نیکی ابوهریرهس با مادرش و محبوب بودن او نزد مردم
ابوهریرهس با مادرش به نیکی رفتار میکرد، چنانکه وقتی به سوی پیامبر ج هجرت کرد مادرش را با این که در آن وقت مشرک بود همراه خود به مدینه آورد به امید این که مسلمان شود، و خداوند آرزوی ابوهریره را تحقق بخشید، و پیامبر ج به خواسته ابوهریره برای مادرش دعا کرد و مادرش مسلمان شد در حالیکه اشک خوشحالی بر دیدگان ابوهریره جاری گشت.
از ابوهریره روایت است که گفت: روزی از خانه به سوی مسجد رفتم گروهی را دیدم گفتند: چرا بیرون آمدهای، گفتم: از گرسنگی، گفتند: سوگند به خدا که ما هم از گرسنگی بیرون آمدهایم، آنگاه بلند شدیم و آمدیم نزد پیامبر ج، و ایشان فرمود: چه چیزی سبب شده که این وقت بیائید؟ ما ایشان را از علت آمدن خود باخبر نمودیم. ایشان کاسهای که خرما داشت بود را طلبید، و به هریک از ما دو دانه خرما داد و فرمود: «این دو خرما را بخورید و به دنبال آن آب بخورید امروز شما را کفایت میکنند». من یکی از خرماها را خوردم و دیگری را پنهان کردم، فرمود: ای ابوهریره آن را چه کار میکنی؟ گفتم: برای مادرم میبرم. فرمود: آن را بخور برای مادرت دو تا به شما میدهیم [۳۴].
و ابن شهاب زهری روایت میکند که ابوهریرهس به حج نرفت تا وقتی که مادرش فوت کرد، چون در کنار مادرش بود [۳۵].
و از ابوهریرهس روایت است که وقتی از پیامبر خواست که دعا کند مادرش مسلمان شود گفت: ای پیامبر خدا دعا کن خداوند مرا و مادرم را محبوب مؤمنان قرار دهد و مؤمنان را محبوب ما بگرداند». آنگاه پیامبر ج فرمود: بار خدایا! این بندهات (یعنی ابوهریره) و مادرش را محبوب مؤمنان بگردان و مؤمنان را محبوب آنان کن... [۳۶].
ابن کثیر میگوید: این حدیث از نشانههای نبوت است، همه مردم ابوهریرهس را دوست دارند و خداونداو را به سبب روایاتش مشهور و معروف کرده است [۳٧].
[۳۴] الطبقات ابن سعد: ۴ / ۳۲٩ و سیر أعلام النبلاء: ۲ / ۵٩۲. [۳۵] الطبقات: ۴ / ۳۲٩. [۳۶] مسلم با شرح نووی. [۳٧] البدایة: ۸/۱۰۸