ابوهریره همراه و دوستدار پیامبر

فهرست کتاب

محبت ابوهریرهس با پیامبر و خدمتگذاری او برای پیامبر ج

محبت ابوهریرهس با پیامبر و خدمتگذاری او برای پیامبر ج

ابوهریره به شدت پیامبر ج را دوست می‌داشت و بسیار به ایشان ج اعتماد می‌نمود و کارهایی می‌کرد که پیامبر خوشحال می‌شد، ابوهریره با شادمانی پیامبر ج شادمان می‌شد و با ناراحتی ایشان ناراحت می‌گردید، و توهین به آنحضرت ابوهریره را سخت ناراحت می‌کرد حتی اگر این توهین را نزدیکترین فرد به ابوهریره به ایشان می‌نمود، در روایت صحیح از ابوهریره نقل شده که گفت: «مادرم را به اسلام دعوت می‌دادم، در حالیکه او مشرک بود. روزی او را به پذیرفتن اسلام دعوت دادم، سخن ناپسندی در باره رسول الله ج به زبان آورد، در حالی که گریه می‌کردم نزد پیامبر آمدم و گفتم: ای رسول خدا! مادرم را به اسلام دعوت می‌دادم او نمی‌پذیرفت، امروز وقتی او را به پذیرفتن دین اسلام فرا خواندم در مورد شما سخنی به زبان آورد که آن را نمی‌پسندم، دعا کن خداوند مادر ابوهریره را هدایت کند».

آنگاه پیامبر ج فرمود: «بار خدایا! مادر ابوهریره را هدایت کن». و من با دریافت مژده دعای پیامبر به سوی خانه بیرون آمدم وقتی به خانه رسیدم دیدم در بسته است، مادرم صدای قدم مرا شنید و گفت: ابوهریره در جایت بمان، و من صدای آب را می‌شنیدم، مادرم غسل کرد و چادرش را پوشید و بدون آن که روسری بر سر کند درب را باز کرد و سپس گفت: ای ابوهریره، «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ». ابوهریره می‌گوید: به سوی پیامبر بازگشتم ودر حالی که از شوق شادی گریه می‌کردم نزد ایشان آمدم، و گفتم: ای رسول خدا، شادباش، خداوند دعایت را پذیرفت و مادر ابوهریره را هدایت کرد، آنگاه پیامبر خدا را ستایش گفت و فرمود: خوب است...» [۱۱].

این حدیث به ما نشان می‌دهد که ابوهریره چقدر پیامبر را دوست می‌داشت که وقتی به پیامبر سخن ناشایستی گفته شد ابوهریره گریه کرد، و همچنین پیامبر ج ابوهریره را گرامی داشت و وقتی ابوهریره از پیامبر ج خواست که برای هدایت مادرش دعا کند این ایشان خواسته ابوهریره را پذیرفت و برای هدایت مادرش دعا کرد و مادرش به برکت آن دعا هدایت شد که به سبب آن شادمانی ابوهریره چندبرابر گردید و از شادی گریست.

ابوهریره محبتی که با پیامبر ج داشت را اینگونه تعبیر می‌کرد: «خلیل و محبوبم مرا به سه چیز توصیه نموده است که تا وقتی زنده هستم آن سه چیز را رها نمی‌کنم و عبارتند از: روزه‌گرفتن سه روز در هر ماه ، و خواندن نماز چاشت، و خواندن نماز وتر قبل از خواب» [۱۲].

و می‌گوید: «از خلیل و محبوبم شنیدم که می‌گفت: زیور الآت مؤمن تا جاهایی می‌رسد که وضوء شامل آن می‌شود» [۱۳].

و چنان علاقه‌مند همراهی با پیامبر ج بود که هیچ فرصتی را برای خدمت پیامبر از دست نمی‌داد و بلکه آن را غنیمت می‌شمرد و از آن استفاده می‌نمود، از آن جمله این که آب وضوء ایشان را (در ظرف چرمی) حمل می‌کرد، بخاری روایت می‌کند ابوهریرهس آب وضوء و آنچه پیامبر ج به آن نیاز داشت را برای ایشان می‌برد، باری که ابوهریره داشت آب وضوء پیامبر را با خود به دنبال ایشان می‌برد، پیامبر فرمود: این کیست؟ گفت: ابوهریره هستم، فرمود: «سنگ‌هایی برایم بیاور که با آن استنجا می‌کنم و استخوان و سرگین حیوان نیاور». آنگاه که در گوشه‌ای از لباس گذاشته بودم آوردم و کنار ایشان نهادم و سپس برگشتم...» [۱۴].

