صاحبان قرائت جدید و اصطلاحات عجیب و نامأنوس
یکی از ملاحظههایی که به طور کلی میتوان بر اصحاب این منهج گرفت، استفاده از الفاظ سنگین و بازی با اصطلاحات است تا نوشتههایشان هرچه بیشتر عجیب و غریب به نظر آید.
از روشهای شایع آنان در نوشتن و تالیف [به عربی]، پایان دادن اصطلاحات به «ویه» است تا معانی عجیب و غریبی بگیرد که تنها خود میدانند.
برای مثال، سلفیه (سلفیت) را سلفَویّه و سلفی را سلفوی مینامند.
اصولیه (اصولگرایی) را اصولویّه و اصولگرایان را اصولویون گویند.
تاریخ و تاریخی را تاریخوی یا گرایش تاریخوی، و اخلاقی را اخلاقوی و اسلامی را اسلاموی نامند [۱۶۰].
همۀ اینها با استفادۀ مکارانه از اصطلاحات پیچیده و مبهمی است مانند گنوستیسیزم، [۱۶۱]اپیستومولوژی، [۱۶۲]امپریسیزم، [۱۶۳]هومانیزاسیون، [۱۶۴]فیوچریزم، [۱۶۵]آنتولوژی، [۱۶۶]بلشویسم، [۱۶۷]منشویسم، [۱۶۸]دیالکتیک، [۱۶۹]سیکولاستیکیسم، [۱۷۰]زَمَکانی (زمانی مکانی)، سمولوژی، [۱۷۱]هرمنوتیک [۱۷۲]و دِماگوژی [۱۷۳].
در کل اشتیاق عجیبی به استفاده از کلماتی دارند که به «لوژی» ختم میشود. مثلا گاه میبینی نویسندهای میگوید: «در سطح سیکولوژی و سوسیالوژی و انترپولوژی...».
و دیگر الفاظ غریب که بسیاری از روشن فکران ساده مجذوب آن شده و آن را دانش فرض کردند و در مجالس و کتابهای خود از آن استفاده میکنند تا آنان را روشن فکر و متمدن و امروزی بنامند!
خوانندگان نیز چارهای ندارند جز آنکه آنان را اهل دانش و ژرفنگری بدانند، هرچند از سخنانشان سر در نیاروند.
چنان که رسول الله جمیفرماید: «بیشترین چیزی که از آن بر امتم میترسم، هر منافق سخنور است» [۱۷۴].
شگفت آنکه خود طرفداران این اندیشه نیز به نفهمیدن این نوشتهها اعتراف دارند. برای مثال، «هاشم صالح» که کتابهای محمد ارکون را به عربی ترجمه کرده اعتراف میکند که وی «نتوانسته سر از این اصطلاحات دربیاورد مگر پس از ده سال، و بعد از آنکه سه سال به مطالعه و پژوهش در پژوهشکدههای فرانسوی پرداخت، تا آنکه توانسته معنای آن را همانگونه که استفاده کنندگانِ آن خواستهاند، تصور کند» [۱۷۵].
[۱۶۰] منظور نویسنده، در زبان و نوشتار عربی است. نویسنده مثالهای دیگری را نیز ذکر کرده بود که برای طولانی نشدن مبحث از ترجمۀ آن خودداری کردم. (مترجم) [۱۶۱] به عربی: غنوصیه؛ مصطلحی است اساسا یونانی به معنای عرفانگرایی. [۱۶۲] معرفتسناسی، یا شناختشناسی. شاخهای از فلسفه که به چیستی معرفت و راههای رسیدن به آن میپردازد. [۱۶۳] به عربی: الإمبریقیه؛ به معنای تجربهگرایی. نگرشی فلسفی که شناخت انسانی را اساسا از طریق حواس و تجربه میداند. [۱۶۴] به عربی: أنسنه؛ به معنای انسان شدن، یا سیر تحول به سوی انسان شدن. [۱۶۵] به عربی: مستقبلیه؛ به معنای آیندهگری، یا گرایش به آینده. حرکتی است در هنر و معماری و... به هدف آغاز دوران جدید و بریدن از گذشته. [۱۶۶] به عربی: علم الوجود؛ به معنای هستیشناسی. [۱۶۷] کلمهای است روسی به معنای اکثریت. دستۀ تندروتر حزب کارگر سوسیال دمکرات مارکسیستی روسیه بودند که در دومین کنگرۀ حزب در سال ۱۹۰۳ به رهبری لنین از دستۀ منشویکها (اقلیت) معتدل جدا شدند و در پایان حزب کمونیست شوروی را تشکیل دادند. آنان سرانجام در انقلاب ۱۹۱۷ قدرت را در روسیه به دست گرفتند. (ویکیپدیا) [۱۶۸] واژهای روسی به معنای اقلیت. منشویکها دستۀ معتدلتر حزب کارگر سوسیال دمکرات مارکسیستی روسیه بودند که برعکس بلشویکها معتقد به روش مسالمتآمیز برای تغییر بودند. (ویکیپدیا) [۱۶۹] واژهای یونانی به معنای مباحثه و مناظره. روشی خاص از بحث و مناظره است که اول بار سقراط در مقابل طرف مقابل در پیش گرفت. (ویکیپدیا) [۱۷۰] سکولاستیک یا اسکولاستیک، برگرفته از واژۀ یونانی Schola به معنی مدرسه. در قرون وسطی معرفت تنها در مدارس و کلیساها تدریس میشد، بنابراین مجموعه علم و حکمت به مدرسه منسوب شد و «مدرَسی» نام گرفت. طرفداران این مکتب را مدرسیون یا رواقیون گویند. هدف این مکتب گسترش و شرح تعالیم مسیح به کمک فلسفۀ یونان بود. [۱۷۱] نشانه شناسی. [۱۷۲] هرمنوتیک یا علم تاویل؛ هدف این علم کشف پیامها، نشانهها و معانی یک متن است. (نگا: ویکی پدیا، هرمنوتیک). [۱۷۳] به معنای مردم فریبی. آن است که شخصی به جای استدلال و اقامۀ برهان برای اثبات یک عقیده، سعی میکند از راه تحریک احساسات و هیجانهای جمعی و توسل به عواطف و جو حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به ننتیجۀ مطلوب خود به دست آورد. (ویکیپدیا: عوامفریبی). [۱۷۴] به روایت امام احمد (۱۴۳). آلبانی در صحیح الجامع (۲۳۹) آن را صحیح دانسته است. [۱۷۵] در مقدمۀ وی بر کتاب «أین هو الفکر الإسلامی المعاصر».