پیش درآمد
کشمکش تحریف معنای نصوص و تاویل بیجای آن، نبردی است قدیمی است که از دوران صحابه ـ رضوان الله علیهم ـ و هنگام پدید آمدن خوارج آغاز شد. کسانیکه میخواستند نصوص شرعی را بر خلاف فهم اصحاب پیامبر جتفسیر کنند، و بفهمند.
در نتیجه با سخنانی عجیب و آرایی شاذ و مخالف با [راه و روش] پیامبرجو یارانش، بر مردم خارج شدند؛ مسلمانان را به سبب ارتکاب گناه کافر دانستند و از آنان جدا شدند، پس امیرالمومنین علی بن ابیطالبسبه سبب این فهمِ تحریف شده و تاویل مبتدعانه با آنان جنگید.
از همین رو، هنگامی که ابن عباسببا آنان مناظره کرد، به آنها گفت: «از سوی اصحاب پیامبر جمهاجرین و انصار ـ و از سوی پسرعمو و داماد پیامبر جبه نزد شما آمدهام؛ کسانیکه قرآن بر آنان نازل شد و از شما به تاویل آن عالمترند، و در بین شما کسی آگاهتر از آنان نیست» [۳].
پیامبر ما جنیز ما را از این نبرد آگاه نموده است؛ نبردی که میان تحریفگران نصوص و اصحاب پیامبر جو کسانیکه به نیکی از آنها پیروی کردهاند و به فهم آن بر اساس مراد پروردگار چنگ زدهاند، رخ خواهد داد. از ابیسعید خُدریسروایت است که فرمود: در انتظار پیامبر جنشسته بودیم. ایشان از یکی از خانههای همسرانش خارج شد. همراه وی برخاستیم، پس کفش وی پاره شد. علیسهمانجا ماند تا کفش ایشان را بدوزد. پیامبر جبه راه افتاد و ما نیز همراه او رفتیم... سپس به انتظار علی ایستاد و ما نیز ایستادیم، پس فرمود: «کسی از میان شما برای تاویل این قرآن خواهد جنگید، چنان که من برای تنزیل آن مبارزه کردم». هر یک از ما سعی کردیم خود را در معرض رسول خدا جقرار دهیم، در حالی که ابوبکر و عمربدر بین ما بودند، اما ایشان فرمودند: «نه؛ بلکه او همانی است که کفش را میدوزد» (یعنی علیس) پس نزد او آمدیم و بشارتش دادیم اما گویا آن را پیشتر شنیده بود [۴].
اینجا رسول الله جخبر از مجاهدینی از امتش میدهد که برای تفسیر و فهم قرآن و سنت جهاد میکنند تا مردم را به فهم حقیقی آن برگردانند، چنان که خود در آغاز اسلام برای اثبات نزول قرآن و اینکه از جانب خداوند است، مبارزه نمود.
بنابراین، نبرد با اهل تحریف و تاویل باطل همچنان ادامه دارد و در گسترۀ دورانها متوقف نشده است. جریانی که در همۀ دورانها دعوتگران و سرانی داشته است.
اما در روزگار ما پرچم تحریف را گروهی از نویسندگان و اندیشمندان بر دوش گرفتهاند. این تحریف به نامهای گوناگون صورت میگیرد که همۀ این جریانات به یک جا ختم میشود و آن، درخواست تحریف دین خداوند و بازفهمی اسلام برای هماهنگی با شرایط کنونی است.
گاهی اوقات شعار «نوسازی اندیشۀ اسلامی» را سر میدهند و گاه به سوی «نوسازی گفتمان دینی» فرا میخوانند.
امروزه نیز آنان را میبینی که دعوت به «قرائتهای گوناگون از اسلام» میدهند و خواهان «بازنگری در قرائت نص شرعی» هستند تا «قرائتی جدید از اسلام» برای ما ارائه کنند که به ادعای آنها با تغییرات و تحولات زمانه همخوانی دارد.
دشمنان این امت دانستهاند که خداوند، محافظت از نصوص دو وحی ـ یعنی کتاب و سنت ـ را بر عهده گرفته و آیات وحی صبح و شام به گوش مردمان میرسد، بنابراین راهی برایشان نمانده جز وارد شدن از دروازۀ تحریف معانی نصوص شرعی و گام نهادن در راه یهودیان که خداوند متعال دربارۀ آنان میفرماید:
﴿ يَسۡمَعُونَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ﴾[البقره: ۷۵].
«گروهی از آنان سخنان الله را میشنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکردند و خودشان هم میدانستند».
«و از آنجایی که پیامبر جما را آگاه ساخته که این امت از راه و روش امتهای پیش از خود پیروی خواهد کرد، ناگزیر باید در میان آنان نیز کسانی باشند که سخن را از جایگاه خود تحریف میکنند و در نتیجه معنای کتاب و سنت را از آنچه خداوند آگاه ساخته یا امر نموده، دستخوش تغییر میسازند...» [۵].
اینک در تصدیق آنچه پیامبر جفرموده، نبرد تحریف معنای نص شرعی و تاویل نابجای آن را میبینیم که در این دوران پابرجا است و همچنان انسانهایی صادق و مخلص از این امت، در برابر این تحریفگران ایستاده و قرائت تحریفآمیز آنان را به خودشان باز میگردانند، تا وعدۀ الله ـ جل وعلا ـ در حفظ وحی از نظر لفظ و معنا محقق گردد، و فرجام نیک از آن متقیان است.[۳] به روایت نسائی در سنن کبری (۸۵۷۵). وادعی در صحیح المسند (۷۱۱) آن را حسن دانسته است. [۴] به روایت احمد در مسند (۱۱۲۷۶) و نسائی در سنن کبری (۸۵۴۱). هیثمی در مجمع الزوائد (۹/ ۱۳۶) میگوید: «رجال سند آن همه رجال صحیح هستند به جز فطر بن خلیفه که ثقه است» و آلبانی در السلسله الصحیحه (۲۴۸۷) آن را صحیح میداند. [۵] مجموع الفتاوی (۲۵/ ۱۳۰).