و همچنین ابوزرعه بن عمرو بن جریر از ابوهریرهس روایت می‌کند که گفت: «پیامبر ج وارد دستشویی شد، در ظرفی برایش آب آوردم، آنگاه ایشان استنجاء نمود و سپس دستش را بر زمین مالید و سپس آن را شست و سپس ظرفی دیگر پر از آب آوردم و ایشان با آن وضو گرفت» [۱۵].

و همچنین مجاهد از ابوهریرهس روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا از کنارم عبور کرد و از چهره‌ام شناخت که گرسنه‌ام، فرمود: ابوهریره؟ گفتم: بله ای رسول خدا! و همراه او وارد خانه شدم ایشان دید که لیوانی پر از شیر است، گفت: این از کجا برایتان آمده؟ گفتند: فلانی برای تو فرستاده است، فرمود: ای اباهریره برو پیش اهل صفه و آنان را فرا بخوان، اهل صفه میهمانان اسلام بودند که نه خانواده داشتند و نه مال، هرگاه صدقه و زکاتی نزد پیامبر می‌آوردند آن را به آنان می‌داد و خودش از آن استفاده نمی‌کرد و هرگاه هدیه‌ای به او می‌دادند از آن استفاده می‌کرد و اصحاب صفه را نیز شرکت می‌داد، من از این که مرا برای فراخواندن اهل صفه فرستاد ناراحت شدم، و با خودم گفتم: می‌خواستم از این شیر بخورم و قوت بگیرم و این شیر در میان اهل صفه به کجا می‌رسد، اما چاره‌ای جز اطاعت از پیامبر نبود، نزد اهل صفه آمدم و آنان با اجابت فراخوان آمدند وقتی نشستند، پیامبر ج فرمود: ابوهریره شیر را بردار و به آنان بده، و من شروع کردم به دادن شیر هریکی آن را می‌گرفت و می‌نوشید تا آن که سیر می‌شد، تا آنکه به همه دادم، و لیوان شیر را پیامبر ج گرفت و با لبخند سرش را به سوی من بلند کرد و گفت: «من و تو باقی مانده‌ایم» گفتم: بله ای رسول خدا! فرمود: بنوش، و من نوشیدم، فرمود: بنوش، و نوشیدم، باز فرمود: بنوش و من نوشیدم، و ایشان همچنان می‌گفت: بنوش و من می‌نوشیدم تا این که گفتم: سوگند به کسی که تو را به حق فرستاده دیگر گنجایشی نیست، آنگاه پیامبر ج لیوان شیر را گرفت و باقی شیر را نوشید» [۱۶].

این روایت و روایت‌های پیش از این این مطلب را انعکاس می‌دهد که ابوهریرهس به شدت به خدمت‌گذاری پیامبر ج علاقه‌مند بود، و همچنین این قضیه را منعکس می‌کند که پیامبر چقدر ایثار می‌کرد و یارانش را بر خود ترجیح می‌داد که شیری که به ایشان هدیه شده بود را ننوشید، مگر بعد از آن که همه نوشیدند و به لطف برکت پیامبر ج سیر شدند.

[۱۱] مسلم شرح نووی: ۱۶ / ۵۱ – ٩۲ و ابن حبان ۸ / ۱۴۲. ولفظ حدیث از مسلم است. [۱۲] بخاری: ۲ / ۵۴ و مسلم: ۲ / ۱۵۸. ولفظ حدیث از بخاری است. [۱۳] مسند احمد: ۱٧ / ۲٧. [۱۴] بخاری: ۲ / ۲۴۰. [۱۵] مسند احمد: ۱۵ / ۲۳٩. [۱۶] سیر أعلام النبلاء ذهبی: ۲ / ۵٩۱-۵٩۲، و اصل این روایات در بخاری، کتاب الرقاق: ٧ / ۱٧٩ – ۱۸۰. آمده است.