آژیر خطری از عربستان (سقوط و خودکشی)

فهرست کتاب

امامان بشرند

امامان بشرند

امامان چون ما بشرند!.. دقیقا همه مراحل خلقت بشر را چون سایر انسان‌ها طی کرده‌اند. ولی در سینه‌ آن‌ها قلب‌های پاکی است، و در وجدان همت‌های بزرگی که از آن‌ها مردانی بس بزرگ در تاریخ رقم زده‌است.

فرق در خمیر خلقت نیست، در بزرگی همت واخلاق والای آن‌هاست..

واگر آنچه سست عنصران جاهل و دوستان نادان بدان‌ها نسبت می‌دهند حقیقت می‌داشت، هیچ برتری و عظمتی شایان آن‌ها نبود. نه ثوابی بر طاعت و نه عقابی و بازخواستی بر لغزش‌ها، چرا که آن‌ها - آنگونه که جاهلان می‌پندارند - بر طاعت و فرمانبرداری خلق شده‌اند، چون ملائک معصومند، و طاعت و فرمانبرداری حق از سرشتشان است! پس آن‌ها را نه جزایی است بر طاعت و نه عقابی بر معصیت.. و نه بهشتی بهای همت و استقامت و نه جهنمی سزای لغزش و معصیت..

امام زین العابدین÷چون سخن آن جاهلان - و یا دشمنان مغرض - را شنید که درباره حضرت علی÷چنین و چنان می‌گویند بخشم آمده فرمودند: «لعنت خدا بر آنانی که در حق ما دروغ می‌گویند. وقتی حرف‌های عبدالله بن سبأ بیادم می‌آید موی بر تنم سیخ می‌شود، این مرد ادعای بسیار بیهوده‌ای کرده! او را چه شده است؟! لعنت و نفرین خدا بر او بادا!.. به خدا سوگند علی بنده نیکوکاری از بندگان خداوند بود، و هیچ جایگاه و عزت و کرامتی نزد خداوند نیافت مگر به سبب پیروی و فرمانبرداریش از خداوند و پیامبر او. و همچنین پیامبر اکرم جهیچ جایگاه و منزلتی نزد خداوند نیافت مگر به سبب فرمانبرداری و اطاعتش از خداوند متعال» [۲۳].

مفکر و روشنفکر معاصر جهان تشیع دکتر علی شریعتی در باب عصمت امام می‌گوید: «در تشیع صفوی عصمت عبارت است از یک حالت فیزیولوژی خاص، بیولوژی خاص، پسیکولوژی خاص، که امام‌ها دارند و از یک ماده‌ی خالص ساخته شده‌اند که اصلا آن‌ها نمی‌توانند گناه بکنند! خوب بنده هم اگر چنین ساخته شده بودم که نمی‌توانستم گناه بکنم، تقوای من دو شاهی هم ارزش نداشت. چون وقتی من نتوانم گناه بکنم، این چه جور بی‌گناهی است؟! دیوار هم با این وضع نمی‌تواند گناه بکند، چون ذاتش طوری است که نمی‌تواند گناه بکند. مثل این که بعضی روضه‌خوان‌ها می‌گویند: شمشیر در تن امام اثر نداشت! این چه فضیلت‌تراشی احمقانه است که فضیلت را می‌تراشد و دور می‌ریزد؟ اگر شمشیر به تن خود همین آقای روضه‌خوان کارگر نباشد، می‌تواند به سادگی یک شوخی و بازی، قهرمان شهادت باشد! چون در این صورت روضه‌ی شهید را خواندن، از شهید شدن سخت‌تر است! در تشیع صفوی ذات امام یک نوع عصمتی پیدا کرد که هیچ ارزشی نداشت؛ نه ارزش انسانی (چون امام معصوم فاقد قدرت گناه بود) و نه ارزش علمی (چون مردم نمی‌توانند از موجودی که ذاتش با آن‌ها فرق دارد سرمشق بگیرند)!.

