بدعت بازنگری در فهم نصوص

فهرست کتاب

۳- بازگرداندن نصوص متشابه به نصوص محکم

۳- بازگرداندن نصوص متشابه به نصوص محکم

نص محکم آن است که تنها یک تفسیر از آن برداشت می‌شود.

متشابه آن است که در تفسیر آن چندین احتمال باشد [۲۲۴].

الله متعال امر به بازگرداندن [معنای] آیات متشابه به آیات محکم داده و فرموده است:

﴿ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞۖ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٧ [آل عمران: ۷].

«او کسی است که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ پاره‌ای از آن آیات محکم است [که] آن‌ها اساس این کتابند و [پاره‌ای] متشابهند؛ اما کسانی‌که در دلهایشان انحراف است برای فتنه‌جویی و طلب تاویل آن [به دلخواه] از متشابه پیروی می‌کنند، در حالی که تاویل آن را جز الله، کسی نمی‌داند، و راسخان در علم می‌گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست؛ و جز خردمندان کسی یادآور نمی‌شود».

ابن کثیر/می‌گوید: «خداوند متعال ما را آگاه نموده که در قرآن آیاتی محکم هستند که اصل کتاب‌اند. یعنی آیاتی که آشکارند و معنای واضح دارند که بر هیچکس پوشیده نیست. و آیاتی دیگر که معنای آن بر بسیاری از مردم یا برخی از آنان، مشتبه است؛ بنابراین کسی‌که آیات مشتبه را به آیات واضح عرضه کند و محکم را بر آنچه نزد وی متشابه است حاکم گرداند، هدیت یافته، و هرکه برعکس عمل کند، گمراه خواهد شد» [۲۲۵].

ترک نصوص محکم و تکیه بر نصوص متشابه به گمراهی منتهی می‌شود؛ خوارج و معتزله نیز نصوص صریح محکم را در اثبات شفاعت، بر اساس این آیۀ متشابه رد کردند:

﴿ فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ٤٨ [المدثر: ۴۸].

«پش شفاعت شفاعت‌کنندگان به حال‌شان سودی نخواهد داشت».

جبریه نیز نصوص محکم وارده در اثبات ارادۀ بنده و قادر و مختار بودن وی را بر اساس نصی متشابه رد کردند که این سخن پروردگار متعال است:

﴿ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ [الإنسان: ۳۰].

«و شما نمی‌توانید بخواهید مگر آنکه الله بخواهد».

[۲۲۴] البحر المحیط (۲/ ۸۵). [۲۲۵] تفسیر ابن کثیر (۲/ ۶).