ابوهریره همراه و دوستدار پیامبر

فهرست کتاب

شبهه چهارم: پنهان‌کردن بعضی از روایت‌ها

شبهه چهارم: پنهان‌کردن بعضی از روایت‌ها

یکی از شبهاتی که بعضی از هواپرستان در مورد ابوهریرهس مطرح می‌کنند این است که می‌گویند: او بعضی از روایت‌هایی که از پیامبر ج شنیده پنهان کرد و این یعنی پنهان کرد وحی که خداوند پیامبرش را فرمان داد که آن را به مردم برساند، چنان‌که خود ابوهریرهس می‌گوید: (از پیامبرج دو ظرف حفظ کردم: یکی را بین مردم پخش و نشر کردم و اگر دیگری را پخش کنم این حلقوم من قطع خواهد شد) [۱۱۰].

و در روایتی دیگر آمده که گفت: از پیامبر ج احادیثی حفظ نموده‌ام که آن را برایتان بیان نکرده‌ام، و اگر یکی از آن احادیث را برای شما بگویم مرا سنگسار خواهید کرد [۱۱۱].

پاسخ شبهه فوق به شرح ذیل است:

۱- مقصود ابوهریرهس از دو ظرف، دو بخش یا دو مجموعه از احادیث است، یکی که بیشترین آن است همان مجموعه ایست که او برای مردم روایت کرده و رساندن آن به مردم واجب است و پنهان‌کردنش جایز نیست. و مجموعه دوم که کمتر از مجموعه اول است و شاید از یکی دو حدیث بیشتر نباشد که ابوهریره آن را پنهان کرده و به مردم نگفته است، چون در این احادیث از مردم انجام‌کاری خواسته نشده و شاید احادیثی بوده است که فتنه ایجاد می‌کرده، یا مردم با تکیه بر آن عمل نمی‌کردند، یا اگر ابوهریرهس روایت می‌کرد آسیبی به او می‌رسید و یا او را تکذیب می‌کردند و یا غیر از این، ذهبی می‌گوید: پنهان‌کردن احادیثی که سبب ایجاد فتنه در اصول یا فروع شود یا احادیثی که در آن مدح و مذمت کسی بیان شده جایز است، اما حدیثی که متعلق به حلال یا حرامی باشد پنهان‌کردنش جایز نیست، چون آن حدیث از بینات و هدایت است یعنی باید برای مردم بیان شود [۱۱۲].

و حافظ ابن کثیر می‌گوید: این ظرف و مجموعه‌ای که ابوهریرهس آن را آشکار نمی‌کرد موضوع فتنه‌ها و جنگ‌هایی بود که بین مردم اتفاق افتاد و خواهد افتاد، و اگر او قبل از وقوع این جنگ‌ها به آن اشاره می‌کرد مردم او را تکذیب می‌کردند [۱۱۳].

۲- ابوهریرهس تنها صحابی نبود که بعضی از روایت‌های پیامبر ج را پنهان کرده بود، و بلکه ثابت است که بعضی از صحابهشبعضی از احادیثی را که از پیامبر ج شنیده بودند پنهان کردند، از آن جمله معاذ بن جبلس، مسلم از او روایت می‌کند که گفت: همراه پیامبرج بر الاغی که به آن عفیر گفته می‌شد سوار شدم، فرمود: ای معاذ! آیا می‌دانی حق خداوند بر بندگان چیست و حق بندگان بر خداوند چیست؟ گفتم: خدا و رسول خدا بهتر می‌دانند، فرمود: حق خداوند بر بندگان این است که خدا را بپرستند و چیزی را انباز و شریک او نکنند، و حق بندگان بر خداوند این است که کسی را که با او چیزی را شریک نمی‌کند عذاب ندهد، گفتم: ای رسول خدا آیا مردم را مژده ندهم، فرمود: «نه، آنان را مژده نده که با اعتماد به این حدیث در عمل سستی می‌ورزند» [۱۱۴].

و از آن جمله عباده بن صامتس که از او روایت است که در بیماری مرگش گفت: هر حدیثی که از پیامبر ج شنیده‌ام و خیری برایتان در آن نهفته بوده به شما گفته‌ام، به جز یک حدیث که آن را امروز در حالی که در آستانه مرگ قرار دارم برایتان بیان می‌کنم، از رسول خدا شنیدم که می‌گفت: «هرکسی گواهی دهد که هیچ معبود به حق جز الله نیست و محمد فرستاده خداست، خداوند دوزخ را بر او حرام نموده است» [۱۱۵].

قاضی عیاض می‌گوید: «موارد زیادی هست که صحابهشحدیثی را که به انجام عمل و کاری فرمان نمی‌دهد و نیازی به آن نیست و یا به گونه‌ ایست که عقل عوام آن را هضم نمی‌کند و یا بیم آن می‌رود که زیانی برای گوینده یا شنونده داشته باشد، روایت نکرده‌اند» [۱۱۶].

۳- بزرگان صحابهشمی‌گفتند کم روایت کنید، چون دلائلی بود که می‌طلبید که از پیامبر ج کمتر روایت شود.

از عمر بن خطابس روایت است که گفت: کمتر از پیامبر ج روایت کنید جز احادیثی که به آن عمل می‌شود.

ابن کثیر می‌گوید: ممکن است عمرس این هراس را داشت که مردم حدیث را نفهمد و بر احادیثی که رخصت هستند تکیه کنند، و یا بر این باور بود که اگر فرد زیاد روایت کند ممکن است در روایت‌ها اشتباه کند و مردم روایت را به صورت غلط از او یاد بگیرند [۱۱٧].

و از علی بن ابی طالبس روایت است که گفت: «احادیثی برای مردم بگوئید که آن را می‌فهمند و آنچه را که نمی‌فهمند نگوئید، آیا دوست دارید خدا و پیامبرش تکذیب شود» [۱۱۸].

همانطور که از ابن مسعودس روایت است که گفت: «شما هیچ حدیثی برای قومی که به عقل‌شان نمی‌رسید بیان نمی‌کنید، مگر آن که آن حدیث برای بعضی از آنان سبب فتنه می‌شود» [۱۱٩].

و کاملاً روشن است که آنچه ابوهریرهس پنهان کرده به دلایلی بوده که براساس آن دلایل دیگر صحابه پاره‌ای از روایت‌ها را پنهان کرده‌اند، و احادیثی که ذکر نکرده‌اند از احادیثی نیست که پیامبر ج به رساندن آن امر کرده باشد.

[۱۱۰] البخاری: / ۱٩۲ /۱٩۳ کتاب العلم. [۱۱۱] مستدرک حاکم: ۳ / ۵۰٩. [۱۱۲] سیر أعلام النبلاء: ۲ / ۵٩٧. [۱۱۳] ابن کثیر: البدایة والنهایة: ۸ / ۱۰٩. [۱۱۴] مسلم با شرح نووی ۱ / ۲۳۲. [۱۱۵] مسلم با شرح نووی: ۱ / ۲۲٩. [۱۱۶] مسلم با شرح نووی: ۱ / ۲۲٩. [۱۱٧] البدایة والنهایة ابن کثیر: ۸ / ۱۱۰. [۱۱۸] بخاری: ۱ / ۱٩٩. [۱۱٩] مقدمه شرح نووی بر مسلم: ۱ / ٧۶.