بسیجیهای یکبار مصرف در دفاع از تکفیریها!
علامه شیخ جعفر سبحانی میگوید: «ما شیعیان کسی از صحابه و یاران رسول خدا ج را تکفیر نمیکنیم، و به کسی هم اهانت روا نمیداریم. تنها زندگیشان را مورد انتقاد قرار میدهیم... سپس گفت: کلمه دشنام دادن به صحابه در حقیقت یک سدی شده که از انتقاد و بحث و بررسی زندگی آنها نیز جلوگیری میکند.. سپس میگوید: دشنام دادن و بد و بیراه گفتن از اخلاق بازاریها و آدمهای پست و رذیل است» [۵۹].
اجازه دهید سری به کتابها و مراجع معتمد بزنیم، سپس ببینیم آیا هنوز شیخ جعفر سبحانی بر حرفشان که؛ «اینگونه حرفها از اخلاق بازاریها و آدمهای پست و رذیل است». اصرار میورزند یا خیر؟!.
۱- در کتاب «الأنوار النعمانیة» نوشته نعمة الله الجزائری (۱/۶۳) آمده: «عمر بن خطاب در شرمگاهش - پشتش - مرضی داشت که آرام نمیگرفت مگر با آب مردان»!.
۲- مجلسی میگوید: «هیچ جایی و مجالی برای هیچ عاقلی در شک کردن بر کفر عمر نیست، پس نفرین خدا و پیامبرش بر او، و بر هر کسی که او را مسلمان بداند، و هر کسی که زبانش را از نفرین او باز دارد، بادا!» [۶۰].
۳- مجلسی میگوید: «اخباری که دلالت دارد بر کفر ابوبکر و عمر و امثال آنها، و ثواب و پاداش نفرین کردن آنها و بیزاری جستن از آنها، و آنچه شامل بدعتهای آنان است بیشتر از آن است که در این جلد کتاب یا در چندین جلد کتاب بگنجد» [۶۱].
آیا این اخلاق پیروان آل بیت است، یا اینکه اخلاق اوباش و بازاریها و انسانهای رذیل و پستی که علامه سبحانی از آنها سخن میگوید؟!.
خواننده عزیز، این شما و این کلاه و قاضی.. ما از عاقلان و منصفان جوابی در این میان میخواهیم.. از انسانهای با وجدان که اخلاق و ارزشها و معیارهای اخلاقی و انسانی دارند در این مورد جوابی میخواهیم.
چندین کتاب خواندهام که در آن نویسندگان سعی کردهاند تکفیر صحابه را انکار کنند... البته هر شیعهای بر روی زمین میداند که بیشتر شیعیان صحابه را تکفیر میکنند، و این حرفها از قبیل «تقیه» و ریگ پاشیدن به چشم طرف مقابل چیز دیگری نیست!.
یکی از آنها میگفت: «ما احیانا یکی از صحابه را با ذکر دلیل و برهان متهم میکنیم، و او را تکفیر نمیکنیم!.
آیا آنچه آوردهایم دلیل و برهان و ایراد است یا تکفیر و دشنام و ناسزا؟!.
ایراد فقط!...
چرا تنها ورد زبان ما قصههای دروغینی است که بر علیه صحابه ساخته شده، و تنها از خیانتشان به اسلام و پیامبر اکرم ج میگوییم؟!.
ایراد فقط!..
چرا حتی یک فضیلت و کار خیر از یکی از آنها آورده نمیشود؟!.
حالا اجازه بدهید برای لحظهای آنچه در کتابهاست را به فراموشی بسپاریم!.
چندین سخنرانی از شیخ «حسن شحاتة» شنیدم؛ دشنامها و ناسزاهایی به صحابه میگفت که در زشتی و حقارت و پستی از آنچه آوردهایم سر و گردنی بالاتر بود. از جمله سخنرانیش این بود که دشنام زشت و بیشرمانه «انوار النعمانیة» بالا را با آب و تاب تکرار کرده گفت: مادر عمر زناکاری بود، و عمر بچه زناست، سپس سیلی از دشنامها و ناسزاها به صحابه و دو تا از مادران مؤمنان، همسران پیامبر اکرم جعائشه صدیقه و حفصه، بر زبان راند که قلم مرا از تکرار آن شرم میآید. آیا اینها تنها ایراد است؟!..