ائمه را موجودات متافیزیکی و مجرد و غیبی و از آب و گل مخصوص معرفی کردند و در نتیجه، هم امام بودن بی‌ارزش شد و هم معتقد بودن به امام! و ظاهرش هم این که ملای وابسته به رژیم صفوی، با فرشته نشان دادن امام، مقام امام را ارتقاء داده است. از محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین خیلی تجلیل کرده و فضائل و مناقب بسیار عظیم و عمیقی را تازگی در ائمه کشف کرده است! و چهارده معصوم را از خمیره‌ای غیبی و جوهری ماوراء طبیعی و فوق بشری شمرده و ذات آن‌ها را از ذات - انسان - جدا نموده و خلقت این چهارده تن را از خلقت آدم استثناء کرده! و آن‌ها را عناصری از نور الهی در صورت ظاهری آدمی تلقی نموده و به گونه‌ای تعبیرشان کرده که اولا برخی فضائل انحصاری دارند که نوع انسان هرگز نمی‌تواند داشته باشد، و ثانیا برخی صفات و خصوصیات متعالی دارند که برخی از نمونه‌های عالی انسانی می‌توانند در سطح‌های پایین‌تری، مشابه آن‌ها را فرا گیرند. اما این صفات عالی انسانی در آن‌ها ذاتی و طبیعی و فطری است و اقتضای جبری جنس و خصوصیت ذاتی نژادشان است ودر انسان‌های دیگر اکتسابی است و اختیاری و عرضی...

مثلا آن‌ها غیب می‌دانند و انسان نمی‌تواند بداند. آن‌ها دشمنشان را با یک فوت به سگ و سوسک یا شغال یا خرس و خوک و هر نوع حیوانی که سفارشش را داده باشند، تبدیل می‌کنند و انسان نمی‌تواند. آن‌ها در قنداق اژدها را می‌درانند و انسان را در جامه‌ی سلاح اژدها می‌دراند. فضائل اختصاصی دیگری که برخی از آن‌ها سخت چندش‌آور است و نقلش و حتی تصوری در پس پرده‌های خیال و گوشه‌ی خلوت و خاموش - زشت و نفرت بار ـ!» [۲۴].

شیخ مفید می‌گوید: «امامان از آل محمد از آنچه در وجدان بندگان خدا بود خبر داشتند، و از همه چیز قبل از بوقوع پیوستن آن آگاهند» [۲۵].

چگونه افرادی چنین جرأت به خود می‌دهند و می‌گویند: امام از غیب خبر دارد، در حالیکه پیامبر اکرم جو او به مراتب از امام برتر و والاتر است، غیب را نمی‌دانست، و قرآن پاک؛ کلام پروردگار عالم از زبان او چنین می‌آورد: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨[الأعراف: ۱۸۸].

«بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه می‌افزودم و هیچ‌گاه زیان و رنج نمی‌دیدم، من نیستم مگر رسولی ترساننده، و بشارت دهنده گروهی که اهل ایمانند».

شما را به خدا !...

آیا شایسته است ما حرف شیخ مفید را گوشواره گوشمان کرده باور کنیم، و سخن پروردگارمان را دروغ پنداشته دور بیندازیم؟!..

اگر امام غیب می‌دانست؛ چگونه حضرت امام علی÷بدون اینکه کمترین احتیاطی به خرج دهد برای نماز بیرون رفت، در حالیکه به خوبی می‌دانست (!) که ابن ملجم او را خواهد کشت؟!..

امامان ما یا به قتل رسیدند، ویا با زهر مسموم شدند. چگونه امکان دارد امام غذای مسمومی را بخورد، در حالیکه می‌داند در آن زهر است؟!.

[۲۳] نگا: (رجال الکشی ۱/۳۲۴، وبحار الأنوار ۲۵/ ۲۸۶). [۲۴] نگا: تشیع علوی تشیع صفوی - علی شریعتی ص/۳۵- ۳۶، (نسخه پی دی اف). [۲۵] نگا: اوائل المقالات از مفید ص/ ۶۷.