ديدار با آيت الله وحيد خراسانی و آيت الله استادی
آیت الله وحید خراسانی در دفتر انجمن اسلامی به من گفت: در فرصت مناسب به قم بیایید تا با یکدیگر دیداری داشته باشیم. لذا پس از چند ماهی که از آغاز ترم یازدهم سپری شده بود، به اتفاق آقای وحید خراسانی به قم عزیمت و با حضور در حوزه علمیه قم با توجه به اینکه با محیط حوزه علمیه، اساتید، و طلاب آشنایی کامل داشتم، اما احساس نمودم که نگاهها به نحوی به ما معطوف شده که احساس بیگانگی میکردم. لذا تمایل چندانی به ماندن در حوزه علیمه را نداشتیم.
به منزل آقای وحید خراسانی رفتم. آیت الله با نگاههای خود این پیام را داد که آن رابطه دوستانه و خاص استاد و شاگردی و معمول قبلی را نداشتیم. با توجه به این که ایشان استاد ما نیز بود، ارادت و احترام خاصی به ایشان داشتیم و شاید همین تعلق خاطر بود که آقای وحید خراسانی ما را ضمانت و از زندان آزاد نمود.
به هر حال باب مذاکره گشوده شد. آقای وحید خراسانی خطاب به ما گفت: احسنت به شما که از طلبههای بسیار برجسته و به اصطلاح امیر حوزه علمیه بودید. بسیار از شما گلهمندم چون احساس میکردم امیر حوزه شما بودید که تمام اساتید و برنامههای حوزه علمیه قم را نقش بر آب کردید. سپس افزود انتخاب و اعزام شما در ماموریتهای مختلف به مناطق سنی نشین اساسا به این جهت بود که شما به حوزه علمیه و خصوصا مکتب علوی، افتخار میکردید اما متاسفانه، نه تنها این طور نشد، بلکه شما مایه سرافکندگی حوزه و مکتب علوی نیز شدید.
سپس افزود تصور ما بر این بود که حضور شما طلبههای ممتاز و برجسته در مناطق سنی نشین کاملا تاثیرگذار باشد، اما متاسفانه آنچه شاهد هستیم نه تنها تاثیر مثبت به جای نگذاشت بلکه خود نیز تحت تاثیر تبلیغات تعدادی سنی وهابی که اساسا با مکتب علوی عناد و عداوت دارند، قرار گرفتهاید و به تمامی معتقدات شیعی خود پشت کرده و مذهب خود را به بازی گرفتید و تا حدی آبرو و اعتبار حوزه علمیه، مذهب شیعی، مکتب علوی و حتی خانواده خود را زیر سؤال برده و بیاعتبار کردهاید که دانشجویان در دانشگاه را متاثر کردهاید، و انگیزههای درونی آنان را از بین بردهاید، طوری که دانشجویان جهت انجام مناسبتهای مذهبی و برنامههای مذهبی حضور نمییابند. و همچنین اضافه نمود آنقدر مذهب شیعی و خط فکری شیعه را سبک پنداشتهاید و به آن ضربه وارد کردهاید که تاکنون سابقه نداشته است.
در پایان گفت: چنانچه مشکل مالی داشته باشید و یا سبب ضعف و نیاز مالی و از این جهت به مذهب شیعی خود پشت کردهاید و سنی شدهاید، پول هرچه بخواهید حتی تا سطح پنج، ده میلیون تومان به شما خواهم داد.
با وجودی که من و آقای علیرضا محمدی ارادت و احترام خاص نسبت به آقای آیت الله وحید خراسانی داشتیم و به هیچ وجه نمیخواستیم حرکت و یا برخورد نامناسبی انجام دهیم که حمل بر بیادبی شود اما ضرورت ابراز عقیده به ما حکم کرد تا ضمن مراعات احترام و حریم حرمت استاد و شاگردی به توصیههای به اصطلاح استادگونه و پدرگونه آقای آیت الله وحید پاسخ گوئیم که در این حال بنده صحبت آقای وحید خراسانی را قطع کرده و گفتم: شما خودتان میدانید که ما چقدر نسبت به حضرت علی ارادت و احترام قائل هستیم، اما اینجا بحث عقیده است و ما به جهت مطالعه و تحقیق به باورهای دینی اتصال یافته و سنی شدهایم. لذا بحث پول و مسائل دنیوی دیگر برای ما حتی یک ریال ارزش ندارد و به این صورت توجیه و تاکید کردیم راهی را که انتخاب کردهایم بدون بازگشت خواهد بود. سپس بنده گفتم: البته عذر میخواهم که در محضر استاد خودم این موضوع را مطرح میکنم، اینجا بحث عقیده است و خطاب به آقای وحید خراسانی گفتم شما بحث از پنج میلیون تومان دارید اما ما حاضریم بیست میلیون تومان به شما بدهیم و شما سنی شوید که بالاخره احساس کردیم ادامه بحث از این نوع نه تنها مشکل ما و آقای وحید خراسانی را حل نخواهد کرد، بلکه تصور کردیم که زمینههای ایجاد کدورت بیشتر را به همراه خواهد داشت. لذا ترجیح دادیم با ختم جلسه از ایشان خداحافظی کنیم که در همین حین ایشان گفتند: آقای آیت الله استادی به من گفته است در صورت حضور شما نزد من نیز دیداری داشته باشند که بر اساس توصیه مزبور به خدمت آیت الله استادی و آیت الله مکارم شیرازی رسیدیم.
آیت الله استادی، ریاست حوزه علمیه قم را نیز به عهده داشت که با حضور در منزل ایشان و جلسه یک ساعته ایشان نیز عینا همان مطالبی که آیت الله وحید خراسانی گفته بودند را تکرار کرد. سپس با خدا خافظی از ایشان به تهران مراجعت نمودیم. به هر حال در موقع خدا حافظی با هردو شخصیت روحانی مذکور احساسات و عمق نارضایتی و تاسف آنان را نسبت به گمراه شدن ما! کاملا درک نمودیم.