و همچنین سخنرانیهایی از شیخ «یاسر الحبیب» شنیدم که در زشتی و پستی از آنچه رفت هیچ کمتر نبود. و همچنین لعنت و نفرین و تکفیر صحابه نقل مجلس سخنرانهایی چون شیخ حسن الصفار، و السید محمد باقر الغالی، و الشیخ عبدالحمید المهاجر و خیلیهای دیگر است.
نمیدانم با حرفشان؛ «تنها ایراد!» چه پینهای را میخواهند بدوزند؟!.
خانه از بیخ ویران است.. برادر!
اگر شیخ حسن الصفار تنها به تکفیر و لعن و نفرین دست پروردهها و شاگردان و یاران رسول خدا که قرآن به صراحت آنها را مدح و ثنا گفته اکتفا کرده است، افرادی چون شحاته و یاسر الحبیب حرفهایی زدهاند که کمترین وصفی که میتوان در حقشان گفت این است که بگویم: این سخن بازاریهای ولگرد است، و از افرادی که کمترین بویی از اخلاق برده باشند صادر نمیشود، چه رسد که مسلمان باشند، و چه رسد که شیخ و آخوند هم باشند!...
و من به هر نویسندهای که میخواهد ردی بزند و در دفاع از امثال آنها کتابی بنگارد، نصیحت میکنم قبل از اینکه قلم به دست گیرد: احترام مذهب اهل بیت که ادعای پیروی و نمایندگی آن را دارد را قبل از دفاع از آن «تکفیریهای بیتربیت» حفظ کند، این افراد کوچکترین بویی از اخلاق اهل بیت نبردهاند، و الفبای پایبندی و احترام به آداب و اخلاق عمومی را نمیدانند!.
اگر واقعا اینها در اعتقادشان به کافر ندانستن صحابه راستگویند، و این حرفها را از روی «تقیه» و دروغ نمیگویند، پس صراحتا بیزاری خود را از هر کسی که صحابه را تکفیر میکند اعلام کنند، نه اینکه قصههای دروغین بر صحابه بسازند و حقد و کینه و بغض در دلهای مردم بکارند، و سینهها را پر از حقد و کینه بر علیه آنها بکنند، بیایند به صراحت به عامه شیعه بگویند که تکفیر صحابه حرام است. نه اینکه در ماهوارهها حرفی بزنند و در مجالس و حسینیهها حرفی دیگر!.
مگر نه اینکه خودشان میگویند: هر کسی مسلمانی را کافر بنامد خودش کافر میشود. پس چرا برای عامه مردم روشن نمیکنند که تکفیر صحابه چه خطر بزرگی است؟!.
یا اینکه اینها این حدیث را تنها وقتی به یاد میآورند که دیگران خودشان را تکفیر میکنند؟!.
عجبا از کارهای اینها؛ قصههای خیالی و افسانههای عجیب و غریب درست میکنند،.. کلام خدا را به گونهای که نه عقلی میتواند آن را قبول کند و نه منطقی، تفسیر میکنند.. شاگردان و صحابه و یاران رسول خدا ج را به بدترین بد و بیراهها و بیشرمانهترین ناسزاها دشنام میدهند... و بیشتر از آن حضرت علی را به بزدلی و بیحیایی و بیغیرتی متهم میکنند... همه اینها تا بگویند؛ هزار و چهارصد سال پیش امام علی برای خلافت از ابوبکر شایستهتر بود!.
ای مردم محض رضای خدا کمی عقلهایتان را بزرگ کنید.. چرا همیشه میخواهید چون قورباغه اصفهان در ته چاه خودتان را زندانی کنید!...
و وحشتناکتر اینکه چرخ این کارخانه دروغ پردازی از حرکت نمیایستد؛ کسانی پیدا شدهاند ادعا میکنند چون در قرآن آیهای درباره خلافت علی و سایر امامان نیست پس قرآن تحریف شده است! و کسانی پیدا شدهاند که به «عقیده بازگشت» ایمان دارند؛ یعنی اینکه امامان بار دیگر زنده میشوند تا حکومت کنند! و کسانیکه خلافت را از آنها ربودهاند نیز بار دگر زنده میشوند تا امامان از آنها انتقام گیرند!.
همه این الم شنگه تنها برای این است که میبایستی امام علی قبل از ابوبکرحکومتمیکرد!!...[۵۹] نگا: حوار مع الشیخ صالح الدرویش حول الصحبة والصحابة ص/۶. [۶۰] نگا: جلاء العیون ص/۴۵. [۶۱] نگا: بحار الأنوار ۳۰/۳۹۹.