرده تا بشریت خود را برای مردمانی که از او معجزات خارق العاده می‌خواستند گوش زد کند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا ٩٠ أَوۡ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِيلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِيرًا ٩١ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ كَمَا زَعَمۡتَ عَلَيۡنَا كِسَفًا أَوۡ تَأۡتِيَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا ٩٢ أَوۡ يَكُونَ لَكَ بَيۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ أَوۡ تَرۡقَىٰ فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيۡنَا كِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥۗ قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّي هَلۡ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٣[الإسراء: ۹۰- ۹۳].

«و گفتند: ما به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر آنکه از این سرزمین [خشک و سوزان مکه] چشمه‌ای پر آب و جوشان روان سازی!! (٩٠) یا برای تو باغی از درختان خرما و انگور باشد که از لابه لای آن‌ها نهرها روان کنی. (٩١) یا آسمان را آن گونه که گمان کرده‌ای [قدرت داری] پاره پاره بر سر ما بیفکنی، یا خدا و فرشتگان را رو به روی ما آوری. (٩٢) یا خانه‌ای از طلا برای تو باشد، یا در آسمان بالا روی، و بالا رفتنت را باور نمی‌کنیم تا آنکه نوشته‌ای بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم!! بگو: پروردگارم منزّه است [از اینکه خواسته‌های سبک مغزان یاوه گو را پاسخ دهد] آیا من جز بشری فرستاده هستم؟ [که مرا برای هدایت شما فرستاده‌اند، نه برای اینکه درخواست‌های بی‌مورد شما را پاسخ دهم.] (٩٣)».

و بنگر به امام صادق÷؛ وقتی به گوشش رسید برخی از مردم در حق آن‌ها غلو می‌ورزند، عصبانی و خشمگین شده فرمودند: «به خدا سوگند که ما نیستیم جز بندگان و بردگان کسی که ما را آفریده، توان هیچ ضرر و نقصان و فایده‌ای را برای کسی نداریم، اگر خداوند بر ما رحم ورزد از کرم و رحمت اوست، و اگر ما را عذاب کند نتیجه گناهانمان است. به خدا سوگند ما هیچ حجتی بر پروردگارمان نداریم. و هیچ براءتی از خداوند نزد ما نیست. ما خواهیم مرد، و در زیر خاک دفن می‌شویم، و روز قیامت برانگیخته خواهیم شد و در برابر خداوند خواهیم ایستاد، و مسئول کارهایمان هستیم. وای بر آن‌ها! آن‌ها را چه شده - که چنین دروغ‌هایی بر ما می‌بافند - خداوند لعنت‌شان کند؟! آن‌ها با این دروغ‌هایشان خداوند و پیامبر خدا را در قبرش، و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی را آزار داده‌اند» [۲۲].

[۱۲] کتاب «الغارات» اثر/ ابراهیم الثقفی ۲/ ۵۹۰. [۱۳] نهج البلاغة ۴/ ۱۰۸. [۱۴] نهج البلاغة ۴/۲۸. [۱۵] او از جمله کتاب‌های که شبیه کتاب «التحفة الرضویة» برشته تحریر در آمده کتاب «ضیاء الصالحین» از جواهر چی است. استاد حسین بزبور مقاله مهمی درباره این کتاب به عنوان «وقفات مع کتاب ضیاء الدین» نوشته، و در آن گوشه‌های خرافه گرایی و سحر و جادو و شعبده بازی آن را مشخص کرده است. مقاله را می‌توانید در سایت‌های انترنتی مطالعه کنید. [۱۶] نگا: «مدینة المعاجز» از سید هاشم البحرانی ۱/۵۳۵. وبحار الأنوار از مجلسی ۵۴/ ۳۳۹. [۱۷] نگا: روضة الواعظین ص/۸۳، وحلیة الأبرار از سید هاشم البحرانی ۲/ ۵۷-۵۹ . [۱۸] نگا: بحار الأنوار ۳۵/ ۱۷- ۱۸. [۱۹] مدینة المعاجز ۵/ ۱۰. [۲۰] ﴿وَكَذَٰلِكَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِيَتَسَآءَلُواْ بَيۡنَهُمۡۚ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ كَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖۚ قَالُواْ رَبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡ فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِينَةِ فَلۡيَنظُرۡ أَيُّهَآ أَزۡكَىٰ طَعَامٗا فَلۡيَأۡتِكُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡيَتَلَطَّفۡ وَلَا يُشۡعِرَنَّ بِكُمۡ أَحَدًا ١٩[الكهف: ۱۹]. «و همان گونه [که با قدرت خود خوابشان کردیم، از خواب] بیدارشان نمودیم تا میان خود از یکدیگر [از حادثه اتفاق افتاده] بپرسند. گوینده‌ای از آنان گفت: چه مقدار [در خواب] مانده‌اید؟ [برخی] گفتند: یک روز یا پاره‌ای از روز را [در خواب] مانده‌ایم. [و برخی دیگر] گفتند: پروردگارتان به مقداری که [در خواب] مانده‌اید، داناتر است، پس یکی از خودتان را با این پولتان به شهر روانه کنید و او باید با تأمل بنگرد کدام یک [از مغازه داران شهر] غذایش پاکیزه‌تر است؟ پس غذایی از آن برایتان بیاورد، و او باید [در رفت، برگشت و داد و ستد] دقت و نرمی و لطف نشان دهد و احدی را از حال شما آگاه نکند». [۲۱] ﴿وَأَلۡقِ عَصَاكَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡۚ يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ١٠[النمل: ۱۰]. «و عصایت را بیفکن. پس وقتی آن را دید که تند و شتابان حرکت می‌کند، گویا ماری باریک و تیزرو - یا جن - است، پشت کنان رو به فرار گذاشت و به پشت برنگشت. [ندا رسید:] ای موسی! نترس که پیامبران نزد من نمی‌ترسند». [۲۲] نگا: رجال الکشی ۲/۴۹۱، و بحار الأنوار ۲۵/ ۲۸۹.